نام پدر : محمد
تاریخ تولد :1334/01/01
تاریخ شهادت : 1366/02/08
محل شهادت : 27

وصیت نامه

1.    باید بگویم که ممکن نیست اسلام و کفر در کنار هم قرار گیرد و اسلام همواره و همیشه با کفر در ستیز است و برای احیاء اسلام و قرآن جهاد هم نیاز است.

2.    شما فرزندان شهدا سربلند و با افتخار به زندگی خود ادامه داده و آنی از یاد خدا  غافل نبوده و مرام حسینی را شعار خود قرار دهید و بدانید که پدرتان به عشق حسین علیه السلام در جهاد با کافران عازم شد ودر میدان نبرد، حضرت حسین (ع) را فرمانده خود می داند.

3.    ما ملت ایران حیات دوباره خود را مدیون رحمت الهی ( عنایت رهبری چون حضرت امام ) می دانیم. باید قدرش را دانست و از جان و دل از او پیروی و اطاعت نمود که همانا اطاعت او، پیروی از خدای منان است.

4.    ای مردم ! مرگ، حیات و زندگی در ید قدرت آفریننده ماست. هیچ کس را تا کنون دیده اید که از مرگ گریخته و عمر ابدی در این دنیای خاکی یافته باشد ... قلب هایتان را متوجه خدا کنید ، دست به جهاد اکبر و مبارزه با نفس زنید و از خودتان ببرید تا به خدا برسید و سعادت را در عشق به فرآن و اسلام و توسل به اهل بیت اطهار بدانید که خدای تعالی آن ها را برای نجات انسانها مأمور داشته است.

وصیت نامه

اسکن وصيتنامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

اسماعیل فرنیا

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1/1/1334 ـ روستای شوبکلا ـ بابل

3- نام و شغل پدر :

محمد ـ کشاورز

4- نام و شغل مادر:

زلیخا اکبر تبار ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

5 فرزند ـ شهید فرزند دوم بودند .

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

در خانواده مومن، مذهبی در دامان پدر و مادری متدین با اوضاع اقتصادی متوسط که با کسب روزی حلال تامین می شد به رشد و تکامل رسید.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

ــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

بابل ـ روستای شوبکلا

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

بابل ـ روستای بائیکلا

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

بابل ـ رشته ریاضی

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ـــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ــــــــــــ

 

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام داد.

2- یگان اعزام کننده :

به عنوان سپاه دانش در یکی از روستاهای خراسان خدمت می کرد.

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :  

متاهل

2- نام همسر و تاریخ ازدواج :

مهناز قنبرزاده

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ):

5 فرزند ـ مهدی ـ محمد ـ موسی ـ مجید ـ زهرا

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

به پدر و مادر بسیار احترام می گذاشت.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

رسمی 5 سال

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت :

آموزش و پرورش (بندپی غربی)

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی:

مسئول واحد امتحانات

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

تحول فکری شهید از امام (ره) بود .

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

شهید در راهپیمایی و تظاهرات شرکت می کرد .

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

عضو بسیج بودند.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :  

در جبهه حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

10/12/64 ـ بابل ـ سپاه ـ بانه

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه : ـــــــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

بانه ـ 8/2/66 ـ کربلای 10 ـ جراحات وارده

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

1366 ـ گلزار شهدای روستای شوبکلا ـ بابل

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

برادر شهید : شهید حق و حقوق دیگران را رعایت می کرد تا حقی برگردنش نباشد . یادم هست یک روز هوا گرم بود من لب جاده ایستاده بودم ایشان با ماشین اداره بود من دست بلند کردم تا ایشان من را ببیند و سوار کند . وقتی ایشان من را دید گفتم می خواهم به مزرعه بروم مرا هم می بری؟ ایشان گفتن این ماشین اداره است و در واقع امانت  اداره و من نمی توانم سوارت کنم و خداحافظی کرد و رفت .

همسر شهید : پسرمان در 22 بهمن سال 62 به دنیا آمد. قبل به دنیا آمدن فرزندمان ایشان به مانوری در منطقه گاو دشت رفت و از آن جا ثبت نام کرد برای جبهه . شهید نگران من و فرزندش بود با این حال برای جبهه اسم نوشت دوستانش هم به او گفتند تو با این وضعیت برای چه ثبت نام کردی؟ ایشان فکر می کرد در این 6 روزی که هست فرزندمان به دنیا می آید. که البته فرزندمان به دنیا آمد و شهید بسیار خوشحال شد و بعد از 6 روز به جبهه رفت و بعد از 4 ماه برگشت. 


زندگی نامه

اسکن زندگینامه درقسمت تصاویرموجودمی باشد