نام پدر : مظفر
تاریخ تولد :1345/00/00
تاریخ شهادت : 1365/10/21
محل شهادت : شلمچه

خاطرات

مادر شهید: شهید بزرگوار با منافقین توبه ای به ورزش می رفتند و با آنها همکاری می کردند تا آنها جزء انقلاب و خط امام شوند.

همسایه ها می آمدند و به من می گفتند: بچه شما برای چه فلان منافق را برد فلان جا برای ورزش. آنها ایشان را می گیرند. وقتی از او می پرسیدم چرا با این منافق فوتبال بازی می کنی؟

می گفت: خوب ها که خوب هستند، نباید از منافق گول خورده دوری کرد. باید به اینها نزدیک شویم و صحبت کنیم تا دلشان نسبت به انقلاب نرم شود و به اسلام برگردند. مادر چنین نیست که من به خاطر رفتار بد کسی بد شوم. فرد خوب که خودش خوب است، باید سعی کنیم بد را خوب بسازیم.

 

برادر شهید: شهر بندرگز یکی از پایگاه های قوی دشمنان انقلاب و منافقین چریک های فدایی بود. یادم هست یک روز این افراد، در حال شعارنویسی روی دیوار روبه روی خانه ما بودند و شعار می نوشتند که شهید بنزین را گرفت و به فاصله 10، 20 متر فاصله، این شعارها را از پشت سر پاک می کرد. آنها هم آمدند به من اعتراض کردند و گفتند: این آخرین اخطار ماست، یقینا با او برخورد تندی خواهیم کرد. شهید با آن سن و سال کم خود آنقدر علیه منافقین فعالیت داشت که حتی آنها طی یک شب نامه ای به خانه ما انداختند و کلیه اعضای خانواده را به خاطر ایشان تهدید کردند.

 

رحیمه فندرسکی ـ خواهر شهید: یک بار که شهید از جبهه به مرخصی آمدند، به مادر گفتند: چندتا از دوستان از جمله فرمانده قرار است بیایند خانه ما. البته بعدها متوجه شدیم آنها روحیات خاص شهید را دیدند، گفتند برویم ببینیم از چه خانواده ای است. آنها که تشریف آوردند موقع خداحافطی با آنها صحبت کرد و گفت: من نگران چیزی نیستم، فقط گل علی خوابش سنگین است. میترسم شب عملیات خواب بماند. اینها به همدیگر نگاه کردند و با تعجب گفتند: توی جبهه برای نماز صبح و نمازهای دیگر، گل علی بچه ها را از خواب بیدار می کند، چطور خوابش سنگین است؟ شهید اکثر شب ها تا صبح بیدار بود و شاید بعد از طلوع آفتاب می خوابید که حالا اگر مادر صدایش می زد، یک مقدار طول می کشید تا بیدار شود. به همین خاطر برداشت مادر این بود که خوابش سنگین است.