نام پدر : یوسفعلی
تاریخ تولد :1339/07/25
تاریخ شهادت : 1363/01/11
محل شهادت : قصرشیرین

وصیت نامه

. می خواهم به تمام برادران و خواهران شهید پرور ایران بگویم که خون من و خون برادرانم را برای حفظ مکتب و مملکنم به کار برند و نگذارند هر گروه اجنبی در درون و برون کشور خونمان را پایمال کنند.
2. هر انقلاب دو چهره دارد، خون و پیام ; شهیدان ما خون خود را اهدا کردند و حال این پیام ماست که باید شما برادران و خواهرانم که ماندید، زینب وار به فرد فرد ملتمان و حتی جهان برسانید و تا می توانید ندای مکتب حسین (ع)، ائمه و فرستاده خدا رسول اکرم و کتابش قرآن و اسلام را به گوش جهانیان برسانید تا مردم جهان بتوانند برادروار و برابر، پهلوی هم زندگی کنند و تنها از یک مکتب استفاده کنند، از یک رهبر پیروی و به درگاه یک خدا زانو خم کنند و ازاو طلب کمک برای ادامه زندگی داشته باشند و آنوقت است که پیام من به گوش مردم می رسد.
3. تنها خواهش من از اعضای خانواده ام این است که خط و هدف مرا ادامه دهند و به سعادت برساند.

زندگی نامه

شهید بزرگوار سال 1339 در دهکده ای بنام سنگ چی بابل در کلبه روستایی دیده به جهان گشود.درسال 7سالگی وارد مقطع ابتدایی شد و شروع به تحصیل نمود.شهید غربا در همان آغاز زندگی بسیار فعال و باهوش بود.در 15 آذر ماه 1351به خدمت سربازی رفت که مصادف بود با جنگ تحمیلی ایران و عراق.ازآنجا که روحیه ای انقلابی داشت و سکوت را مرگبار برای مملکت توصیف میکرد به عضو بسیج محل درآمد و از آنجا به عضویت انجمن اسلامی محل مشغول کار شد.تا اینکه داوطلبانه به یکی از جبهه های قصرشیرین اعزام گردید و در این ماموریت پست مهم مخابرات به ایشان محول گردید.تا اینکه بر اثر عواملی سیستم تلفن آنها در خارج از سنگر قطع میشود با وجود اینکه مسوول تعمیرات تلفن نبود داوطلبانه و با اصرار زیاد خود برای تعمیر رفت و در حین کار ناگهان خمپاره ای توسط رژیم بحث در نزدیکی او منفجر شد و با اصابت ترکش به درجه شهادت نایل گردید..  


وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحيم

ان الله يحب الذين يقاتلون في سبيله صفا كانهم بنيان مرصوص

يعني خدا دوست دارد كسانيكه را كه در ميدان جهاد در يك صف همانند بنيان استواري با دشمنان مي جنگند خدايا تو به انسان گفتي كه اگر بخواهي مي تواني آنچنان اوج بگيري وبه معراج بيائي كه با من ملاقات كني و من اين عظمت و اين شكوه خيره و ديوانه كننده را با چشمانم ديدم خداوندا مي پذيرم كه شهادت چيزي نيست كه نصيب هر كس كني ولي من از تو مي خواهم كه نخست مرا بسازي و توفيق هدايت را به من عنايت فرمائي وسپس اين هديه را ارزانيم داري.

يك سخن از پيامبر اكرم كه فرمود در برابر هر عملي برتر و بالاتر است جز شهادت در راه خدا كه عملي برتر و افضل تر از ان وجود ندارد.

سلام من به امام امت و ملت هميشه بيدار در صحنه نبرد و شهيد پرور ايران كه حق و حقيقت را مي دانند كه براي چه مي جنگند وبراي چه خون مي دهند و هون را بر عليه چه كسي مي ريزند و چگونه زندگي كردن به آزادي را مي فهمند مي خواهم به تمام برادران و خواهران شهيد پرور ايران بگويم كه خون من و خون برادرانم را براي حفظ مكتب ومملكتم بكار برند ونگذارند هر گروه اجني در داخل و بيرون از كشور خونمان را پايمال كنند و از خداوند يكتا مي خواهم كه چند قطره خون را به درگاه خود قبول فرماييد وما را جزء شهدا پندارد و هر انقلابي دو چهره دارد خون و پيام در مرحله اول خون مرحله دوم پيام شهيدان ما خون خود را اهدا كردند و اين پيام است كه شما برادران وخواهرانم كه مانديد بايد زينب وار خونمان (پيام) خونمان را به فردفرد مسلمان و حتي جهان برسانيد و تا مي توانيد اين گروهها را كه در هر جا هستند اسلاح شدني بودند اصلاح كنيد وگرنه آنها را نابود كرده و يك جهان به تمام معني مسلمان واقعي داشته باشيد و مكتب حسين و ائمه آن و فرستاده خدا رسول اكرم و كتابش قرآن و اسلام را به گوش جهانيان برسانيم تا مردم جهان بتواننند برادر وار و برابر پهلوي هم زندگي كنند وتنها از يك مكتب استفاده كنند از يك رهبر پيروي و به درگاه يك خدا زانو خم كنند و از او طلب وكمك بسوي او براي ادامه زندگي داشته باشند وآن وقت است كه پيام من بگوش مردم مي رسد و نام و رسم ما را بر زبان مي آورند و همگي مي گويند شهيدان زنده اند الله اكبر واما تو اي مادر من دلم مي خواهد مادي يك شهيد باشي و قبل از هر چيز خود را بر خاك بيانداز و به درگاه خداوند سجده شكر بجاي بياوري و تو اي مادر مي دانم كه ناراحت هستي كه من بدست گروههاي اجنبي ومزدوران شيطان بزرگ كشته شدم . بلكه تنها من نبودم كه در سنگر حق عليه باطل مي جنگيدم و كشته شدم بلكه مادران مومني هم بودند كه انتظار فرزندانشان را داشتند و همچنين كودكاني هم بودند كه پدرشان مانند شير بر عليه باطل ايستادند پس مادرم موهايت را پريشان مكن و باري من گريه نكن چونكه من زنده هستم و در نزد خداي خود روزي مي خورم مادرم تنها من نبودم كه در سنگر كشته شدم و تنها من نبودم كه براي آرامان وايمانم مي جنگم وخون دادم اينها يي را كه گفتم همه با هم همسنگر بوديم و اسلحه مان هم بسوي يك هدف بود و پيروزي مان بسوي يك دشمن بود و اي پدرم مي دانم كه رنگ از صورتت پرريده و بغض از گلويت را گرفته و حتي نمي تواني حرف بزني : مي دانم كه از كودكي تا جواني مرا بيادي مي آوري ودر يان جوانيم از من انتظار داشتي مي خواهم سوگند بخورم بخدا همه اينها كه شما مي گوئيد درست است من مي خواهم بگويم وقتي مكتب نباشد هميشه در هستي و نيستي هستيم و روزگارمان د رحال و‌آينده و روز قيامت تباه است و چرا خودمان را بدست خودمان به سياه چال بسپاريم و اگر خاك نباشد هميشه اواره هستيم نه خانه اي و نه كاشانه اي و آن موقع است كه زندگي براي انسان مفهومي ندارد پس پدرم انتظار در مقابل اينها هيچ است و تنها خواهش من از اعضاي خانواده ام اين است كه حخط و هدف مرا ادامه دهند و به سعادت برساند . پس جان مومن در دست خودش نيست خدا به او جان داده و هر موقع كه بخواهد از او مي گيرد .(شهادت)

ودر پايان صحبت خود را با يك ايه از قرآن تمام مي كنم. ان الله و انا اليه راجعون: يعني از سوي خدايم و بازگشت ما بسوي خداست.

اين وصيت نامه را در سرپل ذهاب در جبههه جنوب مورخه 22/11/59 نوشتم

خدايا خدايا تا انقلاب مهدي حتي كنار مهدي خميني را نگهدار

 

وصيت نامه سردار شهيد فرامرز غربا«پاسدار كميته انقلاب اسلامي بابل»

بسم الله الرحمن الرحيم

ان الله يحب الذين يقاتلون في سبيله صفا كانهم بنيان مرصوص

يعني خدا دوست دارد كسانيكه را كه در ميدان جهاد در يك صف همانند بنيان استواري با دشمنان مي جنگند. خدايا تو به انسان گفتي كه اگر بخواهي مي تواني آنچنان اوج بگيري وبه معراج بروي كه با من ملاقات كني و من اين عظمت وشكوه متحير كننده را ديدم وبا چشمانم لمس كردم كه انسانها تا چه حد مي توانند بزرگوار باشند ودر ملكوت اعلي پرواز كنند.

خداوندا مي پذيرم كه شهادت چيزي نيست كه نصيب هر كسي كني ولي اين از تو مي خواهم كه نخست مرا بسازي و توفيق هدايت را به من عنايت كني و بعد اين هديه بزرگ يعني شهادت را ارزانيم فرمائي ...

سلام مرابه امام امت و ملت امام برسانيد و بگوئيد تا آخرين قطره خونمان ايستادگي مي كنيم. امام مي خواهم بگويم كه خون من و خون برادرانم را براي حفظ مكتب بكار ببريد ونگذاريد شياطين در داخل و بيرون از كشور خونمان را پايمال كنند و از خداوند تبارك و تعالي خواستارم كه اين چند قطره خونم را به درگاه خود قبول فرمايد و ما را جزء شهدا مشهور گرداند.

واما اي مادر دلسوز و مهربانم دوست دارم كه بعد از شهادتم سر به خاك بگذاري و سجده شكر بجاي بياوري .اگر جه مي دانم كه ناراحت مي شوي و گريه مي كني اما مادر خوبم مرگ و زندگي در دست خداست هرگاه بخواهد كسي را زنده مي كند و يا كسي را مي ميراند .پس مادرم موهايت را پريشان مكن و اشك را در چشمانت حبس كن و اما پدر مهربانم از شما نيز مي خواهم كه مرا ببخشي و حلالم كني و از اينكه پسر خوبي نبوده ام مرا ببخشيد و از شما انتظار دارم كه چون كوه بايستيد و فريادتان را چون پتكي بر سر غرب و شرق بكوبيد و از خدا بخواهيد كه تا قيام آقا امام زمان عج الله امام عزيزمان را حفظ فرمايد.

در پايان از تمام آشنايان و دوستان مي خواهم كه مرا حلال كنند و ببخشند.

به اميد پيروزي اسلام بر كفر