*زندگی نامه شهید رضا اعزازي*
نام پدر: رمضان
در پنجم خرداد 1338 و در خانوادهاي مذهبي، چون «رمضان و تحفه» در «بابل» چشم به جهان گشود و زندگیشان را شادی بخشید.
رضا به دلیل شرایط نامساعد مالی آن روزهای خانواده، تحصیلاتش را تا پایان دوره ابتدائی در زادگاهش ادامه داد. سپس مانند دیگر خواهران و برادرانش، کمکحال پدر در تامین معاش زندگی شد.
خواهرش «زينب» ميگويد: «او هم حرفه خياطي را تجربه کرد و هم گچكاري را. با اینکه خودش مشکل مالی داشت، اما هرچه مزد ميرفت، به افراد مستمند ميداد. از همان دوران، اخلاق پسنديدهاش زبانزد همه محل بود. بهگونهاي كه هر كس تنها يك بار با او برخورد ميكرد، شيفته رفتار و کردار نيكوي او ميشد. در ادب و تواضع نسبت به والدین نیز، تقید خاصی داشت.»
رضا که پرورشیافته یک تربیت دینی بود، در ادای واجبات و مستحبات میکوشید و از انجام محرمات دوری میکرد. با قرآن، این منبع نور و رحمت نیز مانوس بود و در عمل به فرامین آن، کوشا. علاوه بر آن، با الگوپذیری از سیره اهل بیت(ع)، همواره سعی در کسب کمال معنوی و فضایل انسانی داشت. به گونهای که در ایام محرم، ماشين ميگرفت و جوانان را براي سينهزني، به امامزاده عبدالله ميبرد.
با شنيدن صداي انقلاب، رضا در كنار كار، به فعاليتهاي انقلابي روي آورد و در راهپيمائيها شركت کرد.
بعد از تشکیل بسیج، او با حضور در ايست بازرسيها اداي وظيفه ميكرد.
حسین كه همواره به ديگران سفارش ميكرد، بايد مطيع رهبر و ولايت فقيه بود، لذا با شروع جنگ تحميلي، و با چنين روحيه و اعتقاد قلبيای، به مدت شش ماه در بازسازي سوسنگرد حضور پیدا کرد.
او در عمليات قدس 1 نیز، مسئوليت واحد تدارکات را به عهده داشت.
در 17 تیر 1365 به عضویت سپاه در آمد و در واحد تدارکات لشکر 25 کربلا مشغول خدمت شد.
ناگفته نماند که رضا در واحد پشتیبانی سپاه خوزستان نیز، خدمات ارزندهای از خود ارائه نمود.
و سرانجام، او در 19/10/65 طی عملیات کربلای 5 به آرزوي قلبياش، یعنی شهادت رسيد و نداي حق را لبيك گفت. پيكر پاكش نیز با وداع همسرش «نرگس روشن» و یادگارانش «فاطمهزهرا و میثم»، در آرامگاه «سيّدزكريا» زادگاهش به خاك سپرده شد.