*وصیتنامه شهید حبیب الله افتخاریان*
یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی فادخلی جنتی
با سپاس و ستایش به پروردگار تبارک و تعالی و وجود مقدس رهبر عزیز انقلاب و شهدای مظلوم کربلا ی وطن اسلامیان . نزول الجبال و الانزل اعرالله حجتک. ای جوی روان رزخم خونها ، ای سلاح بر کف افتاده در خاک ها ای مظلوم ها به تاریخ اسلام لحظه ای شوق دیدار جلوه حق به نور هدی آن حق تعالی بر ما نزدیک شده است . به شما ای خونین بدنتان در جوار رحمت حق و فضل خدا خواهیم پیوست. اما ای رهبر ای روح متقی فرزند عزیز زهرا اطهر ( ع ) عاشقان تو با آنهمه درد و بلا خون آتش بیاریت شتافتند و عاشقانه به رحمت الهی پی.ستند و صحنه انقلاب حسیینیمان را به خون تنشان آغشته و به فراز آسمان های اک و عرش خدا پرواز کردند اینجا صحنه رشد و تعالی است عالمی دارد ، عالمی جدا از همه تباهیها و غرور ها ؛ شکیت و انحطاط عالمی پی.ستند از نور و عشق بعه الله در پرتو توجحید و جهاد , عالمی غرور آفرین بهر شهادت ها و رستگاری پروردگار ؛ این ها همه معنا است دقیق و خالص از شهید و شهادت ؛ آنها که زمان هایی را طو لانی در این معنا می سوختند..... . آن فیض را با جان ومال می خرند آنها قلب ها و اندیش ها خالص و پا ک تر شد و خدای کریم آنها را برای خودش خریداری کرد و نزد خودش برد ؛ چه جان های شیرین و پر عطوفتی از این عزیزان که در نزد خدا عزیزتر و گرامی تر شد . همه معنا این ها از زندگی به ایمن مفهوم بود که جانشان با روحشان پاک ومهیا به جوار رحمت خدا رفته و او را راضی و خشنود کند و این رضایت پایدار است که چه بسا ما رهبران ما , مومنین ما خون دل ها خوردند ؛ زجرها و زخم ها دیدند که ایده پروردگارشان حاصل گردد اما بزرگوار تو نیز چنین خون دل ها خوردی یا رانت خون دل ها خوردند خون تنها یشان مظلومانه بر زمین ریخت ؛ اشک های نیمه شب در محراب سر سجاده خدا ریختند. داغ جوانان و پاسداران و مستضعفین امتت را دیدی هم چون حین ( ع ) در کربلای وطن خونها و بدنهای پاره پاره دیدی که در انتها ؛ رضایت حق و پایداری اسلام را تحقق بخشید , شهدا ما نیز چنین بودند و مطلومانه رفتند آنجا که ناله های امتی مستضعف قطرات اشک خانواده های شهدا ؛ دعاهای خالصانه عابدان نیمه شب از درون انقلابی بر خیزد ؛ دیگر چه هراسی وچه غم از کعبه دشمن ؛ دیگر چه اندوه از زخم زبان ها و قساوت خصم های غرب و شرق و وابستگانش . آنجا که مفاهیم زندگی در دل و قساوت خصممهای غرب و شرق وابستگانش. آنجا که مفاهیم زندگی در دل مردم فدایی از اسلام و خدا و رسولش باشد سعادت و رستگاری حتمی است. ما به دنبال .......... ؛ ما مرهون امت هستیم ؛ که چنین دعایی استوار و ایثارگر دارد . اسلام از اولش درگیر مواجه با این کینه ها والی بوده است و این سعادتی است در این عصر انقلاب بسرعت مفاهیم عالیه اش را برای رشد و تکاملی امتش روشن کرده و آنها را به این سلاح در برابر ریشه های الحاد کفر ونفاق قرار داده است و ما پاسداران از این رسالتیم . که به حق لباس سبز و مقدس برتن کردیم و با خونمان بیرق و نفاق قرار داده است ؛ سرخش می کنیم وو بر فراز کاخ های ابر قدرت ها به عنوان لا اله الا الله ؛ محمد رسول الله بر افراشته می کنیم . ما امت رسول الله با این افتخار که رهبری چنین به حق داریم و با عقیذده ای از اسلام و نشانی از پاسدار انقلاب و با این همه شهدا لیاقت در حکومت جهانی مهدی ( عج ) بودن را پیدا کردیم .
ای مستضعفین ؛ محرومین جهان سربلند باشید که نظام ولایت امر اسلام پس از چهارده قرن بر سر شما سایه افکنده و میرویم بخواست خداوند متعال استمرارش بخشیم . شهادت مییثاقی است که انسان با روح پاکتر در محرااب عبادت با خدا بسته و با خونش در صحمه پیکار بعمل در می آورد . و این مفهوم همان طر تفکری است که در روحیه امت مسلمان , نقش بسته و آنها را به این پرورش رشد وا داشته است. حال خدائی مهربان دارم ؛ خدائی رحیم ؛ آن سمیع لفظ ها و کلام های عاشقان نیمه شب ؛ ای جلوه نور در تازیکی شب هایم او که به هر زبانی از بندگی خواندمش پذیرایم شد و امیدوارم کرد ؛ در فقر نعمتم داد.
می دانم ... چه ها کرد و چه عیب هایی را ازمن پوشانید و از فضل و کرامت او عذر میخواهم که نتوانستم با عمل و اندیشه ام لبیک بگویم و به جان بخرم آنجا که در غرور و کبر و حسد و حسادت ها و لذائذ شیطانی مانده بودم و شاید اسیر شده بودم ؛ او با دیده ترحم بر من نگریست و تلاوت و شیرینی ذکر و یادش را جای این لذائذ به من چشاند و سیربام کرد.
.... (ع) و زینب (س) ، این میثاق را با قطرات خونم که در راهت می ریزم در نزد خودت ثبت کن . و رحمتی برایم بفرست که پاک گردم و خشنود از دبدارت .
ما از عمرمان بهره ای که اسلام نداد ه ایم شاید این خون ها ثمره ای باشد برای اسلام عزیز و این خون ها که هدیه ای ات می کنم ای خدای رحمان ؛ کرامت کن و پذیرا باش و این امت مستضعف را یاری کن و امامان را پایدارش بدار.
حبیب الله افتخاریان ( ابو عمار ) 1363