نام پدر : رمضان
تاریخ تولد :1338/03/05
تاریخ شهادت : 1365/10/19
محل شهادت : شلمچه

وصیت نامه

 

                                                 *وصیت نامه شهید رضا اعزازی*

 

                                                                 بسم  رب الشهدا و الصدقین

 

ما لکم لا تقاتلون فی سبیل  الله المستضعفین من الرجال  والنسا و الولدان ( قرآن کریم )

 ای مسلمان! چرا در راه خدا و در راه آن مردمی که بیچاره اند از بچه  های بیچارگانی که گرفتار شده اند چرا برای نجات این ها  نمی جنگید. ( قرآن  کریم)

با درود و سلام  به ساحت  مقدس حجت ابن الحسن العسگری (عج ) و با درود و سلام به رهبر عظیم الشان انقلاب اسلامی ایران دشمنان سر سخت مستکبران خار چشم شیاطین بین الملل یارو یاور ستمدیگان امید و آینده اسلام و مسلمین حضرت  امام خمینی و با درود و سلام به امید امت آیت الله خامنه ای و یاران  با وفای و حافظین واقعی خط امام اکنون که عازم  جبهه حق  علیه باطل می شوم و باکوله  باری از عشق  خدا و ائمه اطهار روانه می شوم تا اینکه جهاد خدا را  به نحو احسن انجام دهم و دشمنان  بعثی  را خوار و ذلیل  سازیم و ظهور اسلام تاکنون  بین دو جبهه حق علیه باطل وجود داشته و خواهد  داشت. به عنوان مثال امام حسین ( ع) سرور شهیدان برای جناح باطل که همان  یزید می باشد قیام کرد و سرانجام در این راه  مقدس به شرف شهادت  نائل گشت امروز یزیدیان زمان ما برای نابودی حق که همان اسلام  است و درکشورهای اسلامی ایران در حال ظهور و صدور است به جنگ  برخواسته و در صدد باز پس گرفتن منافع  خود می باشند تا اینکه فریاد اسلام برای همیشه  خاموش شود اما  باید این خیال پوچ را به گورستان تاریخ  ببرند چرا که تا آخرین نفس به مبارزه با آنها می پردازیم و تن  به ذلت آنها  نمی دهیم و همیشه گوش به فرمان  امام خود هستیم تا اینکه پرچم  اسلام در جهان بر افراشته شود..

بنده شهادت را با دید باز انتخاب کردم برای اینکه  این درس را از حسین زمان  خود آموختم.

در اینجا وصیتی که به پدر ومادر و برادر و خواهران دارم این است که مواظبت از همسرم و فرزندم را به نحو احسن  انجام دهید و در شهادتم  بی قراری  نکنید و همواره پاسدار اسلام وخون  شهدا باشید.

 و وصیتی که به همسرخوب و مهربانم دارم  این است  که مواظب  زهرا خانم و مهدی آقا باشید و فرزندان عزیز مرا خوب تربیت  اسلامی کند تا ادامه دهنده راه پدر خود و شهدا باشند و روحیه خود را از دست ندهند که دشمنان  از این موضوع خوشحال می شوند و باصبر خود مشت محکمی بردهان  منافقین و یاوه گویان بکنید مانند حضرت زینب(ص ) راه مرا ادامه دهید و صبر و بردباری را از حضرت  زینب  (ص )  پیشه کنید که این رسم زنان مسلمان  است.

وصیتی که  باهم مجلسی  های خود دارم این است که برادران!  امروز وقت کناره گیری نیست امروز حسین زمان مان ندا سر داد که جبهه ها را  همیشه  پر کنید. این  رسم مردان مسلمان  است که خاموش  نشینید و از همه  می خواهم  که همواره پیرو ولایت  فقیه  باشید و از انقلاب  با جان و مال خود پشتیبانی کنید و بچه  های خود را به این  راه هدایت  کنید که خوشبختی  جز در این راه در راه  دیگری یافت  نمی شود. من را در مزار  شهدا  سید ذکریا  دفن نمائید.

خدایا! خدایا!  تا انقلاب  مهدی  خمینی  را نگهدار.

جنگ جنگ  تا  رفع فتنه  در عالم .

(( والسلام ))

(( برادر حقیرتان  رضا اعزازی))

 


زندگی نامه

*زندگی نامه شهید رضا اعزازي*

 

 

نام پدر: رمضان

در پنجم خرداد 1338 و در خانواده­اي مذهبي، چون «رمضان و تحفه» در «بابل» چشم به جهان گشود و زندگی‌شان را شادی بخشید.

رضا به دلیل شرایط نامساعد مالی آن روزهای خانواده، تحصیلاتش را تا پایان دوره ابتدائی در زادگاهش ادامه داد. سپس مانند دیگر خواهران و برادرانش، کمک‌حال پدر در تامین معاش زندگی شد.

خواهرش «زينب» مي­گويد: «او هم حرفه خياطي را تجربه کرد و هم گچ­كاري را. با این‌که خودش مشکل مالی داشت، اما هرچه مزد مي­‌رفت، به افراد مستمند مي­داد. از همان دوران، اخلاق پسنديده­اش زبانزد همه محل بود. به‌گونه­اي كه هر كس تنها يك بار با او برخورد مي­كرد، شيفته رفتار و کردار نيكوي او مي­شد. در ادب و تواضع نسبت به والدین نیز، تقید خاصی داشت.»

رضا که پرورش‌یافته یک تربیت دینی بود، در ادای واجبات و مستحبات می‌کوشید و از انجام محرمات دوری می‌کرد. با قرآن، این منبع نور و رحمت نیز مانوس بود و در عمل به فرامین آن، کوشا. علاوه بر آن، با الگوپذیری از سیره اهل بیت(ع)، همواره سعی در کسب کمال معنوی و فضایل انسانی داشت. به گونه‌ای که در ایام محرم، ماشين مي­گرفت و جوانان را براي سينه­زني، به امام­زاده عبدالله مي­برد.

با شنيدن صداي انقلاب، رضا در كنار كار، به فعاليت­هاي انقلابي روي آورد و در راهپيمائي­ها شركت کرد.

بعد از تشکیل بسیج، او با حضور در ايست بازرسي‌ها اداي وظيفه مي‌كرد.

حسین كه همواره به ديگران سفارش مي­كرد، بايد مطيع رهبر و ولايت فقيه بود، لذا با شروع جنگ تحميلي، و با چنين روحيه و اعتقاد قلبي‌ای، به مدت شش ماه در بازسازي سوسنگرد حضور پیدا کرد.

او در عمليات قدس 1 نیز، مسئوليت واحد تدارکات را به عهده داشت.

در 17 تیر 1365 به عضویت سپاه در آمد و در واحد تدارکات لشکر 25 کربلا مشغول خدمت شد.

ناگفته نماند که رضا در واحد پشتیبانی سپاه خوزستان نیز، خدمات ارزنده‌ای از خود ارائه نمود.

و سرانجام، او در 19/10/65 طی عملیات کربلای 5 به آرزوي قلبي­اش، یعنی شهادت رسيد و نداي حق را لبيك گفت. پيكر پاكش نیز با وداع همسرش «نرگس روشن» و یادگارانش «فاطمه‌زهرا و میثم»، در آرامگاه «سيّدزكريا» زادگاهش به خاك سپرده شد.