نام پدر : کریم
تاریخ تولد :1348/05/05
تاریخ شهادت : 1367/01/29
محل شهادت : فاو

وصیت نامه

*وصيت­نامه شهيد نورمحمد فتحي*

 

بسم الله الرحمن الرحیم

وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سبيل­الله أَمواتا بَل أَحيا عِندَ رَبِّهم يَرزَقون

گمان نكنيد آنان­كه در راه خدا كشته مي­شوند مردگانند بلكه زنده هستند و نزد خداي­شان روزي مي­خورند.

با درود و سلام به پيشگاه با عظمت شهداي بزرگوار از صدر اسلام تا كربلاي حسين و از كربلاي حسين تا شهداي انقلاب اسلامي به ويژه جنگ تحميلي و سلام و درود به رهبر كبير انقلاب و بنيان­گذار جمهوري اسلامي ايران، حضرت امام خميني روحي فداه و ديگر بزرگواران نظام نوراني و با سلام و درود بر شما اي پاسداران، ارتشيان، بسيجيان، كميته­هاي ژاندارمري كه قوت بازوي رهبري­اند و با سلام و درود بر شما بازماندگان شهدا كه چشم و چراغ اين ملتيد.

اين­جانب نورمحمد فتحي فرزند كريم، اسم مادرم حوا كه مادر همه ماهاست، شماره شناسنامه 187 ، متولد سال 1348 مرداد ماه در تنكابن خرم­آباد روستاي مردست و در خانواده­اي فقير و تهيدست و مكتبي از تبار حسين متولد شدم. السلام عليك يا اباعبدالله الحسين.

السلام علي اولاد الحسين، السلام علي اصحاب الحسين، السلام عليك يا امام زمان، السلام عليك يا خميني روح­الله.

أشهد أن لا اله الاالله شهادت مي­دهم كه جز خداي يكتا خدايي نيست.

أشهد أن محمد رسول­الله شهادت مي­دهم كه محمد فرستاده خداست.

أشهد أن علي ولي­الله شهادت مي­دهم علي ولي خداست.

شهادت مي­دهم دوازده امام، امامان به حق هستند كه آخرين آن­ها حضرت مهدي (عج) است كه روزي ظهور خواهد كرد. شهادت مي­دهم كه حضرت امام خميني نايب بر حق امام زمان (عج) است كه اطاعت از او بر هر فرد مسلمان واجب است و بر ماست كه فرمان او را مو به مو اجرا نماييم.

و من هم بنا به وظيفه شرعي و ميهني و بنابراين علاقه خاصي تصميم گرفتم كه خدمت مقدس سربازي را در سپاه پاسداران به انجام برسانم تا دِينم را به مملكتم ادا كرده باشم. مي­­خواهم چند كلمه­اي به عنوان وصيت بنگارم. اميدوارم خداوند كريم توفيق شهادت را به بنده حقير نيز عنايت فرمايد. بار خدايا! الان كه اين وصيت­نامه را مي­نويسم، دومين وصيت­نامه­اي است كه مي­نويسم. بارالها اين بنده ضعيف مطيع و فرمانبر خود را كه برادران و دوستان در ايمان به او سبقت گرفته­اند بيامرز. پدر و مادرم و برادران و خواهرانم را از شيعيان آل محمد محسوب بدار. خدايا مگر دوست نداري كه به فيض سعادت عظيم برسم.

خداوندا از تو مي­خواهم كه توفيق شهادت را نصيبم كني. برگ پر افتخاري كه بارها به آن نزديك شدم، ولي نصيب­ام نشده است. شايد لايق شهيد شدن نباشم زيرا كه شهيد مقامي والا دارد و من فردي گنهكارم. من به سهم خود بايد بگويم كه اسلام عزيز خود را از پدر و مادر به ارث نبرده­اند بلكه با ظهور خميني مكتب خود را با شناخت كامل انتخاب كرده­ام چون پذيرفتن مكتب است كه در گوشت و پوست انسان ريشه مي­دواند. اين­هايي كه من گفتم فقط يك جزء از حركت اسلام و انقلاب اسلامي است و براي اين بود كه به شما و تمام كساني كه به نحوي به اين انقلاب انسان­ساز موافق هستيد بگويم كه نكند اين موهبتي كه خدا به ما اعطا كرده از دست بدهيد. خداي را سپاس كه در گوشه­اي از زمين پهناور امامي بزرگوار از سلاله حسين (ع) قيام كرد و بانگ بر سر طاغوتيان و فرعونيان و شيطان زمانه زد كه اي خود باختگان، اي خودپسندان و خود محوران كه در تاريكي گام برمي­داريد، محكوم به فنا هستيد و چون ابراهيم و موسي و جدش محمد (ص) دروغين را شكست و به مستضعفان جهان نشان داد كه اينان پوچ­تر از آنند كه جايگزين خداوند يكتا در زمين باشند.

اي حسين عزيز! تو چهارده قرن پيش فرياد هَل مِن ناصر يَنصُرني را در كربلاي سوزان سر دادي،‌ ياوري نبود اما اين­جا بنگر كه شهيدان ما چه عاشقانه به نداي فرزندت خميني كبير پاسخ مثبت مي-دهند. من وقتي لباس سربازي يا بسيجي را بر تن كردم، هزار مرتبه فرق كردم و در آن­جا انسانيت را دريافتم و اگر افتخار شهيدن شدن را يافتم، همگان بدانند كه آگاهانه زيستم و آگاهانه جنگيدم و آگاهانه به ابديت پيوستم و فرياد سر دادم كه من فداي مكتب خميني و راه خونين و مرام خميني مي­شوم چون همه­اش راه خداست و به يك­بار بلكه دوست دارم هزاران مرتبه فداي اين اسلام و اين مكتب بشوم.

اي كساني كه از مرگ مي­ترسيد و از مرگ وحشت داريد، ما امانتي هستيم كه خلاصه بايد از اين دنياي پست و كثيف برويم و اين را بدانيد كه هيچ­ كس در اين دنيا نمي­ماند پس چه خوب است كه خودمان به آغوش مرگ برويم و از مال و جان و فرزندان و عيال خود بگذريم و به سوي خدا برويم كه سعادت هميشگي در آن دنياست. پس هيچ چيز جز شهادت آروزي من نيست و هيچ چيز جز شهادت نمي­تواند گلوي تشنه مرا سيراب كند. پس بدانيد كه كسي مرا مجبور نكرد كه مكتب شهادت را برگزينم و فقط مسووليت شيعه بودن بود كه بارم را سنگين مي­كرد. من تا آخرين قطره خون از جمهوري اسلامي پاسداري مي­كنم. من كه سعادت ندارم شهيد بشوم ولي اگر خداوند اين سعادت را نصيب من كرد، به آرزويم رسيده­ام و در جهاد با كافران باشد. من به خداي خويش عشق ورزيدم و عاشق او شدم و با خداي خود و پيمان بستم كه بر عليه يزيديان و منافقين بجنگم و تا شهادت با خميني رهسپارم. آنان كه رفتند كاري حسيني كردند و آنان كه ماندند، بايد كاري زينبي كنند وگرنه يزيدي­اند و صدام كه اين جنگ تجاوزكارانه را بر جمهوري اسلامي ايران تحمل كرد، از وحشي­ترين موجودات جهاني است.

اي استكبار جهاني! اي خون­خواران ايران مظلوم! آيا ملت مسلمان با دادن عزيزان و ويران شدن خانه­هاي مسكوني از جنگ خسته مي­شوند؟ به قول امام عزيز آن­هايي كه مي­گويند ما از جنگ خسته­شده­ايم آن­ها از اول خسته بودند و اي آمريكاي جنايتكار و اي كشورهاي ظالم به لرزه بيافتيد كه اگر اين جنگ سال­ها طول بكشد ما به هيچ عنوان سلاح­هاي خود را بر زمين نخواهيم گذاشت و تسليم نخواهيم شد.

اما چند كلمه­اي با خانواده محترم صحبت مي­كنم:‌

پدر جان و مادر جان! مي­دانم كه چقدر رنج كشيديد از صبح كار مي­كرديد و غروب با دست­هاي پينه بسته به سمت خانه برمي­گشتيد تا مرا به اين اندازه رسانيديد و حالا مي­خواستيد از من بهره ببريد و اين را بدانيد كه خداوند در برابر زحمت­ها و رنج­هايي كه براي من كشيديد، در قيامت پاداش بزرگي به شما عنايت مي­فرمايد در صورتي كه صبر و حوصله داشته باشيد و به خدواند توكل كنيد و اجر خودتان را پايمال نكنيد.

 پدر عزيزم و مادر مهربانم! بعد از شنيدن خبر مرگ من اشك نريزيد. به خواهران و برادرانم بگوييد در مرگ من اشك نريزند. اين را امام بزرگوارمان در سوگ فرزندش اشك نريخت چون رضاي خدا در اين امر مي­باشد. مادر و پدر عزيزم! مرگ من در راه اسلام و قرآن شايد جوششي در جوانان به وجود آورد البته نه تنها مرگ من، بلكه تمامي شهيداني كه در راه پيشبرد اهداف مقدس اسلام كشته شده­اند. خوشحال باش كه فرزندت را در راه اسلام از دست مي­دهي. در جهان آخرت، بانوي بزرگ اسلام فاطمه زهرا از شما راضي است. كساني كه از خانه خود خارج مي­شوند و به سوي خدا و رسول­اش هجرت مي­كنند و به فيض شهادت مي­رسند، اجري عظيم و الهي نصيب­شان مي­شود.

من مي­خواهم با نثار جانم ذره­اي از آن بار سنگيني را كه بر دوشم هست را كم كنم و از اين شرمنده­ام كه چيزي بالاتر از جان ندارم تا در راه خدا نثار كنم. پدر و مادرم! اگر اين افتخار نصيب حقير گرديد و به درجه رفيع شهادت نائل آمده­ام، از شما مي­خواهم صبر را پيشه خود سازيد و فرزندان ديگري را نيز تشويق فرماييد كه نگذاريد اسلحه افتاده من در دست دشمن قرار گيرد. امروز ايران كربلاست و هر روزش عاشورا.

اي پدر و مادرم! اگر من و تو در كربلا بوديم و جنگ كربلا را نظاره مي­نموديم، چه مي­كرديم؟ امروز بايد به نداي امام حسين و امام امت اين­گونه لبيك گفت. پدر و مادر جان! من به شما خيلي علاقه­مندم و شما را خيلي دوست دارم ولي خداي خود را بيشتر از همه دوست دارم و براي همين است كه عاشق­اش شده­ام. مادر جان! تنها چيزي كه از شما مي­خواهم كه شير خود را بر من حلال كن و اين هديه را با رضايت كامل به خدا تحويل بده و بر خود ببال و افتخار كن و به درگاه خداوند شكر و سپاس­گذاري كن كه اين­چنين سعادتي نصيب تو شده است. همچنان كه رسول اكرم (ص) فرموده بهشت زير پاي مادران است.

پدر گرامي و مادر عزيزم! پس شما مانند حضرت زينب (س) رشيد و از دست دادن فرزند صبر داشته باشيد و پيام خون شهيدان را زنده نگهداريد و تا الگويي براي عصر حاضر باشيد و پدر گرامي و مادر عزيز اميدوارم كه براي از دست دادن فرزندانت غصه و افسوس نخوريد كه شهادت حد نهايي تكامل يك انسان است و آماده از دست دادن بقيه فرزندان خود در راه اسلام باشيد و زينب­گونه پيام شهيدان خدا را به گوش جهانيان برسانيد و زينب­گونه راه شهيدان را ادامه بدهيد.

مادر خوبم! شايد نتوانستم با قلم علاقه خود را به تو و ديگر اعضاي خانواده­ام بيان كنم و شايد ندانيد كه چقدر دوست دارم در كنار شما باشم، اما مادر خوبم! راهي را كه من رفتم و قدمي كه زدم، راه امام حسين (ع) و ياران فداكار اوست. راهي است كه خدا مرا به آن فرمان داد. راهي است كه امام خميني و ولي فقيه مرا به آن مي­خواند.مادرم! من در راهي گام زدم كه راهي بود كه خدا مرا براي آن خلق كرده بود و تو در دامان پاك خود مرا براي آن پرورش دادي و من با چشم باز و با افتخار بر آن قدم برداشتم و برمي­دارم هرچند مي­دانم كه براي من زحمات زيادي كشيديد و به ياد دارم كه براي پرورش من چه خواب­هايي را بر خود حرام كردي و از چه خوشي­هايي گذشتي و چه غم  غصه­هايي خوردي. در هر صورت مرا بزرگ كردي ولي از تو مي­خواهم كه مرا ببخشيد از اين­كه نتوانستم حق فرزندي را ادا كنم و براي من از خداوند طلب مغفرت بنما. مادرم! لباس عزا را از تن بركن و غم و غصه­ها را از خود دور كن و گريه و زاري مكن كه من راضي نيستم. مادر عزيزم! اي مادري كه در طول عمرم برايم راهنما بودي، اگر جسدم به دست تو نرسيد، هيچ ناراحتي به خود راه مده كه جسد مشتي از خاك بيش نيست و سزاوار نيست آدم خود را براي مشتي خاك ناراحتي كند. در اين صورت اندوهي به خود راه نده كه در روز محشر همديگر را ملاقات خواهيم كرد. پدر عزيزم! مرا ببخشيد از اين­كه نتوانستم فرزند خوبي براي شما باشم و حق فرزندي را خوب ادا نمايم. در هر حال مرا ببخشيد و حلال كن.

چند كلمه­اي با برادران و خواهرانم: برادران و خواهران! بدانيد كه هر نقطه از نقاط كشور و حتي دورترين روستاهاي شهرمان شهيداني به خون خفته­اند كه نداي پيروزي مي­دهند. چه­قدر شهادت در راه خدا زيباست مانند گل خوشبوست. من در اين سرزمين آن­قدر با دشمن مي­جنگم تا پيروزي و موفقيت نصيبم گردد و بايد به درجه رفيع شهادت برسم. اگر لياقت داشته باشم كه در راه اسلام و قرآن شهيد شوم، به مادرم تبريك بگوييد چون كه من به مهماني خدا رفته­ام.

به راستي مرگ در راه خدا چه خوب و خواستني است. برادران و خواهرانم! اسلحه مرا برداريد و در جبهه يا در پشت جبهه به اسلام و امت خدمت كنيد و اسلام را تنها نگذاريد.

خدايا! تو خوب مي­داني كه بزرگ­ترين آرزوي من ريختن خون من در راه توست. من مي­روم تا به همه بازماندگان نيز بفهمانم كه در رفتن در راه خدا مرگ نيست بلكه حيات است، مرگ نيست بلكه زندگي جاويد است. نيست شدن نيست، بلكه از ماديات به معنويت پيوستن است. برادران و خواهران! دست از روحانيت مبارز نكشيد كه اسلام شكست مي­خورد و آن است كه ما دوباره زير سلطه ابرقدرت­ها مي­رويم. و سر خط ولايت فقيه گام برداريد، نه آن گام بلندي كه منحرفي شويد و نه آن گام كوتاهي كه عقب بيافتيد. در كنار فقيه بزرگ­تان حركت بنماييد. هميشه فقط براي رضاي خدا كار كنيد كه اگر حقي به اندازه ذره­اي انحراف داشته باشيد، در روز قيامت جوابي براي خدا نخواهيد داشت. برادر و خواهرم! آگاه و هوشيار باشيد كه دشمنان در كمين شما نشستند. دنيا راهي است كه من و تو رهگذر آنيم. با خدا باشيم كه در اين مسير تله­هاي زيادي نهاده­اند. به خدا توكل كنيم كه منحرف نشويم. امروز روز امتحان است كه امام حسين فرمود:‌

إنّي آري الموت الاسعادة و لا احيواه مع الظالمين الابرما.

و شما اي برادران و خواهرانم! دو راه بيشتر نداريد يا زندگي با ذلّت يا مرگ با شرافت. و بدانيد كه امروز حيثيت اسلام و ناموس و قرآن در گرو فعاليت­هاي من و شماست. پس اين فرصت به دست آمده را از دست ندهيد كه فردا خيلي دير است. برادرام و خواهرم! نماز را بخوان، سعي كن آن را در اول وقت به جا آوريد و همچنين روزه و ديگر فرايض اسلام را به جا بياوريد. برادرم و خواهرم! عشق به خداوند رحمان داشته و در مقابل گروهك­هاي داخلي و خارجي مثل كوه محكم و استوار باشيد و يك لحظه كوتاهي نفرماييد و بدان كه امروز همه مسوول خون شهيدان هستيم. و اي خواهر گرامي! شما بايد مانند زينب پيام خون مرا بدهيد و به حجاب­تان و با عمل به احكام اسلامي اطاعت فرماييد. با تربيت فرزنداني برومند و آشنا و حزب­اللهي به معارف اسلامي كمك به دين خدا كنيد و محكم در مقابل ناملايمات بايستيد كه نصرت خداوند نزديك است. در تشييع جنازه­ام گريه نكنيد چون­كه آن روز، روز شادي است و شما بايد شاد باشيد.

اي امت ايران بدانيد هر قطره خون شهيد داراي پيامي است و برشماست كه پيام­ خون شهيدان را به جهانيان برسانيد و اسلام را با رسالت سجادگونه­تان صادر كنيد. اما وصيتي به خواهر هفت­ ساله­ام دارم و آن اين است خواهر سميه! هر وقت بزرگ شدي، مثل اولين زن شهيد اسلام حجاب را حفظ كن كه حجاب كوبنده­تر از خون من است و همچنين نماز را به پاي دار و در انجام عبادات سستي نكن. و شما اي بستگانم كه فرصت ندارم همه شما را اسم ببرم، از شما تقاضا دارم در عزايم كه در واقع از برايم الطاف خفيه الهي است گريه و زاري نكنيد. من از همه شما حلاليت مي­طلبم. اگر نتوانستم در حيات­ام به شماها بايد و شايد اداي احترام وظيفه نمايم، اميدوارم كه مرا به بزرگي خودتان ببخشيد و اگر دل­تان برايم به رحم آمد، فقط از انقلاب بد نگوييد و رهبريت حضرت امام را تضعيف نكنيد. برايم دعا كنيد و قرآن بخوانيد و نماز اقامه نماييد. تو اي دوستم و هم­سنگرم و هم­رزم­ام! خود بهتر مي­داني كه اين انقلاب به چه نحوه­اي به پيروزي رسيد. با كشته شدن حبيب­بن­مظاهرها و علي­اكبرها و تو اي رزمنده­ نبايد بي­تفاوت بنشيني و دنيا را بر آخرت ترجيح بدهي. هيچ حزن و اندوهي به خود راه مده كه ما پيروزيم.

 برادران هم­رزم سپاهي­ام! سلام بر شما عزيزان كه امام درباره شما مي­گويد ملت پشتيبان شما و خدا هم پشتيبان شماست. پس بكوشيد چون مسووليتي بس سنگين و بار گراني را به دوش مي­كشيد و آن حفظ و حراست از اين انقلاب اسلامي است كه چشم همه مستضعفان جهان و چشم همه زاغه­نشينان و همه پابرهنه­ها و چشم همه داغ­ديده­گان آن­هايي كه عزيزان و بهترين ياران خود را به دوش كشيدند و از اين انقلاب حفاظت كنيد. اين بار گران خسته­تان نكند و اين بار را با پيروزي اسلام بر كفر به پايان ببريد.

برادران عزيزم و دوستان و آشنايان و رفقاي مهربان اگر يك لحظه غفلت كنيد، وضع هر لحظه خطر نزديك­تر مي­شود. بايد راه را ادامه داد و اسلحه خونين افتاده­ام را برداريد و در جبهه­ها باشيد و جاي مرا و ديگر شهدا را پر كنيد. نگوييد كه نور محمد مرده است بلكه من به مهماني خدا رفته­ام و سلام گرم شما مردم حزب­الله را به شهدا خواهم رساند و مي­گويم كه مردم هر لحظه استوارتر مي­شوند و صداميان و ديگر ستون پنجم را به درك واصل مي­كنند. برادرانم! يك لحظه خودتان را به خودتان وا نگذاريد كه مرگ­تان خواهد رسيد و شما را به گورستان تاريخ خواهند رساند. همچون حسين در جبهه­ها باشيد و مانند عباس علمدار، علي­اكبر و حبيب­بن­مظاهر باشيد و مثل كودك شش ماهه علي­اصغر باشيد و مانند اين شهيدان باشيد.

فرزان­ها، محمدعلي­ها، مسيح­زاده­ها، كريمي­ها، انصاري­ها، قاسمي­ها، رودي­ها و مانند شهيد اميني­ها و حجازي­ها و شهيد نعمت­الله بني­زاده­ها كه بدن تكه تكه­شان را در قتلگاه گرفتند و مانند حسين (ع) كه روز عاشورا بدن مبارك­شان را در قتلگاه پيدا كردند و به خانواده­شان رسانيدند. برادران و خواهران و پدران و مادران، دوستان و آشنايان و رفقاي مهربانم! قدر اين شهدا را بدانيد. اين شهدا نعمتي هستند. ما بايد قدر اين­ها را بدانيم. الان جبهه ايران مانند جبهه كربلاي حسين آن زمان است. از علي­اكبر تا علي­اصغر تا حبيب­بن­مظاهر هستند كه جبهه­ها را گرم نگهداري مي­كنند. به جبهه­ها كمك بكنيد و بچه­هاي خودتان را به جبهه بفرستيد و به مساجد و نمازجمعه و نماز جماعات برويد كه دشمنان اسلام از اين­ها مي­ترسند. امت حزب­الله! به خدا قسم من عاشق امام هستم. نكند روزي شما امام من و ملت ايران را ناراضي كنيد. به خدا روح من و ديگر شهدا از شما ناراضي بوده و شما را نفرين مي­كند و به كسي كه در راه خدا شهيد بشود، مرده نگوييد بلكه زنده­اند ولي شما واقعيت را درك نمي­كنيد.

 شما اي امت حزب­الله! وصيت من و همه شهداي تاريخ اسلام اين است كه از صراط مستقيم خط امام پيروي كنيد. اگر من شهيد شدم، راهي بود انتخابي، نه اتفاقي. پروردگارا اگرچه در صحراي كربلاي عاشورا در ركاب خليفه شما حضرت امام حسين (ع) نبوديم، حالا نداي او را شنيديم و به سويت پرواز مي­كنيم. حسين اين زمان، خميني روح خداست. خدايا چون اسلام عزيز در خطر است، خود مي­دانستم كه حضور در جبهه در حال حاضر از همه چيز بالاتر است و امام بزرگوار در پيام خود فرموده: جبهه فعلاً از اهم واجبات است. پس ما بايد جبهه را گرم نگه داريم چون اسلام عزيز و ناموس ما و مملكت در خطر است. بر هر فرد مسلمان واجب است كه به جبهه برود و جبهه­ها را گرم نگهداريد. پس از اينك با ياد تو به جبهه مي­روم نه براي انتقام بلكه به منظور احياي دين­ام و تداوم انقلاب­ام پاي در چكمه و پوتين و لباس رزم سربازي يا بسيجي بر تن مي­كنم. خدا و امام زمان و نايب بر حق او را به ياري مي­طلبم و از او مي­خواهم كه هدايت­ام كند و به آن سوي و به آن راه كه خود صلاح مي­دانيد، هدفم خدا، مكتب­ام اسلام، رهبرم روح­الله است. هر قدمي كه برمي­دارم، هر گلوله­اي كه شليك مي­كنم و قلب دشمن را هدف مي­سازم و به ياري خدا باشد و براي هر گلوله­اي كه به بدن­ام مي­خورد، با ياري خدا تحمل كنم و دردش را و زجرش را كه شيرين­تر از عسل مي­باشد، حس كنم. در آخر وصيت­نامه از پدر و مادرم و برادران و خواهران و فاميلان و رفقاي عزيزم مي­خواهم كه جنازه­ام را از تنكابن تشييع بكنيد چون در تنكابن همه ما را مي­شناسند. بايد يك روز آن­جا تشييع كنند چون وطن­ام است.

و بعد برادران بنياد شهيد و سپاه تنكابن مرا در آمل تشييع چون آمل ما را مي­شناسند، بايد تشييع بشوم و مرا در امام­زاده، كنار شهيد بزرگوار پسرعموي عزيزم، نعمت­الله بني­زاده دفن شوم و روز دفن من بايد حاج­آقا حسيني، فرمانده سپاه تنكابن سخنراني كند و روز سوم بايد حاج آقا انصاري مسوول سياسي عقيدتي سپاه تنكابن سخنراني بكند. در آخر از كليه برادران و خواهران و پدران و مادران عزيزم مي­خواهم كه در اين تشييع جنازه شركت كنند و مرا به فيض كامل رسانند. از آن­ها پوزش مي­طلبم چون وقت شما را گرفتم و حلالم بكنيد تا دروازه بهشت به روي بنده حقير باز بشود. به اميد پيروزي رزمندگان اسلام بر كفر جهاني و پرچم پرافتخار الله­اكبر اسلام را در تمامي جهان و بر بلندترين قله جهان برافراشته بشود. إن­شاءالله.

تنها ره سعادت                      ايمان جهاد شهادت:

اي خوب­تر از خوب                تنها مرا تو ياري

مادر سلام مادر                        بعد از سلام ياري

ليكن درون سنگر                     سخت است گفتن آن

گويم كلام كوتاه                    تا قلب پر ز مهرت

اي پاك­تر ز هر پاك               دارم سخن فراوان

تنها سه چهار جمله                   كردي ز حالم آگاه

شايد كه هيچ ديگر                   روي تو را نبينم

ديدار ما قيامت                         ای خوب نازنینم!

شاید کنون که داری                   اين نامه را تو در دست

باشم در آسمان­ها                                 بيرون از اين تن پست

اما مباش دلتنگ                                  زيرا كه حق جز اين نيست

منزلگه من و تو                              اين خاكدان زمين نيست

تا اوج بي­نهايت                       پرواز كرد ، بايد

در قلب آسمان­ها                   ره باز كرد، بايد

اما كلام آخر

از آن شريعت من                     تنها وصيت­ام را

برگو به دوستانم                      تا آن جهان نگردد

آزرده روح و جانم                  برگو ره خمینی

باشد ره سعادت                   آن راه اين سه حرف است

ايمان، جهاد، شهادت

تقديم به پدر و مادر خوب و متعهدم

تو اي مادر كه اكنون من بسي شادم                      نمرده زنده مي­باشم بود رنج تو در يادم

همانا شیر پاک تو را جانباز پرورده                      كه جان خویشتن را در ره قرآن ز كف دادم

تو هم باباي خوبم مكن زاري مزن بر سر              كه اين است افتخار تو اگر بر خاك افتادم

شهيد راه حق هستم نداي دين قرآنم                    شهيد جاودانم شوق آزادي به دل دارم

                                     فرزند كوچك شما نورمحمد فتحي

خدايا خدايا تا انقلاب مهدي ما تو را به جان مهدي حتي كنار مهدي خميني را نگهدار. إن­شاءالله.

                                                                                                والسلام.

                                                             تاريخ 16/2/1366 چهارشنبه، ماه مبارك رمضان