نام پدر : محمد ابراهیم
تاریخ تولد :1339/06/08
تاریخ شهادت : 1361/04/24
محل شهادت : شلمچه

وصیت نامه

1.    خدایا! نور چشم عاشقان در کویت، آقا امام زمان مهدی (عج) حفظ  و در فرجش تعجیل بفرما.

2.    خدایا! رهبرم، نائب الام خمینی عزیز و مرادم را به جان مهدی قسم که تا انقلاب مهدی (عج) حفظ و سلامت بدار.

3.    خدایا! به پدر و مادر وخانواده ام و خانواده ی تمام شهدا و مجاهدان صبروعزم وهمت در راهت عطا کن.

4.    خدایا! کید و حیله ی دشمنان اسلامی ما را به خودشان برگردان.

5.    خدایا! مرا همین حالت خوش است که رضای تورا بطلبم و از خشم و غضب تو بترسم .

6.    خدایا! این چه قلبی است که به من دادی که هرگاه به تو می اندیشم، مجنون می شوم، دنیا برام تنگ می شود و دلم تورا می خواهد. خدایا! یر این شور و شرح صدرم بیفزا.

وصیت نامه

اسکن وصيتنامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

علی فلاحتگر اوشیبی ـ محمد ابراهیم

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

8/6/1339

3- نام و شغل پدر :

محمد ابراهیم ـ نجار

4- نام و شغل مادر:

مولود مکانیکی ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

5 فرزند

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

شهید در خانواده مذهبی و زحمت کش متولد شدند.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

ــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دبستان رحمانی ـ بابل

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

راهنمایی شاهپور ـ بابل

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

دبیرستان امام خمینی ـ بابل

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه :

تهران ـ پزشکی ـ رشته علوم آزمایشگاهی

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ـــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ـــــــــــ

 

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام نداد

2- یگان اعزام کننده : ــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

به پدر و مادر بسیار احترام می گذاشت و بسیار به آنها علاقمند بود.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی : ـــــــــــ

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

تحول فکری شهید از امام (ره) ،شهید مطهری، شهید دستغیب و دکتر شریعتی بود .

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

در تظاهرات شرکت می کرد .

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

عضو بسیج بودند.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

در جبهه حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد : ـــــــــ

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ـــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه : ــــــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

24/4/61 ـ شلمچه ـ اصابت ترکش

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

6/12/75 ـ گلزار شهدای آرامگاه معتمدی ـ بابل

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

 

مادر شهید: شهید بسیار مظلوم و ساکت بود . صدایی از او در نمی آمد خودم از مظلومیت او در عجب بودم . در مدرسه صبح ها که سرود شاهنشاهی می خواندند نمی رفت . از طرف مدرسه به پدرش گفتند شما که در خانه هستید کمی او را تهدید کنید  تا سر صف حاضر شود . سر صف سرود پخش می کنیم او حاضر نمی شود و داخل کلاس می رود و می گوید من از این سرود بدم می آید . از همان کوچکی مقید و مذهبی بود .

مردم بی نهایت او را دوست داشتند آن موقع قحطی نفت بود او در زمستان با پای برهنه پشت ماشین می نشست و نفت را بین مردم توزیع می کرد.

زیاد به جبهه می رفت و بعد از چندبار رفتن و آمدن یک روز به من گفت: نمی دانم چه گناهی کردم که رفوزه می شوم . گفتم: پسرجان! مگر همه باید شهید شوند . شما باید باشید و به جامعه خدمت کنید . یک روز به من گفت : مادر پیشانی و گلوی مرا ببوس که تیر به یک کدام از این نقاط می خورد . گفتم: مادرت بمیرد چرا این حرف را به من می زنی ؟ رفت و به شهادت رسید. 


زندگی نامه

اسکن زندگینامه درقسمت تصاویرموجودمی باشد