نام پدر : فتح الله
تاریخ تولد :1345/01/10
تاریخ شهادت : 1362/05/08
محل شهادت : مهران

وصیت نامه

1.    انسان باید به سوی جایگاه اولش برگردد. پس چه خوب با رویی سفید و گشاده و خالص، به سوی پروردگار خویش برگردد. این جز با تکیه نفس و جهاد در راه خدا و دین خدا و سختی دیدن و به درجه رفیع شهادت رسیدن امکان پذیر نیست.

2.    مردم مسلمان! امروز امام زمان منتظر است تا ما پایه ظهورش را آماده کنیم و او با انوار تابناک خود، جهان را روشن سازد و مردم مستضعف را از ستم آزاد کند. امروزاسلام به خون احتیاج دارد. امروز اسلام به مؤمن احتیاج دارد نه به مسلمان ظاهری.

3.    امروز اسلام در خطر است و باید در راه اسلام جهاد کرد و خون ریخت تا اسلام محمّدی بار دیگر به معنای واقعی در ایران پیاده شده، به سراسر دنیا نفوذ کند. امروز انقلاب اسلامی، که همان راه اسلام واقعی است، به افراد فداکار و جانباز احتیاج دارد و من هم به همین منظور که اسلام در خطر است و برای این که در راه خدا سعادت بزرگی است، عازم جبهه شدم.

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

علی اکبر قاسم نژاد

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

10/1/45 سوادکوه ـ زیرآب

3- نام و شغل پدر :

فتح الله ـ کارمند

4- نام و شغل مادر:

کوچک خانم (فاطمه) قاسم نژاد ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

3 فرزند ، فرزند اول

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

در یک خانواده متدین و متوسطی به دنیا آمدند .

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

کلاس قرآن می رفت قبل از مدرسه

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود):ـــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

مدرسه شهید محمدی (عبدالحق سابق) زیرآب

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

مدرسه شهید دیالمه زیرآب

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

دبیرستان شهید نواب صفوی زیرآب ـ رشته علوم تجربی

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ــــــــ

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی : ــــــــ

2- یگان اعزام کننده : ــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

ایشان با همه خوش رفتار و مهربان بودند و با پدر خود بیشتر صمیمی بودند .

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی : ــــــــ

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی:

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

پدر ایشان الگوی ایشان بود و در مراسمات همراه ایشان می رفت .

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد :

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

در راهپیمایی ها شرکت می کردند

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

در پایگاه ها و مساجد فعالیت داشت

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

حضورداشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

یک بار ، 27/3/62 به مدت یک ماه و 11 روز ، سپاه سوادکوه ، لشکر 25 کربلا ،مهران

3- مجموع مدت حضور در جبهه :

1 ماه و 10 روز

4- مسئولیت در جبهه : ــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

8/5/62 ، مهران ، اصابت ترکش خمپاره

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

13/5/62 گلزار شهدای خواجه کلاه

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

فاطمه قاسم نژاد مادر شهید :

شهید در سن کودکی بود که ما به اتفاق خانواده به سفر مشهد رفته بودیم ، علی اکبر در بازار با گریه از پدر خودش می خواست که کتاب مداحی که دست فروش آن را می فروخت برایش بخرد و پدرش را مجبور کرد کتاب را برایش خرید علی اکبر بعد از این که کتاب مداحی را خرید در جمع آن را خواند و مداحی خودش را در نوار ضبط کرد .

رعنا قاسم نژاد - عمه شهید : علی اکبر آرزویش بود که به جبهه برود و ما مخالفت می کردیم قبل از این که به جبهه برود پدر و مادرش ییلاق بودند و او روی پله نشسته بود و داشت بند پوتین خود را می بست به او گفتم که از پدر و مادرت اجازه گرفتی ؟ گفت:« می روم از پدر بزرگ اجازه می گیرم » تا من به پدر بزرگش اطلاع بدهم او رفت و پدر بزرگش رفت عبدالحق به دیدنش و داخل امام زاده عبدالحق با  آن ها خداحافظی کرد و رفت . 


وصیت نامه

اسکن وصيتنامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد