نام پدر : فتح الله
تاریخ تولد :1343/09/14
تاریخ شهادت : 1367/04/09
محل شهادت : خرم آباد

زندگی نامه

*زندگی نامه شهيد احمد غلامي برنجستاني*

 

نام پدر: فتح‌الله

«فتح‌الله» كشاورز بود و «آقاباجي» خانه‌دار؛ زوج سختكوش و متديني كه در سال 1343، چشم به راه رسيدن كودكي بودند که نامش را «احمد» نهادند.

روزهاي ابتدائي تحصيلش، در زادگاهش «برنجستانك» سپري شد؛ اما دانش‌آموز پایه سوم راهنمایی در قائمشهر بود که به قصد عزیمت به جنگ، ترک تحصیل کرد.

این فرزند نیک‌سیرت که هماره خود را به زیور فضائل اخلاقی می‌آراست، در ادب و تواضع نسبت به والدین، زبانزد بود و در همه حال، مطیع اوامرشان. به سبب ملاطفت در رفتار و گفتار با دیگران نیز، از محبوبیتی ویژه بین آنان بهره داشت.

در بیان تقیدات احمد، همین بس که حتی‌الامکان نماز را به جماعت ادا می‌کرد و از محرمات اجتناب. با قرآن، این مصباح هدایت بشر نیز، مانوس بود و در عمل به فرامین آن، کوشا.

در ايام انقلاب، او نخستین کسی  بود كه عكس امام خميني(ره) را به محل آورد و بر در و ديوار نصب كرد. او همچنين، به عنوان یکی از شركت‌كنندگان در راهپيمائي‌هاي ضد رژيم، در يكي از درگيري‌ها، دستگير و بازداشت شد.

با تشكيل بسيج، به عضويت اين نهاد انقلابي در آمد و با نگهباني در پايگاه بسيج محل، فعاليت‌هايش را در اين راستا تحقق بخشيد.

احمد در 25 مرداد 1361، رخت پاسداري از وطن را زينت تن خود كرد. او در همين سال، طي درگيري با منافقان در قائمشهر، از ناحيه چشم مجروح شد.

در 3 مرداد 1363، به سمت مسئول دبیرخانه در واحد فرماندهی سپاه قائمشهر انتصاب یافت.

در اول دی 1363 راهی کامیاران شد.

در 15 شهريور 1364، مجدد  با سمت فرماندهي گروهان، به این منطقه  اعزام شد.

در اول اردیبهشت 1366 در واحد اطلاعات ـ عملیات سپاه ساری به انجام وظیفه پرداخت؛ و شش ماه بعد نیز، به عنوان فرمانده گروهان رزمي تيپ 45 جوادالائمه، خدمات شاياني را از خود ارائه نمود.

 

فرماندهي گروهان گردان عاشورا، از ديگر تجربه‌هاي افتخارآميز احمد در جبهه‌هاي نبرد به شمار مي‌رود.

احمد در طول مدت حضورش در دوران دفاع مقدس، سه بار دچار جراحت شد؛ از جمله موج‌گرفتگی و عارضه شیمیائی.

و عاقبت، او در 9/4/1367 در جاده خرم‌آباد، طي انجام مأموريت، در اثر تصادف به درجه والاي شهادت نائل آمد. پيكر پاكش نیز  با همراهي همسرش «منصوره فاضلی» و یادگارانش «حسین و میثم» در مسجد زادگاهش به خاك سپرده شد.

و امّا حكايت آخرين ديدار، به روايت برادر شهید:

«دو روز قبل از شهادت، براي ديدنم آمده بود. من هفت‌تپه بودم و نتوانستم او را ببينم. به يكي از بچه‌ها گفته بود كه من حتماً بايد اخوي‌ام را ببينم. روزي كه ناو آمريكايي، هواپيماي ايران را در خليج فارس مورد حمله قرار داد، نزد مسئول تيپ آن منطقه رفتم. ایشان که از دیدنم تعجب کرد، گفت: آقاي غلامي! اين‌جا هستي! گفتم: وا...! اخوي‌ام پيغام داده بود كه او را ببينم. مي‌خواستم فاو بروم. گفت: فاو نرو. پيش آقاي «فرامرز ربيعي» برو. پيش او رفتم و گفتم: اخوي من كجاست؟ گفت: شهيد شد.»‌ 


وصیت نامه

*وصیت نامه شهید احمد غلامی*

 

بسم رب الشهدا و صديقين

 

مِنَ المؤمنينَ رِجال صَدَقوا مَا عاهَدوا فَمِنهُم مِن قَضي نحبه وَ مِنهُم مِن يَنتَظَر وَما بدنوا تبديلاً

ملتي كه شهامت براي او سعادت است، پيروز است. (امام خميني)

حمد و سپاس به درگاه خداوند كه اراده نموده است كه خاك نشستگان زمين و وارث و پيشوا قرار دهد و درود به روان انبياء عظامي كه با درد و رنج و مشقت و فدا كردن جهان خويش چراغ راه هدايت بشر گشتند و درود و سلام به محضر مقدس بقية­الله العظم، امام زمان، منجي محرومان جهان و نائب بر حقش، امام خميني، منحل­كننده الحاد و ستمگران. روزها چون شير مي­خروشد و شب­ها چون جد بزرگوارش امام سجاد به دعا و نيايش خداوند مشغول است و سلام بر شهيدان گلگون­كفن پاسدار، اين حاميان دودمان حسين (ع) كه مانند او غريبانه مي­جنگند و [ ] او شهيد مي­شوند و نهال انقلاب را آبياري مي­كنند و سلام بر ملت غيور و شهيدپرور ايران و نابودي و ذلت و خواري از آنِ مشركين و كفار و منافقين و شيطان بزرگ، آمريكاي جهان­خوار. اي ابرقدرت­ها! اي مستكبران! اين ملت ديگر زير بار ذلّت نمي­روند. مرگ و نابودي شما نزديك است پس هرچه مي­خواهيد دست و پا بزنيد و اي پيامبر اين ملت از اسلامي كه تو آورده­اي، جدا نمي­شود، پس طلب سعادت­شان را بكن. و اي امام زمان! اين سربازان پشت به تو نمي­كنند، پس فرماندهي­شان كن. اين ياران با تو عهد بسته­اند و پيمان نمي­شكند پس راهنمايي­شان كن.

و امّا پيام حقير به مردم غيور و شهيدپرور منطقه و به­خصوص روستاي برنجستانك اين است، قسم به خون پاك شهيدان خونين­كفن كربلا و ايران، قسم به خون مقدس شهيدان راه خدا، قسم به ناله مادران داغ­ديده، قسم به اشك يتيمان، قسم به امام، قسم به عشق، قسم به آزادي، قسم به درد، قسم به غم، قسم به عدالت علي، ­قسم به زمين مقدس كربلا، قسم به فرياد الله­اكبر جنگاوران و جنگ­جويان، قسم به آتش گلوله­ سوزان جانبازان، قسم به شهادت، قسم به شجاعت، قسم به فداكاري، قسم به دجله و فرات، قسم به نيم­روز سوزان عاشورا، قسم به خون، قسم به شرف، قسم به خدا كه پاسداران تا آخرين قطره خون خويش عليه ظلم و طاغوت و منافقين و فرصت­طلب­ها و متجاوز مي­جنگيم و تا رژيم دست­نشانده آمريكا و صدام پليد را واژگون نكنيم آرام نمي­گيريم. و خدا را بر اين عهد گواه مي­گيريم اميدواريم كه ما ادامه­دهنده راه حسين (ع) باشيم.

و امّا پيام من به برادران پايگاه مقاومت اين است، اي برادران! بنده به عنوان يك پاسدار به شما وصيت مي­كنم كه همواره پشتيبان امام عزيز باشيد و همچون حسين­وار در سنگر حق عليه باطل مبارز كرده و اين پيام حقير مرا به مردم محترم محل برسانيد كه ديگر بس است. دست از تفرقه و دوري بكشند و عاملين تفرقه را به مسوولين مربوطه معرفي كنند و همواره فرمان امام، رهبر انقلاب، پيرو دل­سوخته، خميني بت­شكن را ملاك عمل خود قرار دهند. خدايا! در اين راه تنها از تو ياري مي­جوييم و تنها تو را مي­پرستيم. ايّاكَ نَعبُدُ وَ ايّاكَ نَستَعين.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته.

14/7/66 احمد غلامي فرزند بسيجي فتح­الله غلامي