نام پدر : علی گدا
تاریخ تولد :1314/00/00
تاریخ شهادت : 1379/08/06
محل شهادت : منزل شهید

وصیت نامه

 

 

*فرازی از وصیت نامه شهید رضاعلی آرایی*

 

ای ملت شریف ایران ولایت راتنها نگذارید و پشت سر ولایت فقیه در تمامی صحنه ها حضوری حداکثری داشته و به فرامین و رهنمودهای مقام معظم رهبری گوش فرا دهید. توصیه بنده به ملت شریف ایران اسلامی این است که وحدت و اتحاد اسلامی را سر لوحه امورات زندگی قرار داده و بدانید که با اتحاد و همدلی است که دشمنان اسلام وشیاطین شرق وغرب مایوس شده و تیرشان به سنگ خواهد خورد. خواهران حزب الله به هوش باشید که حجاب وپوشش اسلامی است که زن را از فرش به عرش می رساند. خواهران گرامی بدانید که حجاب و پوشش اسلامی شما تیر خلاصی است بر قلب دشمنان اسلام.

 


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

رضا علی آرائی آکتیج

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1314 ـ روستای شیخ محله ـ بابل

3- نام و شغل پدر :

علی گدا ـ آزاد

4- نام و شغل مادر:

ام لیلا حیدری ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

7 فرزند

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

شهید در خانواده مذهبی به دنیا آمد .

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

ـــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

ابتدایی ـ شیخ محله ـ بابل

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ـــــــــــــ

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

دبیرستان امام خمینی ـ آمل ـ رشته علوم طبیعی

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ـــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ـــــــــــــ

 

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی : ـــــــــــــ

2- یگان اعزام کننده : ــــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :  

متاهل

2- نام همسر و تاریخ ازدواج :

گل تاج قلی پور ـ 1342

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ):

6فرزند ـ محمد ـ زینب ـ مهری ـ فرزانه ـ علی ـ عباس

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

شهید با پدر و مادر و همسر و فرزندان بسیار خوب و مهربان بود .

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

شهید بنا بودند .

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ـــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

تحول فکری شهید از امام (ره ) بود.

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

در راهپیمایی و تظاهرات شرکت می کرد.

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

عضو بسیج بودند.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

 در جبهه حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

بابل ـ سپاه ـ کردستان

بابل ـ سپاه ـ سه راه حزب الله

بابل ـ سپاه ـ آبادان آ ابوالفضل ـ هفت تپه

3- مجموع مدت حضور در جبهه :

24ماه

4- مسئولیت در جبهه :

تدارکات گردان مسلم

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن :

1بار ـ شیمیایی ـ فاو

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

8/6/79 ـ منزل ـ بر اثر شیمیایی زمان جنگ

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

9/6/79 ـ گلزار شهدای روستای شیخ کلا ـ بابل

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

فرزند شهید : شبی که پدرم را برای آخرین بار می دیدم حالش بسیار خراب بود و من در کنار ایشان بودم و پدرم را به حیاط بردم کمی دور زد و بعد آوردمش خانه خوب یادم است که پدرم در آخرین لحظات فقط به یک نقطه خیره شده بود اما نمی دانستم چه چیزی نگاه پدرم را به خود جلب کرده است و برای مان جالب بود پدرم از هیچکاری برای آسایش ما دریغ نمی کرد . ممکن بود من بچه تر بودم لج می کردم برای وسیله ای ، از دست مادرم کتک بخورم ولی پدرم هرگز مرا نمی زد و با من صحبت می کرد و ما را قانع می کرد .

ـ پدرم فوق العاده به خواندن قرآن اهمیت می داد و من و دیگر خواهر و برادرانم را برای یادگیری قرآن به کلاس می فرستاد. روزی در خانه مشغول خواندن قرآن بودم که پدرم از سرکار برگشت کنار من نشست و گفت: دخترم شما در زندگی آینده خود خوشبخت می شوی . پرسیدم چرا این حرف را می زنی؟ اینشان گفتند چون همیشه قرآن می خوانی و این دلیل خوشبختی است بنده در زندگی خودم خوشبخت هستم .

ـ آخرین شبی که پدرم از دنیا رفت من به اتفاق خواهر دیگرم برای کمک و خیاطی عروسی خواهرم به منزل پدرم آمدیم آن شب که سفره را پهن کردیم همه دور سفره نشسته بودیم که پدرم صدایم کرد و گفت بیا ، بیا که مادرم رو کرد به پدرم که چه کار داری او خیلی خسته شده پدرم جواب داد من حالم خیلی بد است بیا تشک من را رو به قبله کن. من خیلی ترسیدم با این حال این کار را کردم . پدرم دائم عرق می کرد و به هم می خورد . من هم پیراهنش را عوض کردم تا لحظه ی آخر کنارش بودم و در ساعت 5/1 شب از دنیا رفت .

ـ پدرم علاقه ی ویژه ای  به مادرم داشتند مادرم هم عاشق پدرم بود آن دو مثل  دو دوست بودند هر کاری پدرم انجام می داد مثل برگزاری جلسات ، جشن ها و غیره  مادرم کمکش می کرد  و وسیله خدمات را فراهم  می کرد پدرم همیشه به مادرم می گفت : اگر من شهید شدم نصف ثوابش به تو می رسد .

ـ پدرم بسیار مهربان و صبور و زحمت کش بود . و اعتقادات مذهبی محکمی داشت . حضور در جلسات بسیج ، متولی آستانه بی بی شهربانو محل و تشکیل جوانان بسیج در محل از فعالیت های شهید بود . ایشان ارادت خاصی به ائمه داشتند. نمازشان اول وقت بود. بسیار مهمان نواز بود . 


وصیت نامه

اسکن وصیتنامه درقسمت تصاویرموجودمی باشد


زندگی نامه

اسکن زندگینامه درقسمت تصاویرموجودمی باشد