*وصيتنامه شهيد نورمحمد فتحي*
بسم الله الرحمن الرحیم
وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سبيلالله أَمواتا بَل أَحيا عِندَ رَبِّهم يَرزَقون
گمان نكنيد آنانكه در راه خدا كشته ميشوند مردگانند بلكه زنده هستند و نزد خدايشان روزي ميخورند.
با درود و سلام به پيشگاه با عظمت شهداي بزرگوار از صدر اسلام تا كربلاي حسين و از كربلاي حسين تا شهداي انقلاب اسلامي به ويژه جنگ تحميلي و سلام و درود به رهبر كبير انقلاب و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، حضرت امام خميني روحي فداه و ديگر بزرگواران نظام نوراني و با سلام و درود بر شما اي پاسداران، ارتشيان، بسيجيان، كميتههاي ژاندارمري كه قوت بازوي رهبرياند و با سلام و درود بر شما بازماندگان شهدا كه چشم و چراغ اين ملتيد.
اينجانب نورمحمد فتحي فرزند كريم، اسم مادرم حوا كه مادر همه ماهاست، شماره شناسنامه 187 ، متولد سال 1348 مرداد ماه در تنكابن خرمآباد روستاي مردست و در خانوادهاي فقير و تهيدست و مكتبي از تبار حسين متولد شدم. السلام عليك يا اباعبدالله الحسين.
السلام علي اولاد الحسين، السلام علي اصحاب الحسين، السلام عليك يا امام زمان، السلام عليك يا خميني روحالله.
أشهد أن لا اله الاالله شهادت ميدهم كه جز خداي يكتا خدايي نيست.
أشهد أن محمد رسولالله شهادت ميدهم كه محمد فرستاده خداست.
أشهد أن علي وليالله شهادت ميدهم علي ولي خداست.
شهادت ميدهم دوازده امام، امامان به حق هستند كه آخرين آنها حضرت مهدي (عج) است كه روزي ظهور خواهد كرد. شهادت ميدهم كه حضرت امام خميني نايب بر حق امام زمان (عج) است كه اطاعت از او بر هر فرد مسلمان واجب است و بر ماست كه فرمان او را مو به مو اجرا نماييم.
و من هم بنا به وظيفه شرعي و ميهني و بنابراين علاقه خاصي تصميم گرفتم كه خدمت مقدس سربازي را در سپاه پاسداران به انجام برسانم تا دِينم را به مملكتم ادا كرده باشم. ميخواهم چند كلمهاي به عنوان وصيت بنگارم. اميدوارم خداوند كريم توفيق شهادت را به بنده حقير نيز عنايت فرمايد. بار خدايا! الان كه اين وصيتنامه را مينويسم، دومين وصيتنامهاي است كه مينويسم. بارالها اين بنده ضعيف مطيع و فرمانبر خود را كه برادران و دوستان در ايمان به او سبقت گرفتهاند بيامرز. پدر و مادرم و برادران و خواهرانم را از شيعيان آل محمد محسوب بدار. خدايا مگر دوست نداري كه به فيض سعادت عظيم برسم.
خداوندا از تو ميخواهم كه توفيق شهادت را نصيبم كني. برگ پر افتخاري كه بارها به آن نزديك شدم، ولي نصيبام نشده است. شايد لايق شهيد شدن نباشم زيرا كه شهيد مقامي والا دارد و من فردي گنهكارم. من به سهم خود بايد بگويم كه اسلام عزيز خود را از پدر و مادر به ارث نبردهاند بلكه با ظهور خميني مكتب خود را با شناخت كامل انتخاب كردهام چون پذيرفتن مكتب است كه در گوشت و پوست انسان ريشه ميدواند. اينهايي كه من گفتم فقط يك جزء از حركت اسلام و انقلاب اسلامي است و براي اين بود كه به شما و تمام كساني كه به نحوي به اين انقلاب انسانساز موافق هستيد بگويم كه نكند اين موهبتي كه خدا به ما اعطا كرده از دست بدهيد. خداي را سپاس كه در گوشهاي از زمين پهناور امامي بزرگوار از سلاله حسين (ع) قيام كرد و بانگ بر سر طاغوتيان و فرعونيان و شيطان زمانه زد كه اي خود باختگان، اي خودپسندان و خود محوران كه در تاريكي گام برميداريد، محكوم به فنا هستيد و چون ابراهيم و موسي و جدش محمد (ص) دروغين را شكست و به مستضعفان جهان نشان داد كه اينان پوچتر از آنند كه جايگزين خداوند يكتا در زمين باشند.
اي حسين عزيز! تو چهارده قرن پيش فرياد هَل مِن ناصر يَنصُرني را در كربلاي سوزان سر دادي، ياوري نبود اما اينجا بنگر كه شهيدان ما چه عاشقانه به نداي فرزندت خميني كبير پاسخ مثبت مي-دهند. من وقتي لباس سربازي يا بسيجي را بر تن كردم، هزار مرتبه فرق كردم و در آنجا انسانيت را دريافتم و اگر افتخار شهيدن شدن را يافتم، همگان بدانند كه آگاهانه زيستم و آگاهانه جنگيدم و آگاهانه به ابديت پيوستم و فرياد سر دادم كه من فداي مكتب خميني و راه خونين و مرام خميني ميشوم چون همهاش راه خداست و به يكبار بلكه دوست دارم هزاران مرتبه فداي اين اسلام و اين مكتب بشوم.
اي كساني كه از مرگ ميترسيد و از مرگ وحشت داريد، ما امانتي هستيم كه خلاصه بايد از اين دنياي پست و كثيف برويم و اين را بدانيد كه هيچ كس در اين دنيا نميماند پس چه خوب است كه خودمان به آغوش مرگ برويم و از مال و جان و فرزندان و عيال خود بگذريم و به سوي خدا برويم كه سعادت هميشگي در آن دنياست. پس هيچ چيز جز شهادت آروزي من نيست و هيچ چيز جز شهادت نميتواند گلوي تشنه مرا سيراب كند. پس بدانيد كه كسي مرا مجبور نكرد كه مكتب شهادت را برگزينم و فقط مسووليت شيعه بودن بود كه بارم را سنگين ميكرد. من تا آخرين قطره خون از جمهوري اسلامي پاسداري ميكنم. من كه سعادت ندارم شهيد بشوم ولي اگر خداوند اين سعادت را نصيب من كرد، به آرزويم رسيدهام و در جهاد با كافران باشد. من به خداي خويش عشق ورزيدم و عاشق او شدم و با خداي خود و پيمان بستم كه بر عليه يزيديان و منافقين بجنگم و تا شهادت با خميني رهسپارم. آنان كه رفتند كاري حسيني كردند و آنان كه ماندند، بايد كاري زينبي كنند وگرنه يزيدياند و صدام كه اين جنگ تجاوزكارانه را بر جمهوري اسلامي ايران تحمل كرد، از وحشيترين موجودات جهاني است.
اي استكبار جهاني! اي خونخواران ايران مظلوم! آيا ملت مسلمان با دادن عزيزان و ويران شدن خانههاي مسكوني از جنگ خسته ميشوند؟ به قول امام عزيز آنهايي كه ميگويند ما از جنگ خستهشدهايم آنها از اول خسته بودند و اي آمريكاي جنايتكار و اي كشورهاي ظالم به لرزه بيافتيد كه اگر اين جنگ سالها طول بكشد ما به هيچ عنوان سلاحهاي خود را بر زمين نخواهيم گذاشت و تسليم نخواهيم شد.
اما چند كلمهاي با خانواده محترم صحبت ميكنم:
پدر جان و مادر جان! ميدانم كه چقدر رنج كشيديد از صبح كار ميكرديد و غروب با دستهاي پينه بسته به سمت خانه برميگشتيد تا مرا به اين اندازه رسانيديد و حالا ميخواستيد از من بهره ببريد و اين را بدانيد كه خداوند در برابر زحمتها و رنجهايي كه براي من كشيديد، در قيامت پاداش بزرگي به شما عنايت ميفرمايد در صورتي كه صبر و حوصله داشته باشيد و به خدواند توكل كنيد و اجر خودتان را پايمال نكنيد.
پدر عزيزم و مادر مهربانم! بعد از شنيدن خبر مرگ من اشك نريزيد. به خواهران و برادرانم بگوييد در مرگ من اشك نريزند. اين را امام بزرگوارمان در سوگ فرزندش اشك نريخت چون رضاي خدا در اين امر ميباشد. مادر و پدر عزيزم! مرگ من در راه اسلام و قرآن شايد جوششي در جوانان به وجود آورد البته نه تنها مرگ من، بلكه تمامي شهيداني كه در راه پيشبرد اهداف مقدس اسلام كشته شدهاند. خوشحال باش كه فرزندت را در راه اسلام از دست ميدهي. در جهان آخرت، بانوي بزرگ اسلام فاطمه زهرا از شما راضي است. كساني كه از خانه خود خارج ميشوند و به سوي خدا و رسولاش هجرت ميكنند و به فيض شهادت ميرسند، اجري عظيم و الهي نصيبشان ميشود.
من ميخواهم با نثار جانم ذرهاي از آن بار سنگيني را كه بر دوشم هست را كم كنم و از اين شرمندهام كه چيزي بالاتر از جان ندارم تا در راه خدا نثار كنم. پدر و مادرم! اگر اين افتخار نصيب حقير گرديد و به درجه رفيع شهادت نائل آمدهام، از شما ميخواهم صبر را پيشه خود سازيد و فرزندان ديگري را نيز تشويق فرماييد كه نگذاريد اسلحه افتاده من در دست دشمن قرار گيرد. امروز ايران كربلاست و هر روزش عاشورا.
اي پدر و مادرم! اگر من و تو در كربلا بوديم و جنگ كربلا را نظاره مينموديم، چه ميكرديم؟ امروز بايد به نداي امام حسين و امام امت اينگونه لبيك گفت. پدر و مادر جان! من به شما خيلي علاقهمندم و شما را خيلي دوست دارم ولي خداي خود را بيشتر از همه دوست دارم و براي همين است كه عاشقاش شدهام. مادر جان! تنها چيزي كه از شما ميخواهم كه شير خود را بر من حلال كن و اين هديه را با رضايت كامل به خدا تحويل بده و بر خود ببال و افتخار كن و به درگاه خداوند شكر و سپاسگذاري كن كه اينچنين سعادتي نصيب تو شده است. همچنان كه رسول اكرم (ص) فرموده بهشت زير پاي مادران است.
پدر گرامي و مادر عزيزم! پس شما مانند حضرت زينب (س) رشيد و از دست دادن فرزند صبر داشته باشيد و پيام خون شهيدان را زنده نگهداريد و تا الگويي براي عصر حاضر باشيد و پدر گرامي و مادر عزيز اميدوارم كه براي از دست دادن فرزندانت غصه و افسوس نخوريد كه شهادت حد نهايي تكامل يك انسان است و آماده از دست دادن بقيه فرزندان خود در راه اسلام باشيد و زينبگونه پيام شهيدان خدا را به گوش جهانيان برسانيد و زينبگونه راه شهيدان را ادامه بدهيد.
مادر خوبم! شايد نتوانستم با قلم علاقه خود را به تو و ديگر اعضاي خانوادهام بيان كنم و شايد ندانيد كه چقدر دوست دارم در كنار شما باشم، اما مادر خوبم! راهي را كه من رفتم و قدمي كه زدم، راه امام حسين (ع) و ياران فداكار اوست. راهي است كه خدا مرا به آن فرمان داد. راهي است كه امام خميني و ولي فقيه مرا به آن ميخواند.مادرم! من در راهي گام زدم كه راهي بود كه خدا مرا براي آن خلق كرده بود و تو در دامان پاك خود مرا براي آن پرورش دادي و من با چشم باز و با افتخار بر آن قدم برداشتم و برميدارم هرچند ميدانم كه براي من زحمات زيادي كشيديد و به ياد دارم كه براي پرورش من چه خوابهايي را بر خود حرام كردي و از چه خوشيهايي گذشتي و چه غم غصههايي خوردي. در هر صورت مرا بزرگ كردي ولي از تو ميخواهم كه مرا ببخشيد از اينكه نتوانستم حق فرزندي را ادا كنم و براي من از خداوند طلب مغفرت بنما. مادرم! لباس عزا را از تن بركن و غم و غصهها را از خود دور كن و گريه و زاري مكن كه من راضي نيستم. مادر عزيزم! اي مادري كه در طول عمرم برايم راهنما بودي، اگر جسدم به دست تو نرسيد، هيچ ناراحتي به خود راه مده كه جسد مشتي از خاك بيش نيست و سزاوار نيست آدم خود را براي مشتي خاك ناراحتي كند. در اين صورت اندوهي به خود راه نده كه در روز محشر همديگر را ملاقات خواهيم كرد. پدر عزيزم! مرا ببخشيد از اينكه نتوانستم فرزند خوبي براي شما باشم و حق فرزندي را خوب ادا نمايم. در هر حال مرا ببخشيد و حلال كن.
چند كلمهاي با برادران و خواهرانم: برادران و خواهران! بدانيد كه هر نقطه از نقاط كشور و حتي دورترين روستاهاي شهرمان شهيداني به خون خفتهاند كه نداي پيروزي ميدهند. چهقدر شهادت در راه خدا زيباست مانند گل خوشبوست. من در اين سرزمين آنقدر با دشمن ميجنگم تا پيروزي و موفقيت نصيبم گردد و بايد به درجه رفيع شهادت برسم. اگر لياقت داشته باشم كه در راه اسلام و قرآن شهيد شوم، به مادرم تبريك بگوييد چون كه من به مهماني خدا رفتهام.
به راستي مرگ در راه خدا چه خوب و خواستني است. برادران و خواهرانم! اسلحه مرا برداريد و در جبهه يا در پشت جبهه به اسلام و امت خدمت كنيد و اسلام را تنها نگذاريد.
خدايا! تو خوب ميداني كه بزرگترين آرزوي من ريختن خون من در راه توست. من ميروم تا به همه بازماندگان نيز بفهمانم كه در رفتن در راه خدا مرگ نيست بلكه حيات است، مرگ نيست بلكه زندگي جاويد است. نيست شدن نيست، بلكه از ماديات به معنويت پيوستن است. برادران و خواهران! دست از روحانيت مبارز نكشيد كه اسلام شكست ميخورد و آن است كه ما دوباره زير سلطه ابرقدرتها ميرويم. و سر خط ولايت فقيه گام برداريد، نه آن گام بلندي كه منحرفي شويد و نه آن گام كوتاهي كه عقب بيافتيد. در كنار فقيه بزرگتان حركت بنماييد. هميشه فقط براي رضاي خدا كار كنيد كه اگر حقي به اندازه ذرهاي انحراف داشته باشيد، در روز قيامت جوابي براي خدا نخواهيد داشت. برادر و خواهرم! آگاه و هوشيار باشيد كه دشمنان در كمين شما نشستند. دنيا راهي است كه من و تو رهگذر آنيم. با خدا باشيم كه در اين مسير تلههاي زيادي نهادهاند. به خدا توكل كنيم كه منحرف نشويم. امروز روز امتحان است كه امام حسين فرمود:
إنّي آري الموت الاسعادة و لا احيواه مع الظالمين الابرما.
و شما اي برادران و خواهرانم! دو راه بيشتر نداريد يا زندگي با ذلّت يا مرگ با شرافت. و بدانيد كه امروز حيثيت اسلام و ناموس و قرآن در گرو فعاليتهاي من و شماست. پس اين فرصت به دست آمده را از دست ندهيد كه فردا خيلي دير است. برادرام و خواهرم! نماز را بخوان، سعي كن آن را در اول وقت به جا آوريد و همچنين روزه و ديگر فرايض اسلام را به جا بياوريد. برادرم و خواهرم! عشق به خداوند رحمان داشته و در مقابل گروهكهاي داخلي و خارجي مثل كوه محكم و استوار باشيد و يك لحظه كوتاهي نفرماييد و بدان كه امروز همه مسوول خون شهيدان هستيم. و اي خواهر گرامي! شما بايد مانند زينب پيام خون مرا بدهيد و به حجابتان و با عمل به احكام اسلامي اطاعت فرماييد. با تربيت فرزنداني برومند و آشنا و حزباللهي به معارف اسلامي كمك به دين خدا كنيد و محكم در مقابل ناملايمات بايستيد كه نصرت خداوند نزديك است. در تشييع جنازهام گريه نكنيد چونكه آن روز، روز شادي است و شما بايد شاد باشيد.
اي امت ايران بدانيد هر قطره خون شهيد داراي پيامي است و برشماست كه پيام خون شهيدان را به جهانيان برسانيد و اسلام را با رسالت سجادگونهتان صادر كنيد. اما وصيتي به خواهر هفت سالهام دارم و آن اين است خواهر سميه! هر وقت بزرگ شدي، مثل اولين زن شهيد اسلام حجاب را حفظ كن كه حجاب كوبندهتر از خون من است و همچنين نماز را به پاي دار و در انجام عبادات سستي نكن. و شما اي بستگانم كه فرصت ندارم همه شما را اسم ببرم، از شما تقاضا دارم در عزايم كه در واقع از برايم الطاف خفيه الهي است گريه و زاري نكنيد. من از همه شما حلاليت ميطلبم. اگر نتوانستم در حياتام به شماها بايد و شايد اداي احترام وظيفه نمايم، اميدوارم كه مرا به بزرگي خودتان ببخشيد و اگر دلتان برايم به رحم آمد، فقط از انقلاب بد نگوييد و رهبريت حضرت امام را تضعيف نكنيد. برايم دعا كنيد و قرآن بخوانيد و نماز اقامه نماييد. تو اي دوستم و همسنگرم و همرزمام! خود بهتر ميداني كه اين انقلاب به چه نحوهاي به پيروزي رسيد. با كشته شدن حبيببنمظاهرها و علياكبرها و تو اي رزمنده نبايد بيتفاوت بنشيني و دنيا را بر آخرت ترجيح بدهي. هيچ حزن و اندوهي به خود راه مده كه ما پيروزيم.
برادران همرزم سپاهيام! سلام بر شما عزيزان كه امام درباره شما ميگويد ملت پشتيبان شما و خدا هم پشتيبان شماست. پس بكوشيد چون مسووليتي بس سنگين و بار گراني را به دوش ميكشيد و آن حفظ و حراست از اين انقلاب اسلامي است كه چشم همه مستضعفان جهان و چشم همه زاغهنشينان و همه پابرهنهها و چشم همه داغديدهگان آنهايي كه عزيزان و بهترين ياران خود را به دوش كشيدند و از اين انقلاب حفاظت كنيد. اين بار گران خستهتان نكند و اين بار را با پيروزي اسلام بر كفر به پايان ببريد.
برادران عزيزم و دوستان و آشنايان و رفقاي مهربان اگر يك لحظه غفلت كنيد، وضع هر لحظه خطر نزديكتر ميشود. بايد راه را ادامه داد و اسلحه خونين افتادهام را برداريد و در جبههها باشيد و جاي مرا و ديگر شهدا را پر كنيد. نگوييد كه نور محمد مرده است بلكه من به مهماني خدا رفتهام و سلام گرم شما مردم حزبالله را به شهدا خواهم رساند و ميگويم كه مردم هر لحظه استوارتر ميشوند و صداميان و ديگر ستون پنجم را به درك واصل ميكنند. برادرانم! يك لحظه خودتان را به خودتان وا نگذاريد كه مرگتان خواهد رسيد و شما را به گورستان تاريخ خواهند رساند. همچون حسين در جبههها باشيد و مانند عباس علمدار، علياكبر و حبيببنمظاهر باشيد و مثل كودك شش ماهه علياصغر باشيد و مانند اين شهيدان باشيد.
فرزانها، محمدعليها، مسيحزادهها، كريميها، انصاريها، قاسميها، روديها و مانند شهيد امينيها و حجازيها و شهيد نعمتالله بنيزادهها كه بدن تكه تكهشان را در قتلگاه گرفتند و مانند حسين (ع) كه روز عاشورا بدن مباركشان را در قتلگاه پيدا كردند و به خانوادهشان رسانيدند. برادران و خواهران و پدران و مادران، دوستان و آشنايان و رفقاي مهربانم! قدر اين شهدا را بدانيد. اين شهدا نعمتي هستند. ما بايد قدر اينها را بدانيم. الان جبهه ايران مانند جبهه كربلاي حسين آن زمان است. از علياكبر تا علياصغر تا حبيببنمظاهر هستند كه جبههها را گرم نگهداري ميكنند. به جبههها كمك بكنيد و بچههاي خودتان را به جبهه بفرستيد و به مساجد و نمازجمعه و نماز جماعات برويد كه دشمنان اسلام از اينها ميترسند. امت حزبالله! به خدا قسم من عاشق امام هستم. نكند روزي شما امام من و ملت ايران را ناراضي كنيد. به خدا روح من و ديگر شهدا از شما ناراضي بوده و شما را نفرين ميكند و به كسي كه در راه خدا شهيد بشود، مرده نگوييد بلكه زندهاند ولي شما واقعيت را درك نميكنيد.
شما اي امت حزبالله! وصيت من و همه شهداي تاريخ اسلام اين است كه از صراط مستقيم خط امام پيروي كنيد. اگر من شهيد شدم، راهي بود انتخابي، نه اتفاقي. پروردگارا اگرچه در صحراي كربلاي عاشورا در ركاب خليفه شما حضرت امام حسين (ع) نبوديم، حالا نداي او را شنيديم و به سويت پرواز ميكنيم. حسين اين زمان، خميني روح خداست. خدايا چون اسلام عزيز در خطر است، خود ميدانستم كه حضور در جبهه در حال حاضر از همه چيز بالاتر است و امام بزرگوار در پيام خود فرموده: جبهه فعلاً از اهم واجبات است. پس ما بايد جبهه را گرم نگه داريم چون اسلام عزيز و ناموس ما و مملكت در خطر است. بر هر فرد مسلمان واجب است كه به جبهه برود و جبههها را گرم نگهداريد. پس از اينك با ياد تو به جبهه ميروم نه براي انتقام بلكه به منظور احياي دينام و تداوم انقلابام پاي در چكمه و پوتين و لباس رزم سربازي يا بسيجي بر تن ميكنم. خدا و امام زمان و نايب بر حق او را به ياري ميطلبم و از او ميخواهم كه هدايتام كند و به آن سوي و به آن راه كه خود صلاح ميدانيد، هدفم خدا، مكتبام اسلام، رهبرم روحالله است. هر قدمي كه برميدارم، هر گلولهاي كه شليك ميكنم و قلب دشمن را هدف ميسازم و به ياري خدا باشد و براي هر گلولهاي كه به بدنام ميخورد، با ياري خدا تحمل كنم و دردش را و زجرش را كه شيرينتر از عسل ميباشد، حس كنم. در آخر وصيتنامه از پدر و مادرم و برادران و خواهران و فاميلان و رفقاي عزيزم ميخواهم كه جنازهام را از تنكابن تشييع بكنيد چون در تنكابن همه ما را ميشناسند. بايد يك روز آنجا تشييع كنند چون وطنام است.
و بعد برادران بنياد شهيد و سپاه تنكابن مرا در آمل تشييع چون آمل ما را ميشناسند، بايد تشييع بشوم و مرا در امامزاده، كنار شهيد بزرگوار پسرعموي عزيزم، نعمتالله بنيزاده دفن شوم و روز دفن من بايد حاجآقا حسيني، فرمانده سپاه تنكابن سخنراني كند و روز سوم بايد حاج آقا انصاري مسوول سياسي عقيدتي سپاه تنكابن سخنراني بكند. در آخر از كليه برادران و خواهران و پدران و مادران عزيزم ميخواهم كه در اين تشييع جنازه شركت كنند و مرا به فيض كامل رسانند. از آنها پوزش ميطلبم چون وقت شما را گرفتم و حلالم بكنيد تا دروازه بهشت به روي بنده حقير باز بشود. به اميد پيروزي رزمندگان اسلام بر كفر جهاني و پرچم پرافتخار اللهاكبر اسلام را در تمامي جهان و بر بلندترين قله جهان برافراشته بشود. إنشاءالله.
تنها ره سعادت ايمان جهاد شهادت:
اي خوبتر از خوب تنها مرا تو ياري
مادر سلام مادر بعد از سلام ياري
ليكن درون سنگر سخت است گفتن آن
گويم كلام كوتاه تا قلب پر ز مهرت
اي پاكتر ز هر پاك دارم سخن فراوان
تنها سه چهار جمله كردي ز حالم آگاه
شايد كه هيچ ديگر روي تو را نبينم
ديدار ما قيامت ای خوب نازنینم!
شاید کنون که داری اين نامه را تو در دست
باشم در آسمانها بيرون از اين تن پست
اما مباش دلتنگ زيرا كه حق جز اين نيست
منزلگه من و تو اين خاكدان زمين نيست
تا اوج بينهايت پرواز كرد ، بايد
در قلب آسمانها ره باز كرد، بايد
اما كلام آخر
از آن شريعت من تنها وصيتام را
برگو به دوستانم تا آن جهان نگردد
آزرده روح و جانم برگو ره خمینی
باشد ره سعادت آن راه اين سه حرف است
ايمان، جهاد، شهادت
تقديم به پدر و مادر خوب و متعهدم
تو اي مادر كه اكنون من بسي شادم نمرده زنده ميباشم بود رنج تو در يادم
همانا شیر پاک تو را جانباز پرورده كه جان خویشتن را در ره قرآن ز كف دادم
تو هم باباي خوبم مكن زاري مزن بر سر كه اين است افتخار تو اگر بر خاك افتادم
شهيد راه حق هستم نداي دين قرآنم شهيد جاودانم شوق آزادي به دل دارم
فرزند كوچك شما نورمحمد فتحي
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي ما تو را به جان مهدي حتي كنار مهدي خميني را نگهدار. إنشاءالله.
والسلام.
تاريخ 16/2/1366 چهارشنبه، ماه مبارك رمضان