نام پدر : شعبانعلی
تاریخ تولد :1335/05/28
تاریخ شهادت : 1360/05/27
محل شهادت : آمل

وصیت نامه

*وصیت نامه شهيد امان­الله قدير*

 

 فرزند شعبان­علي

بسمه تعالي

إِنَّ الله يُحبُّ الذينَ يُقاتِلونَ في سَبيله صَفا كَنَّاهُم بُنيانٌ مَرصوص

ما راست قامتان جاودانه تاريخ خواهيم ماند. شهيد مظلوم

با پيروزي انقلاب ايران، آمريكا و روسيه و هر قدرت ظالمي بر آن شد تا انقلاب را با نيروهاي داخلي و خارجي در هم بكوبد. امت اسلامي نيز بر خود واجب دانست تا در پرتو رهبري ولايت فقيه هرگونه انحراف از انقلاب را مانع شود و مرزهاي اسلام را پاسداري كند.

من نيز چون ديگر برادرانم بر اساس وظيفه شرعي خويش بر آن شدم تا دِين خويش را به انقلاب و اسلام و امام ادا نمايم تا در نزد پروردگار خويش و پيامبر و ائمه طاهرين باشم.

مبلغي پول دارم كه آن را پدرم برمي­دارد و موتور سيكلت را به نهادهاي انقلابي دهيد تا براي تداوم انقلاب گام بردارند. پيام من به تمام برادران و خواهران اين است كه تابع ولايت فقيه بوده و از اسلام راستين تحت رهبري و روحانيت مبارز دفاع نمايند و در مقابل تمامي نيروهاي داخلي (منافقين و كفار) و خارجي ايستادگي نماييد و پيام شهيدان را به تمامي مستضعفين برسانيد.

اميد به آن­كه با پي­گيري­ هر چه بيشتر انقلاب، تمامي مستضعفان را نجات دهيم. سلام مرا به تمامي برادران و خواهران برسانيد.

والسلام


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

امان الله قدیر

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1335 ـ آمل

3- نام و شغل پدر :

شعبانعلی ـ نانوا

4- نام و شغل مادر:

جان جان داداشی ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

9، فرزند  اول

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :ـــــــــــــــ

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ): ــــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

آمل

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

آمل

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :ــــــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :

شهید بعد از ترک تحصیل در نانوایی مشغول کار بود.

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

شهید تا مقطع اول راهنمایی تحصیل کرده و به علت مشکلاتی که در خانواده بود ترک تحصیل کرد .

 

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام داد

2- یگان اعزام کننده :

ارتش

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی :

آموزش پل دختر (56 ـ 54 )

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

متاهل

2- نام همسر و تاریخ ازدواج :

طاهره فلاح

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ـــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

شهید به پدر و مادر و همسر و فرزندان بسیار احترام می گذاشتند و با مادر بسیار صمیمی بودند

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

قرار دادی 4 ـ 3 ماه از اول راهنمایی تا شهادت

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت :

بانک ملی (از طریق سپاه )

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی:

نانوا و مدت کوتاهی نگهبان بانک

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

تحول فکری شهید از امام (ره )، شهید بهشتی ، آیت الله خلخالی بود.

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

شهید مبارزات سیاسی خود را از سال 56 آغاز کرد و چندین بار دستگیر و شکنجه شدند توسط مأمورین ساواک

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

عضو فعال بسیج بودند.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

در جبهه حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

7/59 ـ آمل ـ سپاه ـ خرمشهر (بهمن شیر)

59 الی 60 ـ آمل ـ سپاه ـ دزفول

3- مجموع مدت حضور در جبهه : در جبهه

4- مسئولیت در جبهه :

رزمنده

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن :

1بار ـ از ناحیه پای چپ ـ اصابت ترکش ـ زیرپل خرمشهر

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد :

آفندی

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

27/5/60 ـ آمل ـ ترور منافقین

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

28/5/60 ـ گلزار شهدای امامزاده ابراهیم ـ آمل

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

برادر شهید ـ شهید بسیار متواضع و فروتن بودند و در برابر مشکلات استقامت می کردند و صبور بودند . بسیار پرجنب و جوش و شاد بودند . بسیار خوش اخلاق و گشاده رو بودند . حقوق دیگران را رعایت می کردند . در امانتداری کوشا بودند . به نماز و قرآن بسیار اهمیت می دادند در نماز جماعت و راهپیمایی ها شرکت داشتند .

خواهر شهید : شهید بسیار با اخلاق و مردم دار بود و بسیار پاک و ساده . فقیر و پولدار برایش معنا نداشت با همه یکی بود . برای هر کسی مشکلی پیش می آمد پیش قدم می شد شهید به دکتر بهشتی علاقه و ارادت ویژه داشت و مرید او بود . یادم می آید زمانی که شهید بهشتی را به شهادت رساندند روز عقد او بود وقتی این خبر را شنید با شدت تمام سرش را به دیوار زد و سر و صورتش خونی شد و مراسمش را به هم زد و می گفت ای کاش من به جای او بودم و خدا کند تا چهلم شهید بهشتی من هم بمیرم و خدا او را دوست داشت و به آرزویش رسید .

دوست شهید : در سال 59 که منافقین که در شهر فعالیت زیادی داشتند و شهید بزرگوار یکی از نیروهای خوب حزب اللهی شهر با این افراد با گروهک های ضد انقلاب بحث و گفتگو می کرد چون معلومات زیادی نداشت و نمی توانست با آن ها مقابله به مثل داشته باشد آن ها سر به سرش می گذاشتند و آزارو اذیتش می کردند و چون دشمن شهید بهشتی بودند او را تهدید می کردند وبه  او نا سزا می گفتند . او نیز با آنها درگیر می شد و منافقین دسته جمعی او را کتک می زدند و به داخل جدول می انداختند او نیز در همین گیر و دار با بدنی خونی به دفتر عملیات نزد من می آمد و با اصرار زیاد می گفت شما حتماً به صحنه ی تجمع گروهک ها بیایید و دیگران را مامور نکنید و من به اتفاق شهید می رفتم به صحنه و با دستگیر کردن منافقین او را خوشحال و آسوده می کردم . 


زندگی نامه

شهید امان ا... قدیری
اولین فرزند شعبان علی و جانِ جانِ در سال 1335 در شهرستان آمل به دنیا آمد و نامش را «امان ا...» گذاشتند. 
شعبان در شهر نانوایی داشت و سعی می‌کرد نانِ خوش عطر و بو دست خلق ا... بدهد. امان ا...‌ی کوچک هم توسط حیاط خانه و کوچه‌ی نزدیک نانوایی، بازی می‌کرد و کم کم به سن مدرسه می‌رسید؛ سال 1342.
حیرت‌انگیز این که سال شروع کسب دانایی او، مقارن با بیداری و آگاهی ملت ایران است. دورانی که به شکل عملی، نهضت انقلاب اسلامی ایران نیز به رهبری حضرت امام (ره)؛ نخستین گام‌هایش را تجربه می‌کرد. 
وقتی امان ا... کوچک در مدرسه ابتدایی محل ثبت نام شد، خیلی زود متوجه‌ی ذکاوت و شوقش برای کسب علم شدند. 
بچه‌ی پُر جَست و خیزی بود. پدرش وقتی دید که ورزش می‌تواند به شیطنت‌هایش سمت و سو بدهد، برایش توپی پلاستیکی خرید. امان ا... با آن توپ، هم فوتبال بازی می‌کرد و هم والیبال.
هرچه که می‌گذشت بر تعداد فرزندان خانه‌ی شعبان علی اضافه می‌شد. پدر مجبور شد برای امرار معاش و هزینه‌ی زندگی بیش‌تر کار کند. کم کم حس کرد هم دستش خالی است و هم دست‌تنهاست. 
پدرش می‌گوید: «می خواستیم امان ا... را از مدرسه بیرون آوریم تا کمک حال من در نانوایی شود. ولی من و مادرش، دل دل می‌کردیم. چون امان ا... واقعاً درس و نمراتش عالی بود.»
هرچند که امان نوجوان را از مدرسه بیرون آوردند و مجبور به ترک تحصیل در کلاس اول راهنمایی شد، ولی هیچ وقت خود را از یادگیری و آموختن جدا نکرد. او بعد از آن در باشگاه ورزشی شهر نام‌نویسی کرد؛ در رشته‌ی کشتی.
در کنار آموختنِ فوت و فنِ کشتی، مرام پهلوانی این رشته‌ی کهن ورزشی در سرزمین ما، روحش را نیز صیقل می‌داد.
سال 1356 امان ا... شال و کلاه کرد و به عنوان «سرباز» به پادگان آموزشی «چهل دخترِ» شاهرود رفت. در ایامی که آرام آرام صدای پای انقلاب در کوچه پس کوچه‌های شهرهای ایران شنیده می‌شد. 
دلیری، جسارت و نگاه ویژه او که متأثیر از زندگی حضرت امام حسین (ع) بود، سبب شد به طور کامل و تمام وقت در خدمت انقلاب باشد. سخنانِ پیر فرزانه ـ حضرت امام (ره) ـ نیز او را به شوق و حرکت وا می‌داشت و خستگی را از جسم و روحش می‌زدود.
در این میان یکی دو بار توسط سازمان امنیتی آن زمان ـ ساواک ـ دستگیر و شکنجه شد.
برادرش ـ نعمت ا... ـ می‌گوید: «علی‌رغم همه‌ی سختی‌ها، همین که رهنمودهای حضرت امام (ره) به صورت اعلامیه‌ها و نوارهای صوتی به دست تشنگان حقیقت می‌رسید، مرهم زخم‌هایش می‌شد.»
با تحقق انقلاب در زمستان 1357، جوانان انقلابی مجور شدند برای حفظ آن از گزند بدخواهان و کژاندیشان، شب و روز فعالیت کنند.
امان ا... همیشه تا پاسی ا زشب به همراه بچه‌های بسیج به گشت‌زنی در شهر مشغول بود. مادر اما نگرانش بود برای همین با پدر تصمیم گرفتند برای پایبند کردن پسرشان به خانه و زندگی او را وادار به ازدواج کنند.
ولی وقتی امام ا... دید با شروع جنگ تحمیلی، خرمشهر تبدیل به خونین شهر شد، چگونه می‌توانست به ازدواج فکر کند؟! برای همین عزم سفر کرد و به جبهه رفت. آن جا ـ زیر پُل خرمشهر ـ از ناحیه پا، به خاطر اصابت ترکش خمپاره، مجروح شد. او را به بیمارستان 501 ارتش در تهران انتقال دادند.
بعد از بازگشت، نگهبان بانک ملی مرکزی آمل شد و خانواده تصمیم به ازدواج او را عملی کردند.
فاطمه طاهری ـ نامزدش ـ می‌گوید: «بعد از دو ماه نامزدی، دو خانواده تصمیم گرفتند ما را به عقد یک‌دیگر در آورند ولی آن روز مصادف شد با شهادت آیت ا... بهشتی و یارانش. به همین خاطر امان ا... که سخت شیفته‌ی شخصیت آقای بهشتی بودند، عقد را موکول به مراسم اربعین شهدای هفت تیر کرد. ولی سرنوشت برای پهلوان کشتی شهر آمل چیز دیگری را رقم زد.»
امان ا.. در 27/5/1360 ـ دقیقاً در روز اربعین بهشتی و یارانش ـ توسط یکی از اعضای گروه منافقین ـ به شلیک دو گلوله‌ی کلاشینکف به شهادت رسید.
و این‌گونه، امان ا... به حجله‌ی شهادت رفت و عروس عشق را در آغوش گرفت. اتفاقی که او سال‌ها منتظرش بود.
پیکر پاک او، در بیست و هشتم مرداد سال 1360 در گلزار امام‌زاده ابراهیم آمل به خاک سپرده شد!