نام پدر : سلیمان
تاریخ تولد :1346/10/01
تاریخ شهادت : 1365/10/19
محل شهادت : شلمچه

زندگی نامه

شهيد «يعقوب قرباني»

نام پدر: سليمان

زمستان سال 1346، در روستاي «كنس‌مرز»، از دامان پدر و مادري چون «سلیمان و سيده‌ربابه» چشم به جهان گشود. اولين فرزند خانواده بود و بعدها، صاحب پنج خواهر و برادر شد.

«يعقوب» بعد از اتمام مقاطع ابتدائي و راهنمایي، وارد دبيرستان «شهيد رجايي» فعلی آمل شد و در رشته فرهنگ و ادب، فارغ‌التحصيل گشت.

او علاوه بر درس خواندن، كمك‌حال خانواده در امور كشاورزي بود، تا باري از دوش‌شان بردارد.

«صبورا» در توصيف خلق‌وخوی برادرش می‌گوید: «رفتار متواضعانه‌ای با پدر و مادر داشت. او در ایام کشاورزی، تمام وقت خود را در کنار آنان، صرف جمع‌آوری محصول می‌کرد. رفتارش با برادران و خواهرانم نیز، دوستانه و صمیمی بود. علاوه بر آن، به آشنایان و بستگان هم احترام می‌گذاشت و با آنان مهربان بود.»

یعقوب که از کودکی همراه پدرش به مسجد مي‌رفت و در مجالس عزاداري اهل بيت(ع) شركت مي‌كرد، روح و جانش به ياد خدا و حب اهل بیت(ع)، صيقل خورده بود.

او همواره در ادای فرائض واجب و مستحب، اهتمامی خاص داشت. با قرآن نیز، مانوس بود و در عمل به فرامین آن، کوشا.

در ايّام پرفروغ انقلاب، اگرچه سن و سال كمي داشت، اما در راهپيمائي‌هاي ضد رژيم شركت مي‌كرد و به توزيع عكس امام خميني(ره) نیز مي‌پرداخت.

بعد از پيروزي انقلاب، به عضويت بسيج در آمد و فعاليتش را در آن‌جا ادامه داد.

ناقوس جنگ كه به صدا در آمد، يعقوب نيز چون ديگر فرزندان برومند وطن، به جبهه‌هاي نبرد شتافت تا از كيان كشورش دفاع كند.

او در 26/5/1365 با پوشيدن جامه پاسداري، در كسوت مسئول دسته، به گردان امام محمدباقر(ع) ملحق، و سپس راهی جنوب شد.

او يك‌بار در عمليات پدافندي «شط‌علي» در سال 1365، از ناحيه كتف راست آسیب دید  و به بيمارستان هفت‌تپه انتقال یافت.

یعقوب شرکت در جبهه را تکلیف می دانست و می‌گفت:« باید مطیع رهبر باشیم. چون هدف، اسلام و قرآن است، نباید هراسی به دل راه دهیم. ما حتی اگر در این راه، جان خود را از دست دهیم، باید افتخار کنیم و سربلند باشیم.»

و سرانجام، یعقوب در 19/10/1365، طي عمليات كربلاي 5 در شلمچه، در حالي كه در گروهان كميل از گردان مالك مشغول خدمت بود، به ضيافت حق پيوست؛ اما جسم مطهرش، بعد از گذشت سیزده بهار از تقويم روزگار، به آغوش خانواده بازگشت و با وداع همسرش «فاطمه رضايي»، در گلزار شهداي زادگاهش به خاك آرميد.

 


وصیت نامه

                                              * وصیت نامه شهید یعقوب قربانی*

 

 

                                                                          بسمه تعالی

     با تشکر و سپاس به درگاه ایزد متعال خداوند سبحان و درود بیکران بر خاتم پیامبران محمد (ص) و سلام بر دختر گرامی ایشان فاطمه مطهره (س) و درودی بیکران بر مهدی موعود آخرین سلاله عصمت و طهارت و نائب بر حقش امام خمینی روح الله و سلام بر شهیدان گرانقدر عالم اسلام ما جان و مال مومنی را که در راه خدا جهاد می کنند به بهشت خریداری نموده اند تو شاهد باش راهی که در پیش گرفته ام که آموزگارم امام حسین (ع) این راه را در پیش گرفته است و برای اعتلای حقانیت اسلام مظلوم عاشقانه در این راه نثار خواهم کرد این راه را آگاهانه انتخاب نمودم و برای لقاء حقتعالی گام نهائی و رسیدن به هدف یعنی شهادت را که تکامل روحی و معنوی انسان می باشد را برداشته ام در برهه از زمان خود را موظف می دانم که ندای مظلومیت حسینی امام عزیز را لبیک گفته و برای یاری دین حق به دیار عارفان عشق که همان جبهه ی خونبار و درگیر شدن اسلام به کفر و نفاق بشتابم و اسلام مظلوم را از چنگ کافران این زمان نجات دهم، اسلامی که سرچشمه اش از صدر اسلام تا کربلای حسینی تا کنون با تکیه بر ریختن خون پاکان به ثمر رسید و زنده شد.

     ای مردمان حزب الله، اسلام خون می طلبد برای یاری اسلام به جبهه ها بشتابید و امام و اسلام مظلوم را یاری کنید بنده خود را موظف می دانم که چند کلمه ایی به عنوان وصیت نامه از خود بجای بگذارم تا تجدید میثاقی دوباره باشد به شهیدان و وصیتم به پدر بزگوارم این است که هنگام شنیدن خبر شهادتم هیچگونه ناراحتی نکنید و همچون کوه استوار و مقاوم باشید چرا که هرگونه ناراحتی شما موجب خوشحالی دشمنان می شود و با صبرتان خاری باشید در چشم دشمنان اسلام.

     وصیتم به مادر بزرگوارم که زحمات زیادی برایم کشیده است و شب ها بخاطر من نخوابیده است و از من هیچ گونه خیری ندیده است اولاً می خواهم این بنده را حلال نموده و از من راضی باشید زیرا بدون رضایت شما در قیامت راهی ندارم. ثانیاً از شما مادر عزیز می خواهم هنگام شنیدن مرگ من سیاه به تن نپوشید و هیچ گونه گریه و زاری نکنید و حجابتان را حفظ نمائید و از شما پدر و مادر عزیزم می خواهم در موقع این خبر صابر باشید که در نزد خداوند اجر عظیمی برای صابران می باشد.

      وصیتم به همسر عزیز و بزرگوارم این است از این که اگر شوهر بدی برای تو بودم و رفتار خوبی با شما نداشتم و از اینکه موجب ناراحتی شما را فراهم می کردم مرا بخشید و موقع شنیدن خبر شهادتم هیچ گونه ناراحتی نکنید و به فکر دیگر همسران شهدا باشید و سیاه نپوشید و حجابتان را حفظ نمائید.

     وصیتم به برادران عزیزم این است که سلاح بر زمین افتاده است بردارید و جای خالی برادرانتان را پر کنید و با خصم زبون بستیزید. وصیتم به برادران انجمن اسلامی امام را تنها نگذارید و جبهه را پر کنید و اگر از جانب بنده به شما مردمان قهرمان اذیت و آزاری شده و گناهانی که از روی جهالت انجام داده ام اول از درگاه خداوند منان طلب مغفرت می نمایم و بعد از شما مردم رضایت می طلبم.

                                                                    هفت تپه، یعقوب قربانی

                                                                         28/07/1368

*************************************************