نام پدر : قربانعلی
تاریخ تولد :1327/06/12
تاریخ شهادت : 1364/04/24
محل شهادت : اشنویه

وصیت نامه

*وصيتنامه شهيد نادعلي غفاري*

 

بسم الله الرحمن الرحيم

«اناالله انااليه راجعون»

ما همه از خدا هستيم و به سوي خدا باز مي گرديم

حال كه از خدا هستيم بايد سعي داشته باشيم كه رضايت خدا را حاصل نماييم و زماني مي توانيم رضايت خدا را حاصل نماييم كه به وظائف خود عمل نماييم و زماني مي توانيم وظائف خود را عمل كنيم كه موقعيت شناس باشيم.

اينجا جبهه هاي حق عليه باطل است و ياد و نام امام زمان (عج) و دعاهاي نايب بر حقش امام خميني به ما نيرو و توان مي دهد تا ما رزمندگان اسلام با آمادگي كامل و روحيه هاي عالي و چهره هاي نوراني بتوانيم يا باطل مبارزه كنيم و در اين راه از مال و جان خود دريغ نخواهيم كرد.

خدايا! تو شاهدي كه من فقط براي جنگيدن كه جهاد اصغر است هجرت نكردم بلكه هدف اصلي ام مبارزه با هواهاي نفساني و دفاع از اسلام و قرآن مي باشد.

اي هموطن و اي دوست! اي برادر و خواهر! اگر مي خواهيد در عمل شعار مرگ بر امريكا و ابرقدرتها را پياده كنيد به فرمان رهبر خود و با توكل بر خدا به سوي جبهه ها حركت كنيد تا دشمنان اسلام و قرآن به هداف شوم خود نرسند.

پدر و مادر بزرگوارم من هرگز زحمات شما را فراموش نمي كنم و از خداوند بزرگ براي شما آرزوي سلامتي دارم.

خواهرانم! پس از شهادت من گريه نكنيد تا مبادا دشمنان خوشحال شوند و سفارشم به شما و همه خواهران مسلمانم اين است كه حجاب خود را حفظ كنيد كه اين حفظ حجاب و عفاف شما نوعي جهاد در راه خداست و باعث به ثمر رسيدن خون شهيدان و خوشحالي مومنين و قرب الي الله مي شود.

و اما شما همسر گرامي ام! كه اسم شما زهراست و اسم دخترم فاطمه است كه اين هر دو اسم از نام مبارك حضرت فاطمه زهرا (س) گرفته شده است پس خود پيرو آن حضرت باش و دخترم فاطمه را درست تربيت كن تا او هم پيرو آن حضرت باشد و فرزندانم علي اصغر، محمد و رضا را چنان ترتبيت كن كه اسلام را ياد بگيرند و به آن عمل كنند و با دشمنان اسلام بجنگند.

همسر مهربانم! بدهكاريهايي كه نوشته بودم بپرداز و از حقوقم، ماهانه مبلغ هزار تومان تا سقف بيست هزار تومان جهت انجام نماز و روزه ام و صدقات و ... بپرداز و ساختماني كه در ساري دارم بر اساس  دستور شرع اسلام بين همسر و فرزندانم تقسيم گردد و پنج راس گوسفندي كه در ييلاق دارم تعلق به فرزندانم دارد.

به همه شما خوانندگان وصيتم سفارش مي كنم كه خدا را حاضر و ناظر خود بدانيد و به واجبات عمل كنيد و از محرمات دوري و تقوي را نصب العين خود قرار دهيد تا به رستگاري برسيد.

در پايان از همه ي شما حلاليت مي طلبم و اميدوارم كه شهدا و اهداف آنها را فراموش نكنيد. مزار مرا در سفيدچاه همجوار ديگر شهداي عزيز قرار دهيد.

 

والسلام عليكم و رحمه ا... و بركاته

نادعلي غفاري 23/3/64

 


زندگی نامه

شهيد نادعلي غفاري

فرزند: قربان­علي

نامش «نادعلي» بود و چشم و چراغ «قربان­علي و سكينه». كودكي كه در شهريور ماه سال 1337 در «مُصيّب محله» از توابع چهاردانگه چشم به هستي گذاشت. به دليل عدم امكانات تحصيلي در روستا، وي از درس و كلاس به دور بود و تنها به آموزه­هاي مكتب روي آورد، امّا بعد از ازدواج، تحصيلاتش را تا پايه پنجم ابتدايي در «فرح­آباد» ساري ادامه داد.

خلقيات نادعلي را مي­توان به استناد حرف خانواده، چنين بيان كرد:

«فردي گشاده­رو و صبور بود و در كار خانه و كشاورزي، كمك كار. اوقات فراغت­اش هم به انجام رشته­هاي واليبال و فوتبال مي­گذشت.»

و امّا روايتي ديگري در اين باب به گفته­ پسرعمويش، «حسن»:

«در ساده زيستي، كمك به ديگران و حلّ مشكلات مردم الگو بود. به ماديّات بها نمي­داد و جهت حفظ آبروي آن­ها تلاش مي­كرد.»

وي دوره سربازي خود را از 5/4/1347 الي 5/4/1349 در يگان پياده قزوين گذراند. «زهرا بابايي حميدي» از همسرش مي­گويد:

«ما 9 سال با هم زندگي مشترك داشتيم. هميشه واجبات را انجام مي­داد و در حدّ توان از محرّمات دوري مي­كرد. قبل از انقلاب، در يك دادگستري مشغول به كار بود. وقتي ديد سرهنگي در آن­جاست كه شراب مي­خورد و اهل نماز نيست، از كارش استعفا داد.»

شركت در تظاهرات و تبليغات مردمي ازجمله فعّاليت­هاي اين مبارز آگاه در روزهاي انقلاب به شمار مي­رود. وي در سال 1360 در واحد انتظامات باختران و در سال 1361 در واحد پشتيباني اين شهر مشغول به خدمت بود.

عاقبت در 24/4/1364 با سِمَت مسوول تداركات گردان امام علي (ع) در لشكر 25 كربلا، طي عمليات قادر در اُشنويه، به جمع ياران شهيدش ملحق شد. «علي­اصغر، محمّدعلي، رضا و فاطمه» اينك سال­هاست كه در انتظار پيكر پاك پدر شهيدشان هستند.