نام پدر : محمد قاسم
تاریخ تولد :1343/01/01
تاریخ شهادت : 1361/08/16
محل شهادت : عین خوش

وصیت نامه

*وصیت‌نامه شهید محمد حسین عموئي*

 

بسم‌ رب الشهداء والصديقين

از خون هر شهيدي لاله روييده پس چه بهتر دست خدا بچیند آن را

اینجانب محمد حسین عموئی به نام خدا وصيت نامه ام را آغاز می‌کنم  بایاد رهبر عزیز امام خمینی و شعار همیشگی الله ‌اکبر فریاد رسایم را سر می‌دهم و بعد به تمامی برادران پاسدار اسلام سلام عرض می‌کنم و به آنها می‌گویم که شهادت تصادفي نیست بلکه لیاقت و سعادتی است.

 قبل از اینکه وارد سپاه شوم شهامت و شهادت برادران را می‌دیدم و عشق به شهادت در من بیشتر بارور می‌شد و لذا تصمیم گرفتم که وارد سپاه بشوم تا هم بتوانم به ارزوي دیرينه خود برسم و هم بتوانم خدمتی به اسلام کرده باشم و حال برادران و خواهران: این را هم بدانید که اگر شهید شدم تنها به خاطر عشق به اسلام و رهبری امام خمینی بت‌شکن به جبهه نبرد ایمان علیه کفر رفتم. که شاید با نثار خون ناقابل من در به ثمر رساندن انقلاب به رهبری امام خمینی وظیفه اسلامی و انسانی خود را ادا کرده باشم.    

چون شهید استاد مطهری می‌فرماید: شهادت مانند تزریق خوني است به پیکر اجتماع كه شاید با ریختن خون من اسلام بارورتر گردد و پرچم لااله‌الاالله در سراسر جهان برافراشته گردد.

و حال تنها حرف من حقیر به برادران و خواهران دینيم اینست كه اسلام و امام را داشته باشید و قرآن را حفظ کنید و دست از خط امام و ولایت فقیه برندارید و همیشه پشتیبان آنها باشید.

و در آخر پیامی برای مادر مهربان و پدر عزیزم و خواهر و برادران گرامی ام! مرا حلال کنید چون خیلی باعث زحمت شما شدم حلالم کنید نمی‌دانم با چه زبانی از شما تشکر کنم چون خیلی شما را ناراحت و رنجیده‌خاطر کردم امیدوارم تا حال در صحنه بوده و باشید بعد از مرگ من از پای ننشینید و سلاح مرا بر زمین نگذارید.

پدر و مادر گرامی! از شما می‌خواهم که همچون گذشته مربی خوبی برای خواهر و برادرانم بوده باشید و آنها را بیشتر از گذشته به خط اسلام که همان امام و ولایت فقیه می‌باشد راهنمایی کنید تا برای جامعه و اسلام مفید درآیند واما خواهرم پس تو می‌خواهم که همچون زینب وار برای ترویج دین اسلام بکوشید  و در اين راه از هيچ چیزی دريغ نکنید حتی از جان خود.

برادرانم عباسعلی و محمد! دوست دارم بعداز رسیدن به سن کافی اسلحه مرا بردارید و بر علیه دشمن اصلی ما امريکا و ... به کارزار درآیید.

و در این راه شهید بشوید تا شاید با ریختن خون ما و برادران دیگر مستضعفین جهان را از دست مستکبران نجات داد ه ودر ضمن قدس عزیز را آزادسازیم و پرچم لااله‌الاالله و محمد رسول‌الله را بر سر کاخ‌های فرعون سفید و سرخ به اهتزاز درآوریم.

و در آخر هر برادری از من طلب دارد طلب او را بدهید و هر کس که به من بدهی دارد در هر راهی که بهتر بتواند به اسلام و کشور عزیز خدمت کند بدهید .

و کتابهایی که دارم هدیه به کتابخانه می‌کنم در پایان از پدر و مادر گرامی خودم و همچنین برادر و خواهر عزیز به تمامی اقوام دوستان و آشنایان حلاليت طلبیده و می‌خواهم كه قطره اي اشك بر گونه آنها جاری  نشود و ممكن است که دشمن از گریه کردن شما خوشحال شود.

وعده دیدار ما در فرداي رستاخیز

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

رزمندگان اسلام پیروز شان بگردان

والسلام

 


زندگی نامه

*زندگی نامه شهید محمدحسين عمويي*

 

نام پدر: محمدقاسم

يك روز از فروردين 1343 مي­گذشت که خداوند به «محمدقاسم  و زهرا» در روستای «تق» در «دامغان» پسري هديه كرد. پسری كه بعدها سربازی شد در گهواره،­ براي به مقصد رساندن نهضت امام خميني. پدر و مادر، نام «محمدحسين» را برايش انتخاب کردند.

محمدحسین، ابتدائي را كه به پايان رساند، به خاطر مهاجرت والدین، مقطع راهنمايي را در مدرسه «محمدحسين فهميده» بهشهر طی کرد. سپس با اتمام پایه اول دبيرستان، به‌خاطر دانشگاهي بزرگ­تر، ديگر ادامه تحصيل نداد.

در بیان خلق‌وخوی وی باید گفت که نسبت به پدر و مادر مودب و متواضع بود. با دیگران نیز با ملاطفت و گشاده‌روئی رفتار می‌کرد.

او به سبب تربیت خانواده، در ادای واجبات و مستحبات می‌کوشید و از انجام محرمات، دوری می‌کرد. با قرآن نیز مانوس بود و در عمل به فرامین آن، کوشا.

مادر از روزهای انقلاب فرزندش مي­گويد: «اوايل انقلاب که همه جا بر ضدّ شاه شعار مي­دادند، محمدحسين در تظاهرات شركت مي­كرد. یک بار در مدرسه به بهانه توپ­بازي، توپ را به طرف قاب عكس شاه كه روي ديوار سالن بود، پرتاب كرد. عكس به زمين افتاد و شكست. مسئولين مدرسه براي تنبيه­ او، گفتند بايد عكس شاه را دوباره قاب كرده، به مدرسه ببرد. او که فتوکپی عکس امام خمینی را داشت، در قاب گذاشت و به مدرسه برد. مدیر و ناظم با دیدن این صحنه خشمگین شدند و حسابی کتکش زدند. او چند روز مدرسه نرفت. حتی چند تا از همان عکس‌ها را بین دانش‌آموزان مدارس دیگر پخش کرد.»

محمدحسین در 14 دی 1359 به عنوان تک‌تیرانداز راهی جبهه شد .

در 60/6/18 به عضويت سپاه در آمد و در واحد اطلاعات ـ عملیات سپاه گنبد به ادای تکلیف پرداخت.

او در مهر و آذر 1360، ابتدا با سمت مسئول قله در مریوان، و سپس به عنوان مسئول گروه از واحد اطلاعات ـ عملیات، در طرح جنگل آمل حضور پیدا کرد. بعد از آن، در کسوت نیروی رزمنده راهی  جنگل گیلان شد.

او در 18 فروردین1361 در سمت فرمانده گروهان به مناطق نبرد عزیمت کرد.

او در آخرین اعزامش در 61/6/18، با عنوان مسئول گروهان به «عين­ خوش» اعزام شد.

و در نهایت، محمدحسین در 17 آبان 1361 در منطقه عین‌خوش به درجه والای شهادت نائل آمد. پيكر پاکش نیز پنج روز بعد، در گلزار «بهشت فاطمه» بهشهر به خاك سپرده شد.