نام پدر : رحمت الله
تاریخ تولد :1344/07/03
تاریخ شهادت : 1366/02/02
محل شهادت : 1

وصیت نامه

*توصیه نامه شهید حسن فدایی*

 

به شما توصیه می کنم که پشتیبان ولایت فقیه باشید. در انجام واجبات و ترک محرمات بکوشید. نماز خود را اول وقت به جا آورید. در محافل مذهبی شرکت کنید. به شما توصیه می کنم که جامعه اسلامی باید عاری از هر گونه کردار و رفتارهای غیر اسلامی باشد و باید در مقابل عواملی که مانع ایجاد یک جامعه اسلامی می شود مبارزه کرد. عزیزان برای پیشرفت مملکت به تحصیل علم بپردازید.


زندگی نامه

شهید حسن فدایی منقادی

فرزند: رحمت الله

 در سوم مهر 1344، در شهرستان «فریدونکنار»، پسری به دنیا آمد که مادر، نامش را «حسن» گذاشت.

حسن در خانواده‌ای کاملا مذهبی و متدین رشد یافت.

شکوفه، مادرش قبل از این‌که او را به مدرسه بفرستد، به مکتب فرستاد تا سواد قرآنی بیاموزد. لذا، حسن، از همان کودکی با تعالیم مذهبی و اعتقادی آشنا شد. انس به نماز و شرکت در نمازهای جماعت و جمعه، از خصیصه‌های بارز او بود. به فرائض دینی، پایبندی بسیاری داشت؛ تا آنجا که، هیچ‌وقت بدون وضو نبود.

وقتی که به مدرسه رفت، هوش و ذکاوتش، زبانزد تمام معلمین گشت. دوره پنج‌ساله ابتدائی و راهنمائی را بدون هیچ مشکلی پشت‌سر گذاشت.

حسن با آن‌که سن و سال کمی داشت، قبل از انقلاب، در فعالیت‌هایی چون شرکت در راهپیمائی و تظاهرات، جلسات مذهبی، و پخش اعلامیه، حضور فعال داشت. به برادران و خواهرانش همواره سفارش می‌کرد که در هیچ شرایطی، امام را تنها نگذارند و همیشه گوش به فرمان ولایت و در خط ولی‌فقیه زمان باشند. او در بین ائمه، ارادت خاصی به امام زمان(عج) داشت.

ورود به مقطع دبیرستان، با شروع جنگ هم‌زمان بود؛ موضوعی که او را به ترک تحصیل و عزیمت به جبهه‌های غرب واداشت. لذا، نخستین اعزامش به تاریخ 2/5/64 برمی‌گردد. حسن در آن‌جا به مبارزه جدی با عناصر ضد انقلاب برخاست. سپس، راهی جبهه‌های جنوب شد. او به‌خاطر توانایی و شایستگی‌هایی که داشت، مسئولیت‌های مهمی چون، معاون گردان و مدیریت داخلی گردان را به او واگذار کردند.

شجاعت، شهامت و ایمانش در بین رزمندگان، مثال‌زدنی بود. دعای همیشگی‌اش، آرزوی سلامتی برای امام خمینی و بعد، به شهادت رسیدن خودش بود. تا جایی‌که هر وقت مادرش می‌خواست قرآن بخواند، می‌گفت: «مادر جان! برایم دعا کن که شهید شوم.»

او سرانجام در تاریخ 14/3/66، در عملیات کربلای 10، در ماووت شهد شیرین شهادت را لاجرعه نوشید. پیکرش بر اثر تهاجم دشمن، به مدت 45 روز در همان منطقه عملیاتی باقی ماند. شدت جراحات وارده بر پیکرش، به حدی زیاد بود که چهره‌اش برای دوستان و آشنایان، غیر قابل تشخیص بود.