شهید «عبدالله غواصیکناری»
نام پدر: عباسعلی
سومین فرزند «عباسعلی و شهربانو» بود که در سال 1345 به دنیا آمد. نوزادی به نام «عبدالله» که تولدش آرامشی دگر به اهل خانه داد.
پنج سال ابتدائی تحصیلیاش، در دبستان «سعدی» فریدونکنار سپری شد. سپس، به مدرسه راهنمائی این شهر راه یافت؛ اما در همین مقطع، ترک تحصیل کرد.
پدر میگوید: «عبدالله فرزندی مهربان و دلسوز بود. تا جایی که در توانش بود، به من در کارهای کشاورزی، و به مادرش در امور خانه کمک میکرد.»
این فرزند نیکسیرت، به ادای فرامین واجب اهمیت بسیاری میداد و در ترک محرمات نیز کوشا بود. و البته، او بود که خواندن دعای فرج را مابین نماز، آن هم در مسجد امامسجاد(ع) فریدونکنار باب کرد. قرآن را با صدایی خوش و رسا تلاوت میکرد و همواره از این سرچشمه تعالی و حکمت مینوشید.
او در روزهای انقلاب، با وجود سن کم، در تظاهرات ضد طاغوت شرکت میکرد. او حتی به اتفاق نوجوانان و جوانان، جلسه مباحثه راه میانداخت.
عبدالله با شروع جنگ تحمیلی در کسوت بسیجی، رهسپار میدان نبرد با دشمن شد. بعد از مدتی، به عضویت سپاه منطقه 3 چالوس در آمد و به عنوان عکاس، در بخش تبلیغات ستاد «المهدی» مشغول به فعالیت شد.
علاقه وافر این سردار خستگیناپذیر به لباس پاسداری، تا جایی بود که وصیت کرد: «اگر مفقود شدم و استخوانهایم را آوردند، آن را در لباس سپاه بگذارید و به خاک بسپارید.»
عبدالله در سال 1360، «فریبا باری» را به همسری اختیار نمود؛ که ثمره این زندگی مشترک، «مریم و زهرا» هستند.
سرانجام، این سردار والامقام که حضور در گردان علیبنابیطالب و واحد اطلاعات ـ عملیات لشکر 25 کربلا را در کارنامه جنگی خود به یادگار دارد، در 25/12/1362 طی عملیات والفجر6 در «چیلات»، شربت شهادت را نوشید؛ و پیکر مطهرش بعد از انتظاری ده ساله، به زادگاهش برگشت و در مسجد امامسجاد زادگاهش به خاک سپرده شد.