نام پدر : ابراهیم
تاریخ تولد :1347/04/08
تاریخ شهادت : 1365/11/18
محل شهادت : شلمچه

وصیت نامه

1.    استمعارگران  شرق و غرب باید بدانند، تا زمانی که یک مسلمان روی کره زمین زنده است، مبارزه هست و این مبارزه  بی امان تا نابودی کفر و شرک و نفاق، انشاءالله تا ظهور حضرت مهدی (عج) ادامه خواهد یافت.

2.    ای خواهرانم! امید آن دارم که دنباله رو رهبر باشید و با حجاب اسلامی خود، حافظ حریم مقدس اسلام و انقلاب اسلامی بوده و همیشه در صحنه حضور داشته و رهرو شهیدان که همان راه ثارالله است باشید.

3.    امت حزب الله و شهید پرور روستای رمنت! ما تکلیف داریم تا اسلام را حفظ  و زنده نگه داریم و دنباله رو امام امت، پیر جماران باشیم و شما را به خدا قسم می دهم که از امام امت و انقلاب اسلامی و روحانیون اصیل دست نکشید و به وظایف شرعیه اسلام عمل کنید و این انقلاب را به انقلاب جهانی و عدالت گستر حضرت حجت (عج) متصل نمایید انشاءالله.

4.    خدا لعنت کند دشمنان اسلام و مسلمین را، خدا لعنت کند آن کسانی را که پشت سر امت حزب الله تهمت می زنند و غیبت می کنند و خدا آنان را به خاک ذلت بنشاند. چون امت حزب الله بود که با حضور خود در صحنه های پیکار، بهترین عزیزانش را تقدیم اسلام نمود، پس شما باید قدردان انقلاب اسلامی و رهبر خستگی ناپذیر آن باشید و کفران نعمت نکنید.... به نق زدنها، تبلیغات بیگانگان و شایعات گوش نکنید و یا کمبودها و میل به راحتی و نداشتن تحمل سختیها را در سر میپرانید و یأس و نا امیدی را به خود راه ندهید که باعث غفلت از خدا می گردد. وحدت و یگانگی و با هم صمیمی بودن را فوق الاعمال بدانید و بدان عمل کنید تا رستگار شوید.

وصیت نامه

اسکن وصيتنامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

سید قاسم فضلی رمی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1347 ـ روستای رمنت ـ بابل

3- نام و شغل پدر :

ابراهیم ـ کشاورز

4- نام و شغل مادر:

بی بی یوسفی رمی ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

8 فرزند ـ شهید فرزند دوم بودند.

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

در خانواده مومن، مذهبی در دامان پدر و مادری متدین با اوضاع اقتصادی متوسط که با کسب روزی حلال تامین می شد به رشد و تکامل رسید.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

شهید درس حوزوی خواندند .

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان : ــــــــــــــــ

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ــــــــــــــــــ

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ــــــــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ـــــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

شهید مقطع راهنمایی را به اتمام رساندند آنگاه به حوزه علمیه بابل نزد حاج آقا فاضل رفتند .

 

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام نداد

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :  

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ـــــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

به پدر و مادر بسیار احترام می گذاشت.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

محصل ـ طلبه

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ـــــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

تحول فکری شهید از امام (ره ) و روحانون زمان خود  بود.

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

در زمان انقلاب سن کمی داشت.

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

عضو بسیج بودند.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :  

 در جبهه حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

2/3/65 ـ بابل ـ سپاه ـ شلمچه

3- مجموع مدت حضور در جبهه :

4ماه

4- مسئولیت در جبهه :

آرپی جی زن

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ـــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

1365 ـ شلمچه ـ اصابت تیر مستقیم

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

14/4/76 ـ گلزار شهدای روستای رمنت بابل

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

مادر شهید: شهید بسیار ساده زیست بودند و در خوردن و پوشیدن و در کردار  و رفتار در خرج و مخارج  به طور کل در همه امورات زندگی ساده زندگی می کردند شب ها که می خوابید بالشت یا متکا را زیر سرش می گذاشتم و او می گفت: مادرجان این سر باید به گل و خاک عادت کند .

سید قاسم درس حوزوی را خوب می خواند و همیشه در حال مطالعه بود زمانی که می خواست از طرف بسیج به جبهه برود حاج آقا فاضل به ایشان اجازه نداد پدرش به او گفت  اگر حاج آقا اجازه بدهند  من حرفی ندارم و اوگفت من در هر صورت به جبهه می روم چه حاج آقا اجازه بدهد چه ندهد.  من و پدرش نزد حاج آقا رفتیم و صحبت کردیم و ایشان فرمودند:  سید قاسم شاگرد ممتاز است اجازه ندهید به جبهه برود و بگذارید درس بخواند.  من از پشت در گفتم جاج آقا اجازه بدهید اگر نرود مریض می شود . اخلاق شهید این بود که اگر به خواسته اش نمی رسید مریض می شد و آن وقت حاج آقا دیدند که ما با رفتن شهید مخالف نیستیم اجازه دادند .

پدر شهید : شهید بسیار زیاد برای وقت خود ارزش قائل بود  و هیچگاه نمی خواست  یک دقیقه از وقتش را بیهوده هدر دهد . زیاد مطالعه می کرد  در کتابخانه و مساجد زیاد شرکت می کرد . بسیار پرتلاش و فعال بود . برنامه ریزی در زندگی داشت و مودب و با وقار بود  بسیار خوش رو و خوش زبان بود . ساده زیست و مهربان بود . همیشه مشغول ذکر خدا بود و همیشه خدا را در همه کارها یاد می کرد .

شهید بزرگوار به امر به معروف و نهی از منکر بسیار اهمیت می داد و در گوشه و کناری اگر خطایی از دیگران سر می زد ایشان وقتی با خبر می شد امر به معروف و نهی از منکر می کرد یک روز در نزدیکی منزل ما عروسی برگزار شد رفتارهای ناشایست و آزار همسایگان از حد گذشته بود  ایشان فوری رفتند تذکر دادند . با منافقین نیز برخوردش جدی بود و همه را امر به معروف و نهی از منکر می کرد  واگر قبول نمی کردند نارااحت می شد و به او دلداری می دادم و می گفتم در دوران پیامبر  پسرم همین طور بود حالا هم همین طور است مومن باید در برابر ناملایمات مقاوم باشد . 


زندگی نامه

 

روحانی شهید: سيد قاسم فضلي

 

روستاي سر سبز «رمنت» از توابع شهر شهيدپرور بابل، زادگاه دريادلي از مردان كارزار بود كه موج صلابتش در روزگاراني بعد، ويرانة مرداب بعثيان پليد را به  ارمغان  آورد؛ مرداني كه نيمه‌شب، ناز نياز مستانه‌شان را در حريم دوست به نظاره مي‌نشست و روز، بر شكوه پيكار علي‌گونه ايشان فخر و مباهات مي كرد. شهيد «سيدقاسم فضلي» مردي از تبار خطة مردانگي و غيرت مازندران است كه زندگاني سراسر نورش را به نظاره مي نشينيم:

او به سال 1349 ديده به جهان گشود و در طبيعت پاك آن ديار زندگاني را آغاز كرد. هفت ساله بود و شوق دبستان داشت كه فرياد غريو ملتي از  جان گذشته، زيباترين شكوفه‌هاي عشق را با نام خميني -رحمه‌الله‌عليه- در دلش شكوفا كرد و چشم بر وصال و دل بر مرامش بست.

تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را به مدد هوش سرشار خداوندي به پايان برد و موفق به اخذ مدرك سيكل گشت.

با اتمام دورة راهنمايي، روح تشنه و حقيقت‌جوي قاسم عزيز به ساحل زيباي حوزه رسيد و او با شور و شوق، دل به درياي عاشقي زد و در حوزة «حاج آقا فاضل» بابل مشغول به تحصيل گشت. حوزه، تقدس‌گاه عشق الهي بود و هر كسي را غوص در درياي عنايتش نشايد. پس از چندي توفيق حضور در فيضية بابل را پيدا كرد و در حجره‌هاي ملكوتي آن مدرسه، سجادة نياز پهن كرد. در آدينه‌هاي مدرسه، زمزمه‌هاي «يابن‌الحسن» اين نوجوان عارف، شكوه مناجات حور را واگويه مي‌كرد. غم ديدار يار در دلش خانه كرده بود و هر دم به آه نيازي اين چنين مي‌سرود:

اي كه يك گوشة چشمت غم عالم بخرد حيف باشد كه تو باشي و مرا غم ببرد

آري؛ سيد عزيز، روز و شب خويش را به درس و بحث و تهذيب و تهجد مي‌پرداخت و مدارج ترقي را طي مي‌كرد.

سيدقاسم، در روزهاي تحصيل با وجود سن كم، همواره آمادگي خود را براي حضور در ميادين آتش و خون اعلام مي داشت. او قاسم بود و هم‌نام قاسم‌بن‌الحسن - عليه‌السلام- مرگ را نيز همچون او «احلي من العسل» مي‌دانست. مي‌ديد كه همسالان و همكلاسي‌هايش لباس رزم مي‌پوشند و در جبهه، زيباترين غزل حضور را مي‌سرايند. در حسرت اعزام مي‌سوخت و لحظه‌شماري مي‌كرد. سرانجام موافقت پدر و مادر و اساتيد خود را كسب كرد و پاي در ميدان عمل نهاد. دلش به پاكي شبنم صبحگاهي بود و چند صباحي بيش، ميهمان ما زمينيان نبود.

در دومين اعزام و آن گاه كه سه ماه بيشتر از حضورش در جبهه نمي‌گذشت، در هشتم بهمن 1365، در خاك شلمچه آرام گرفت و به شهادت رسيد. پيكر پاكش ساليان سال در خاك نيلگون آن ديار به رسم امانت باقي ماند و همانند يوسف -علیه السلام- چشمان پدر را در باران اشك حسرت ديدار نگاه داشت و سپس در 14/4/1377 پس از دوازده سال، پيكري سبك همچون بيرقي استوار به زادگاه بازگشت و روستاي «رمنت» را بار ديگر در شكوه روزهاي جنگ نهاد.

«روحش شاد و راحش پررهرو باد»

 

 

استان: مازندران                شهرستان: بابل              تولد: 1349            شهادت: 8/11/65- شلمچه