نام پدر : علی
تاریخ تولد :1343/08/01
تاریخ شهادت : 1364/11/20
محل شهادت : فاو

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

محمدرضا عموزاد مهدیرجه

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1/8/1343، مهدیرجه

3- نام و شغل پدر :

علی، بازنشسته

4- نام و شغل مادر:

ننه خانم باقری ، خانه‌دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

هشت فرزند، فرزند دوم

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

از لحاظ اقتصادی ضعیف بودند،  خانواده ای مذهبی بودند.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):ـــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــ

 

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

مدرسه سلمان فارسی، مهدیرجه

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

مدرسه طالقانی خلیل محله

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

شهید مطهری، رشته اقتصاد، بهشهر

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه :

فوق دیپلم رشته ابتدایی دانشگاه تربیت معلم اق قلا، گلستان و لیسانس افتخاری

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

در سال سوم راهنمایی به علت فقر اقتصادی مجبور به ترک تحصیل شد و به تهران رفت و به شغل مکانیکی مشغول شد و بعد دوباره ادامه تحصیل داد.

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام داد

2- یگان اعزام کننده :

 3- سال اعزام و محل آموزش سربازی :

بیرجند و سپس به اصفهان

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

نسبت به پدر و مادر احترام خاصی قائل بود.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

رسمی

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت :

آموزش و پرورش بهشهر

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی:

آموزگار

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ــــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

قبل از انقلاب اعلامیه های امام را در روستا بین جوانان پخش می کرد.

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

نگهبانی، عضو شورای بسیج بود.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــــ

 

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

در جبهه حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

14/8/60تا21/11/60 محل اعزام سپاه بهشهر، یگان پیاده، منطقه سر پل ذهاب

19/3/61 تا 3/5/61 سپاه بهشهر، یگان منطقه جنوب

22/8/61 تا 3/1/62 سپاه بهشهر یگان، منطقه مهران جنوب

22/3/63 تا 24/5/63 سپاه بهشهر یگان، خرمشهر

14/10/63 تا 14/2/64، سپاه بهشهر یگان، منطقه جنوب

19/10/64 تا 20/11/64، سپاه بهشهر، منطقه فاو، عملیات والفجر8

3- مجموع مدت حضور در جبهه :

18 ماه و 13 روز

4- مسئولیت در جبهه :

تک تیرانداز، فرمانده دسته، آرپی جی زن

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

20/11/64، منطقه فاو به علت اصابت تیر مستقیم

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

26/11/64، گلزار حسن رضا روستای خلیل محله رباط

 

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

1ـ پدر شهید – علی – می گوید: صادق، درستکار، شجاع بود. بسیار مهربان بود. دوستان ایشان تعریف می کردند که ایشان بیشتر شب‌ها در پشت خاکریزها به راز و نیاز می پرداخت و یا در بعضی از مواقع شب که بچه ها در خواب بودند کفش های آن ها را واکس می زد.

2- خواهر شهید – مرضیه – می گوید: از لحاظ نظم و انضباط و وقت شناسی تک بود. در خانه همیشه با وضو بود.

3- خواهر شهید – فوزیه – می گوید: بسیار متواضع و فروتن بود. بسیار محبوب و دوست داشتنی بود. به حقوق دیگران احترام می گذاشت. در امانت داری و حفظ اسرار کوشا بود.

4- پسر خاله شهید – محمد خلیلی – می گوید: سرجلسه امتحان در سال اول دبیرستان بودیم یکی از بچه ها اشاره نمود امام (ره) اعلام نمود باید سریع به جبهه برویم و احتمالا عملیات نزدیک است. بدون اینکه ورقه امتحان را تا آخر جواب دهیم، با هم جلسه را ترک کردیم و به سپاه اعزام شدیم. بار دیگر برای گرفتن اجازه از مدیر برای رفتن به جبهه وارد اتاق مدیر شدیم ولی مدیر به ما اجازه نداد و گفت شما همیشه در جبهه هستید و از درس ها عقب می افتید. شهید به ایشان گفت:« ما باید برویم» ایشان گفت:« اگر رفتید دیگر برنگردید؛ چون به شما مدرک نمی دهم » شهید گفت:« وقتی ما برگردیم شما نیستید »و سه ماه بعد که با برگشتیم مدیر به خاطر مریضی که گفت  فوت شده بود.  


وصیت نامه

 

     

 

*** بسم الله الرحمن الرحیم ***


مِنَ المُومِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا عاهَدُوا اللهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَن قَضی نَحِبَه وَ مِنهُم وَ مَن یَنتَظِرُوا وَ ما بَدِّلُو تَبدیلا .

برخی از مؤمنان بزرگ مردان هستند که با عهد و پیمانی که با خدا هستند کاملاً وفا و ایستادگی کردند تا در راه خدا شهید شدند و برخی به انتظار فیض شهادت مقاومت کردند و هیچ عهد خود را تغییر ندادند. (احزاب آیه 22)

پروردگارا، کریما، رحیما، بزرگ قادر، ای محبوب محبان و ای معشوق عاشقان و ای عفوث مستغیثان و ای پناه بی پناهان، ای درمان دردمندان، و ای سرمایه غنای مستمندان و ای امید امیدواران و ای نوای بی نوایان و ای نجات گمراهان و ای فروغ قلب خالصان، ای جلیس ذاکران و ای انیس شاکران. کدام جستجو گر به جستجویت برخاست و تو را نیافت و کدام عاشق دلباخته به درگاه لطفت امده و به وصال تو نرسید؟ مگر بنده ذلیل و سراپا عجز و ناتوانی، که نمی دانم از چه راهی به وصال تو برسم. بزرگ قادرا، دیده قلبم نگران جمال یار و جانم محو دیدار دوست و دلم از غم هجر کوی معشوق محزون است و اگر اجل مقدر نبود یک لحظه حاضر نیستم که روحم در کالبد مادیم قرار داشته باشد. معشوقا، معبودا، این ذره    بی مقدار و نیازمند سراپا از عیب، این اسیر هوا، این عمر بر باد داده و روز و شب خود تباه کرده و دل به دنیا بسته و بال و پر از گناه شکسته را از آلودگی نجات بخش و قلبم را به نورت روشن کن، شرار عشقت را در دلم بیافروز و شهادت را نصیب گردان.

قهارا، به این درویش خاک نشین و حقیر و سرابا آلوده و دلسوخته پریشان نظری کن، و شر بدترین دشمن یعنی هوای نفس را از میدان زندگیم دور فرما و به این نادان معرفت عطا کن و از باده محبتت به کام تشنه من بچشان و شمع پر نور عشقت را در خانه تاریک دلم روشن فرما. مولای من از شراب وصلت مستم کن و بنده سراپا تقصیر که تنها آرزویش رسیدن به وصال توست ارزویی جز مغفرت و بخشایش تو ندارم. و { } خودیت خطرناک، نیستم کرده و با رساندن به مقام فنای در عشقت مستم کن. خدایا، اگر چه زبان یاری سخن گفتن با تو را ندارد عاجزانه از تو می خواهم گناهان خرد و کلانم را با مهربانیت ببخش و بر اساس مشیت خدای واحد از بدو وجود انسان دو راه حق و باطل، کمال و اسفل، پیش روی انسان مختار آفریده شده، قرار داده شد و هنوز هم هست و خواهد بود. انسانهای بسیار به اختیار راه کمال را جستند و به وصال خویش رسیدند و اما انسانهایی که راه ضلالت و گمراهی و منجلاب را جستند و از هوای نفس پیروی کردند و در این دنیا و آخرت همیشه گمراه و غرق در عذاب شدند، کتب تاریخی و زمین و اسمان و کهکشانها گواهان بارز ظلم و ستم و غارتها و ویرانیها و خرابیها و خونریزیهای به ناحق ریخته، گمراهان و رو به زوال هستند، و حتی در عصر حاضر جوامع بشری بار سنگین{    } و دستهای مزدور و فسادهای اخلاقی و فحشای حاکم بر جامعه را تحمل می کنند و بیشتر ابن مظالم و ظالمین در کشورهای ضعیف نگهداشته یعنی ملل جهان سوم حاکمیت دارند، مصداق با ارزش نظام کثیف و دژخیم پهلوی در کشور ایران بود که همه چیز را، حیثیت و شرافت و دین و مکتب و فرهنگ و نظام و اقتصاد و حتی روش زندگی کردن مشروع و قرآن را از مساجد گرفته و فرهنگ جباران و استکبار جهانی را بر جامعه مظلوم ایران حکم فرما ساخت. با یاری خدای بزرگ و به رهبری امام بزرگوار و همت امام رژیم سفاک سرنگون شده و منافع هنگفت استکبار از این کشور کوتاه شد ناگهان دست جنایت پیشه امریکا از آستین صدام بعثی به مثل افعی بیرون امد و با حملات و تجاوزات ناجوانمردانه و غافلانه خود به حریم اسلامی کشورمان تجاوز کرده و مردم بی گناه، زن و فرزندان مظلوم شهرهای مرزی ما را کشتند و بردند، و شهرها را بر سر مردم بی گناه خراب کردند تا اینکه بار دیگر بیگانگان بر کرده امت مظلوم بنشینند و حاکمیت کذایی داشته باشند و بنده حقیر چون خدایم واحد و مکتب اسلام و پیامبرم محمد(ص) است و ندای (هل من ناصر ینصرنی) عاشورای حسین(ع) هنوز در گوشم طنین می اندازد به همین جهت احساس وظیفه کرده و با لبیک گفتن به ندای امام عزیز راهی جبهه های حق علیه باطل می گردم تا عاشورای حسین(ع) را زنده نگهدارم. خونبهای سر حلقه عاشقان محمد(ص) و ولی الله غائب، علی(ع) و امام عارفان حسین(ع) و شهدای 72 تن عاشورا را حافظ باشم، به جبهه   می روم تا بجنگم و مثل سرمشق شهیدان حسین(ع) بمیرم اگر چه همه کشورهای جنایتکار شرق و غرب عروسک دستی یعنی صدام را به مجهزترین صلاح تا دندان مسلح کردند و می کنند تا اینکه انقلاب اسلامی ما را که نمونه الگو انقلاب عاشورا است نابود سازند، و به همین جهت دست هر تهدید و تطمیع و فشارهای اقتصادی و فرهنگی می زنند، اما غافل از آنند که جمله ما همه سرباز توئیم خمینی و کلمه شهادت در خونها و رگهای هر حزب الله می جوشد، استکبار با چندین دسیسه و نیرنگ خود در داخل کشور از ترور مردان خدا و ترور شخصیتها، فاجعه 7 تیر و 8 شهریور و واقعه طبس نتوانسته لغزشی در اراده آهنین مردان خدا به وجود آورد جز اینکه خودش رسوا تر شد لهذا، با خیال خام و پوشالی خود بار دیگر با تحمیل جنگ شاید ما را به ستوه آورد. بلکه آنها کور خواندن ما آنقدر می جنگیم تا به مصداق آیه شریفه قرآن: جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم برسیم چرا که هدفمان خدا است، راهمان راه پیامبر و ائمه اطهار است و لهذا جنگیدن در راه خدا شکست ندارد بلکه همیشه با غلبه و پیروزی همراه است. ما به جهانخواران اعلام می داریم اگر ما را محاصره اقتصادی کنند ما فرزندان رمضانیم و اگر محاصره نظامی کنند ما فرزندان عاشورائیم، پس چه باک از جبهه ماندن و با دشمن افلقی جنگیدن است. معبودا بسیار شاکر تو هستم از اینکه دلم را آغشته عشق به جبهه کردی و از جبهه رفتن و در سنگرها ماندن عشق می ورزم و جبهه جنگ را دانشگاهی می دانم که مدارک تحصیلی آن شهادت یعنی وصال معشوق و کوره ای می دانم که انسانها ذوب شده در اسلام استخراج می کند پس خدایا، بارالها، تو گلها را از ما گرفتی، طوفان عشق را بفرست تا خارهایی همچون مرا همراه با گلها به وصال تو رساند. خدایا، اگر با ریخته شدن خونم خون شهدا حفظ      می شود قرآن و اسلام و انقلاب و امام حفظ می مانند و اگر خونم حافظ حدود الهی می شود و اگر خونم {    }رهایی انسانها در غفلت می شود و اگر علت نجات انسانهای مظلوم از زیر یوغ استحمار و استعمار و استسمار در کنار و گوشه دنیا می شود پس خدایا، بگیر جانم را، بگیر جانم را، که سینه ام را آماده آماج گلوله های سرخ تفتیده دشمن کردم و شهادت را بهترین و نزدیکترین راه برای رسیدن به مقصد نهایی می دانم و دوست دارم در جبهه جنگ مثل شمع بسوزم که تا شاید ذره ای از ظلمت کده های عالم را روشنی بخشم وقتی در راه وصال معشوق خویش و سربلند کردن بیرق الله اکبر و در راه مبارزه با بیدادگری و تبعیضات جامعه بشریت و برای نشر دین خدا، موحدانی همچون رسول خدا(ص) و امام علی(ع) و ابر مرد عاشورا حسین(ع) و دیگر مردان خدا که در طول تاریخ جان به جانان تسلیم کردند، لهذا اگر ما در این راه از جان دریغ کنیم ننگ ابدی بر پیشانی ما ثبت می شود. سفارشی کوتاه چند به بنده حقیر به عنوان فرزند کوچک این وطن با شما امت امام و موحدان خداجوئی و عاشقان همیشه در صحنه دارم، همه مستحضرید جنگ در سرلوحه همه کارها است لهذا مقدم بر همه امور جنگمان است چون جنگی است که دیانت و سیاست و شرافت و نوامیس اسلامی ما در خطر است باید کوشید تا دشمن متجاوز را به عقب راند تا دشمنان قسم خورده ای که خودشان را برای نابودی دین خدا مجهز کردند حساب خودشان را بکنند همانطور که تا حال شما در صحنه جنگ هر یک به نحوی که در توان داشت حاضر بودید انشاءالله تا آخر مثل کوه بایستید تا با یاری خدای قادر دشمن کوردل را سرنگون سازید. از پدران و مادران، عاجزانه می خواهم که از رفتن فرزندانشان به سوی جبهه جنگ مانع نباشند، زینب وار دست فرزند را بگیرید و در دفتر اعزام نیرو ثبت نام کنید و از مردن و شهادت تا حال بیم نداشتید و به خودتان هراسی راه ندهید چون سرمشق مان عاشورا است همچنان که هر نهالی احتیاج مبرم به آب دارد نهال اسلام واقعی را در ایران کاشتیم این نهال احتیاج به خون دارد باید خون داد تا اسلام قوت بگیرد شما با ایثارگریها و مقاومت و فتوت خودتان استکبار جهانی را به ستوه درآورید و اسلام عزیز را صادر کنید در جهان. اسلام پیشاپیش ما در کشورها نفوذ کرده و اثر خود را گذاشته و انشاءالله روزی برسد همه جوامعه بشری زیر لوای حق زندگی کنند. از داخل کشور بگویم انکه ما را همیشه یار و مرشد بود و ما را به سوی حقیقت سوق داده و می دهد امام امت است، پس ای امت شما این مرد خدا محور عدالت، شجاع و بی نظیر، هادی و آگاه، مرشد خستگی ناپذیر، عارف شب زنده دار، سیاستمدار قرن، مرجع عالی مقام، وارث حسین(ع)، فرزند فاطمه(س)، سید ساجدین، ناجی پیشتاز، پرچمدار حق، قلبمان، وجودمان، حیات بخشمان، امامان، سید ما، روح الله موسوی را همیشه و همیشه پشتیبان باشید.

همانطور که خود در قلبمان جای دارد سعی کنید کلامهای برنده و سازنده او را در رگهای بدنمان جای دهیم که وجودمان آکنده از عشق وی گردد. دشمنان بسیار در کمین مردان خدا و روحانیت در خط امام همچون هاشمی برنده، خامنه ای فرزند فاطمه(س) و مشکینی عزیز هستند. سپاه مظهر عدالت و امنیت، عاشقان سر و پا نشناخته، جان نثاران بی ریا، پیشتازان جسور، عامل امنیت درون و بیرون کشور، کاشفان جاسوس، خانه های پوشالی، قدرتهای جهانی، سربازان پاک باخته حسین بن علی(ع) هستند مواظب باشید که دشمن شما را از آنها جدا نکند و شما سپاه را تقویت کنید تا سپاه اصالت و کیفیت اولیه خود را حفظ کند و برای دفاع از دین خدا همیشه پیروز باشید. و از مسئولین هر اداره ای یا پست و مقامی عاجزانه می خواهم بسیجی ها را حافظ باشند و تقویت کنند و برخورد اسلامی داشته باشند. اینطور نباشید یک بسیجی مخلص وارد اداره ای شد و یا به مراجع دادگری رجوع کرد نامید و دل شکسته برگردد. بسیجیان مرغان آغشته به خون، مظلومان تاریخ، شیفتگان معشوق، خط شکنان جبهه های جنگ، پیشتازان مرگ، سربازان مهدی و امام عزیز هستند آنها را تشویق کنید تا جنگ را به نهایت پیروزی حق برسانید، امت حزب الله اطلاعاتتان را قوی کنید به جوجه منافقان و گروههای کثافت، پانکی های از خدا بی خبر و افرادی که با لباس مقدس می خواهند حزب الله را ضربه بزنند و امام را لکه دار کنند و نهایتاً اسلام را نابود سازند به آنها فرصت ندهید مثل شیر و ببر آنها را بدرید هر کدامشان به نحوی وارد       می شوند، زرداران بازار و زور داران با زور و تزویرگران با تزویر خیلی باید مواظب باشید، اگر در زمان علی(ع) قاسطین و منافقین و ناکسین بوده اند، مریدان و شیطان صفتان در این زمان هستند و نق می زنند، نق نقشان را در نطفه خفه کنید. مادر مهربانم، ای آنکه بسیار دوستم داری، ای آنکه سالیان دراز انتظار کشیدی تا روزی من بهره ای به تو برسانم مادر مهربانم، می دانم تو برای بزرگ کردن و تربیت من رنج و سختی طاقت فرسایی کشیدی من به سهم خود از اینکه مربی خوب و عزیز و با محبت برایم بودی از تو ممنونم اما زمانی رسید میوه دل تو یعنی، بیست سال زحمت متوالی از دستت رفت امانتی که خدا پیشت گذاشت، گرفت و تو دیگر بی محمدرضا هستی از زبان و قلم من بشنو مادر مهربانم، فرزند تو آنجا رفت که هدف و مقصود همه موجودات است پیش آفریدگارت رفت، مثل حسین(ع) در راه خدا کشته شد تو باید زینب وار تاب فراق مرا داشته باشی مثل کوه استوار باش، وقتی تابوتم را دم درب خانه مان آوردند مثل شیر زن کربلا بایست نقل بر سر تابوتم بپاش چرا که فرزند تو به سعادت ابدی نائل شد خداوند اجر زحمات تو را بدهد مرا حلال کن مادر، خداحافظ شما باشد.

پدر عزیزم، ای دلسوخته، ای انکه در طول زندگیت آنچه دیدی رنج و مشقت و درد بود. پدرم، خبر مرگم شاید کمر تو را بشکند، دلت را بشکند پس با یاد خدا و توکل به خدا خود را تسکین بده. تو علی هستی مثل علی سجاد(ع) مقاوم باش در طول زندگیت دوست و آشنا مستحضرند که همیشه در فقر به سر می بردی و فرزند خود را با خون جگر خوردن بزرگ کردی تا در آتیه از او به عنوان عصای پیری استفاده کنی، متأسفم که آرزویت براورده نشد از دست من ساقط است     نمی توانم آرزوی تو را برآورده سازم انشاءالله خدا تو را همیشه مقاوم و سالم نگه بدارد مرا حلال کن از اینکه شاید در طول زندگی فرزند خوبی برایت نبودم می بخشید، خدا نگهدارت باشد.

از برادران موحدم می خواهم که از فراغ من نگران نباشید خودتان شناخت کافی دارید دیگر سفارش زیادی نمی کنم بین همدیگر انس و الفت و برادری را حفظ کنید از فرمان پدر و مادر تمرد نورزید.

اصغر و اکبر، شما یک رزمنده واقعی، سرباز مهدی و امام عزیز هستید محمد را مثل خودتان رزمنده بار بیاورید. غیر از خط واقعی که همان خط امام است از هیچ خطی پیروی نکنید، در ملأ عام گریه نکنید. دشمنان شاد می شوند تنها و در خفا گریه کنید اما نه برای من بلکه به چه گناهی شهدا را کشتند گریه کنید.

خواهرانم، مسئولیت بس سنگین بر دوشتان واقع شد اگر از زینب(س) و بی بی فاطمه ارث برده باشید مقاوم و استوار هستید که باید باشید اگر چه داغ برادر گران است{     }این داغ را بخرید تا پیش ائمه اطهار روسفید باشید.

خواهرانم، بچه هایتان را در اینده و حال سرباز مهدی تربیت کرده نگذارید دشمنان فرزندانتان را در دام شیطان بیاندازند. پدر و مادرم و خواهرانم و برادرانم، کوچکترین سوءاستفاده از خونم عذابی سخت بر روحم می دهد پس از حرفهای اختلاف افکنان حضر کنید و همیشه سر به زیر باشید، کارها را به خدا واگذار کنید.

و شما ای دوستان و رفقایم: سلام علیکم، شما دوستی را از دست دادید که شاید دوست خوبی برایتان نبودم و روش دوست بودن را ندانستم و در حین برخوردها شاید هم توهین به شما می کردم و برخورد تند با شما داشتم از روی نادانی شاید حرف زشتی به یکی از شما زده بودم مرا حلال کنید و شما ای دوستانی که بیشتر اوقات با هم بودید شب ها و روزها با هم بودیم، در همدیگر ذوب می شدیم اگر حرف درشتی از من دیدی مرا ببخشید. و سفارشم به شما این است که در نبود محمدرضا بین شما به چند روز گریه کردن اکتفا نکنید بلکه به فکر این باشید که محمدرضا و امثال محمدرضاها و بهترین و مخلص ترین جوانان ما را چه می کشند مگر چه گناهی کردند و علل را پیدا کنید، هدف را پیدا کنید و برای هدف بجنگید و بمیرید و خدا و اولیای خدا از شما راضی شوند، در راه احقاق حق موفق باشید همدیگر را دوست داشته باشید. خداحافظ همه شما باشید.

  1. نمازم را حاج آقا سید صابر جباری امام جمعه شهر بهشهر بخواند.
  2. مجالس و محافل را که جهت مراسم شهادتم ترتیب داده شده همه امورات دست برادران موحد و خداجوی و همیشه در صحنه، دشمن شکنان، آبرومندان بسیج و انجمن اسلامی و حزب الله باشد.
  3. از اینکه وصیت نامه ام زیاد بود و سرتان را درد آوردم مرا ببخشید.
  4. مرا در حسن رضا میان شمع های سوخته و در خاک خفته دفن کنید.
  5. وصیت نامه ام را در روز تشییع جنازه ام رجب عموزادی بخواند.

                                                                                                               1364/10/26

                                                                                                                *** والسلام ***