نام پدر : سید عباس
تاریخ تولد :1337/11/03
تاریخ شهادت : 1360/05/05
محل شهادت : شوش

وصیت نامه

*وصیتنامه شهید میرعبدل عمادی*

 

بسم الله الرحمن الرحیم

قل یا ایها الکافرون لا اعبد ما تعبدون و لا انتم عابدون ما اعبد و لا انا عابد ما عبدتم و لا انتم عابدون ما اعبد لکم دینکم ولی دین.

به نام خداوند بخشنده مهربان

بگو ای گروه کافران! نپرستم آنچه را که شما می پرستیدید و نه شما پرستنده اید آنچه را که من می پرستم و نه من پرستنده ام آنچه را که شما پرستید و و نه شما پرستنده اید آنچه را که من می پرستم. شما را است دینتان و مرا است دینم.

اگر دین محمد جز به کشتن من پایدار نمی گردد پس ای شمشیرها مرا در یابید. (امام حسین)

خدمت پدر مهربانم سید عباس عمادی سلام

من مدت 2 ماه در جبهه شوش دانیال مشغول مبارزه حق علیه باطل هستم امیدوارم دین اسلام عزیزمان پیروز بشود وقتی که امام حسین می فرماید آیا کسی هست مرا یاری کند ما باید پیرو امام مان باشیم وظیفه هر فرد مسلمان این است که جهاد کند در راه خدا تنها شعار دادن نباشیم من از مرگ هراس ندارم چون هدفم اسلام و مکتبم قرآن و رهبرام امام خمینی هیچ باک ندارم.

پدرجان من که کاری در زندگی برایت انجام ندادم امیدوارم مرا به بزرگی خودت ببخشید برای من هیچ گونه ناراحت نباشید شما باید افتخار بکنید که فرزندتان این راه را می پیموده  امیدوارم راهم را ادامه دهید اسلام همیشه پیروز است.

مرا در سرخ ولیک شویلاشت با لباس سپاه دفن کنید از مادرم خواهش دارم برایم زیاد گریه نکند برایم چند سوره قرآن بخوانید مدت یک ماه روزه خوردم اگر سالم برگشتم خودم می گیرم وگرنه باید روزۀ مرا شما بگیرید برادرم میرصفر مدت 10 روز پدرم، 10 مادرم، 10 روز پولهائی که طلب کار هستم به این شرح است مبلغ 1000 تومان دادم به برادر سید یحیی عمادی مبلغ 100 تومان به سیدولی مبلغ 1000 تومان به توسط برادرم میر صفر عمادی به آقای روحانی خلردی بدهکارم به برادر میرشجاع عمادی مبلغ 2500 تومان

خدمت همسر عزیزم فاطمه سلام می رسانم پس از سلام امیدوارم حالت خوب باشد همسرم زینب گونه باش برایم ناراحتی نکن مبلغ 1400 تومان پول در بانک دارم این پولها را مقداری در راه من خرج کنید و بقیه را خرج زندگی نمائید دیگر عرضی ندارم. امیدوارم مرا حلال کنید.

به یاری پیروزی اسلام بر کفر جهانی

 


زندگی نامه

شهيد سيّد عَبدُل عمادي

فرزند: عبّاس

در بهمن ماه سال 1337، نوزادي از ذرّيه­ سادات چشم به دنيا گشود و كاشانه «عبّاس و سيّده طاهره» را شادي بخشيد.

تحصيلات «عبدل» به پايه پنجم ابتدايي در دبستان «سپاه دانش» زادگاهش، «سرخ­وليك»، از توابع چهاردانگه ساري ختم مي­شود.

وي در 24/5/1359 به عضويت سپاه درآمد و در واحد تداركات مشغول به كار شد. ناگفته نماند كه مدّتي نيز به حرفه برق­كاري و كشاورزي اشتغال داشت.

اين رزمنده غيور در 15/9/1359 به جبهه مريوان عزيمت كرد و در واحد عمليات به انجام وظيفه پرداخت.

از 17/12/1359 الي 15/2/1360 نيز در واحد عمليات سپاه ساري به سَر بُرد. در نهايت، شهيد عمادي عزيز در 5 مرداد ماه سال 1360، طي عمليات پدافندي در منطقه شوش، جامه سرخ شهادت به تن كرد. سپس 4 روز بعد با وداع همسرش، «سيده فاطمه خنداخند»، در بوستان شهداي زادگاهش به خاك آرميد.

«سيّده رقيه» با مرور خاطرات گذشته، از برادر شهيدش مي­گويد:

«در تواضع و صداقت، زبانزد بود و در رفتار با پدر و مادر، مهربان و مؤدب. هميشه مي­گفت: إن­شاءالله شهيد شوم. در جشن عروسي­اش كه او را به حمّام بردند و گلاب به رويش ريختند، گفت: اين دامادي به درد من نمي­خورد. دامادي من وقتي است كه شهيد شوم.»