نام پدر : تقی
تاریخ تولد :1322/08/05
تاریخ شهادت : 1361/11/16
محل شهادت : مریوان

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

قربانعلی فرجود

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1322 ، قائمشهر

3- نام و شغل پدر :

تقی ، بازنشسته

4- نام و شغل مادر:

فاطمه اصغر دخت ، خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

6 ،

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی:

. درخانوادهای مومن ومعتقد در دامان پدرومادری مهربان ودلسوزبااوضاع اقتصادی که باکاروتلاش مستمروالدین درجهت کسب روزی حلال تامین می شد به رشدوتکامل رسید

 

 

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

ــــــــــــــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

ابتدایی ، چشمه سر قائمشهر

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ــــــــــــــــ

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ــــــــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ــــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ــــــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

ششم قدیم ، کار برای معاش خانواده

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام داد

2- یگان اعزام کننده : ــــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

متاهل

2- نام همسر و تاریخ ازدواج :

زلیخا بی نیاز

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ):

5 فرزند ، نورعلی ، فاطمه ، علی ، معصومه و نقی

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

با خانواده مهربان بود همواره فردی دلسوز برای خانواده اش بود و فرزندانش را بسیار دوست داشت و چیزی را از آن ها مضایقه نمی کرد .

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

کارخانه نساجی قسمت فروشگاه

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

پیروزی انقلاب،افکاروعقایدحضرت امام،مطالعه کتب مذهبی و سیاسی،سخنرانیهای مذهبی،مساجد،پایگاه های بسیج باعث تغییر و تحول او شد

 

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد :

خوش برخورد و خوش اخلاق بود . احترام به دیگران می گذاشت . فردی کوشا و کاری بود مهربان ودلسوز بود. این خصوصیاتش باعث تاثیرپذیری دوستان و آشنایان می شد.

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

در تظاهرات و راه پیمایی ها شرکت می کرد .

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

پس ازپیروزی انقلاب وتشکیل بسیج به فرمان امام عضوبسیج شد و فعالیتهای خودرا ادامه دادتاراهی جبهه و جنگ شد

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود :

درگیری با منافقین مستقر در جنگل

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

در سال 60-61 از طریق سپاه قائمشهر لشکر 25 کربلا به عضویت بسیجی جبهه اعزام شد .

3- مجموع مدت حضور در جبهه :

5 ماه

4- مسئولیت در جبهه :

رزمنده

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ـــــــــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

در تاریخ 6/11/61 در منطقه کردستان مریوان بر اثر اصابت تیر مستقیم به شهادت رسید .

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

در گلزار شهدای امامزاده اسماعیل چشمه سر قائمشهر به خاک سپرده شد .

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

فرزند شهید علی فرجود می گوید: یادم هست وقتی پدر شهیدم می خواست جبهه برود پدربزرگ به او گفت به جبهه نرو چون چشم امیدم به شماست . تو تنها پسر من هستی  هر وقت می روی  من و مادرت مشکلی پیش آید تو را صدا می کنیم و هر چه اصرار کردند نشد و او به جبهه رفت . پدر گفت : این بار آخر است . این بار بروم و رفت  وبه خیال ما دفعه آخر بود که می رود ولی رفت و بر نگشت در حقیقت او زنده است و با خونش با دشمنان مبارزه می کند و ما جا مانده ایم .

پسر شهید می گوید: بر حسب اتفاق داشتم از منزل به سمت شهر می رفتم داخل ماشین صحبت از شهید شدن افراد بود و کی تشییع جنازه است گفتند : فرجود شهید شده است با شنیدن این کلمه به سمت بیمارستان رفته  با این که کم سن و سال بودم نگهبان گفت برای چه آمده ای ؟ گفتم شهید است داخل بیمارستان می خواهم ببینم ؟ گفت چه نسبتی با شهید داری ؟ گفتم فرزندش هستم .

مرا برد بالای سرپدرم . زمانی به خانه برگشتم که در خانواده خبر نداشتند . من به هیچ کس چیزی نگفتم وقتی با خبر شدند من به آن ها گفتم که من پدرم را دو روز قبل در بیمارستان دیدم و آن زمان هم جشن انقلاب بود بعد از جشن پدر را تشییع کردند . 

 


وصیت نامه

اسکن وصيتنامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد