نام پدر : رجب علی
تاریخ تولد :1343/11/15
تاریخ شهادت : 1362/09/11
محل شهادت : مریوان

وصیت نامه

1- ای عزیزان من، ای بزرگوارانم! در راه اسلام خدمت کنید، تا زمانی که اسلاممان در جبهه ها پیروز شود. ای کسانی که در پشت جبهه هستید شما را به خالق بزرگ قسمتان می دهم، از اسلام دوری نکنید. ایمان خود را قوی تر و مستحکم تر سازید تا تمام کسانی که نسبت به این انقلاب غرض شخصی دارند را نابود کنید.
2- بر تمام کسانی که شهید یا مجروح و معلول دادند، درود فراوان می فرستم و هیچ‌گونه اندوهی نداشته باشید، چرا که آنها راه حقیقت را رفته اند.
3- ای عزیزان اسلام! که در تمام نقاط جهان می رزمید، از شما التماس دعا برای پیروزی اسلامی دارم.
4- از برادران می خواهم ما راهی که جنگ حق علیه باطل ادامه داد را به سوی جبهه های جنگ بیاورند، تا از مرزهای اسلام دفاع کنند.

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1- نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

مهدی فرجی کله بستی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

15/11/1343- بابلسر

3- نام و شغل پدر :

رجبعلی - بازنشسته

4- نام و شغل مادر:

سید جمعه حسینی نژاد – خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

یازده فرزند-  شهید دهمین فرزند بود.

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

وضعیت مالی خوبی نداشتند و به زحمت امرار معاش می کردند.

پایبندی به انجام واجبات بود و مسائل دینی و شرعی را رعایت می کرد.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

قبل از سن مدرسه برای آموزش قرآن به مکتب خانه رفتند.

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دبستان عیسی خرازی بابلسر

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

مدرسه ی راهنمایی شهید منفرد بابلسر

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ـــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ــــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ـــــــــــــ

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی : ــــــــــــ

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :  

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ـــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

اخلاق خوبی داشت و نسبت به والدین مهربان بود و به آن ها احترام می گذاشت با سایر اعضای خانواده هم رفتار خوبی داشت.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

بنایی و گچ کاری

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

حضور در بسیج در تحول فکری و روحی او موثر بود.

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

شرکت در تظاهرات و همکاری با بسیج

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه : ـــــــــــــ

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :  

در جبهه حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد : ــــــــــ

3- مجموع مدت حضور در جبهه :

چندبار

4- مسئولیت در جبهه :

تک تیرانداز

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن :

یک بار از ناحیه بازو و انگشتان مجروح شد.

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

11/9/62، در مریوان بر اثر اصابت مین به درجه ی شهادت رسید.

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

چند روز بعد از شهادت در گلزار شهدای امام زاده ابراهیم به خاک سپرده شد.

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

پدر شهید می گوید: وقتی شهید خواست به جبهه برود، گفتم نشین درست را بخوان جنگ ادامه دارد. گفت: نه وقتی امام دستور داد، من دیگر نمی توانم درس بخوانم آمد از من رضایت گرفت و رفت.

گلتاج فرجی- خواهر شهید می گوید: وقتی برادرم برای آخرین بار داشت اعزام می شد، به من گفت: این 36 تا عکس را بگیر، من شهید می شوم ولی سر ندارم تو به مادر چیزی نگو، خودت برای شناسایی من بیا و از زخمی که روی بازویم است مرا شناسایی کن و بعد به خانواده بگو که من شهید شدم. انگار به او الهام شده بود که این بار به شهادت می رسد.