نام پدر : رحمت اله
تاریخ تولد :1349/04/06
تاریخ شهادت : 1365/11/09
محل شهادت : شلمچه

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

یوسف اصفهانی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

6/4/1349 ـ بابل

3- نام و شغل پدر :

رحمت الله اصفهانی ـ پاسدار

4- نام و شغل مادر:

سکینه خاتون نور نیا ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

5 فرزند ـ شهید فرزند دوم می باشد .

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

شهید در خانواده ای مذهبی و پاک دیده به جهان گشود .

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

شهید بعد از اتمام دوره ابتدایی وارد حوزه علمیه قم و بخشی هم رستمکلا نزد حاج شیخ آیت الله ایازی شد .

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

بابل

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ـــــــــــ

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ـــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه :

شهید 4 سال درس حوزوی را در قم و رستمکلا خوانده است .

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ـــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

شهید به دلیل علاقه ای که به درس حوزوی داشت درس مدرسه را تا ابتدایی خواند و بعد ترک تحصیل  کرد و به حوزه رفت.

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام نداد

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :  

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

شهید بسیار در برابر پدر و مادر دلسوز ومهربان و متواضع بود و به مادر بسیار احترام می گذاشت.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی : ـــــــــــــ

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ــــــــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد :

شهادت شهید باعث شد که خانواده از لحاظ فرهنگی ، اخلاقی  و دینی سعی شان بر این باشد که پیرو راه و هدف شهید باشند و در راه و هدف ایشان گام بردارند .

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ــــــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

عضو فعال بسیج بود .

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

در جبهه حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

18/2/64 الی 18/2/65 ـ بابل ـ سپاه ـ جنوب ـ آفندی

2/3/65  الی 26/4/65 ـ بابل ـ سپاه ـ جنوب ـ آفندی

21/10/65 الی 5/11/65  ـ بابل ـ سپاه ـ جنوب ـ آفندی

3- مجموع مدت حضور در جبهه :

3 ماه و 22 روز

4- مسئولیت در جبهه : ـــــــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ـــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

9/11/65 ـ شلمچه ـ اصابت ترکش ـ کربلای5

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

12/11/65 ـ گلزار شهدای  آرامگاه معتمدی

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

برادر شهید : برادرم از نظر سنی 2 سال از من کوچکتر بود ولی به لحاظ فیزیکی خیلی تفاوت نداشتیم آخرین باری که از همدیگر خداحافظی کردیم آن روز من حس غریبی داشتم به او گفتم داری می روی به جبهه . لبخند ملیحی زد و گفت حلالم کن و برایم دعا کن و در عملیات کربلای 4  و پشت آن عملیات کربلای 5 حضور داشتند که ما هم از صدا و سیما پیگیر بودیم در این چند روز فضای متفاوتی برخانواده حاکم بود خصوصاً برای مادرم تا اینکه بعد از چند روز خبر شهادت ایشان را به ما دادند .

خواهر شهید : من اول دبستان بودم اولین سفر حج مادرم در آن سال بود من آن روز امتحان داشتم و اطلاعی نداشتم که امتحان دارم و برای مادرم که از او دور بودم بیقراری می کردم آن روز برادرم آمد وسایلم را آماده کرد و به من دلداری داد و گفت: گریه نکن. مرا به سر جلسه ی امتحان  برد و من امتحانم را با موفقیت دادم . 


وصیت نامه

 
 
« روحاني شهيد: يوسف اصفهاني »
بسم الله الرحمن الرحيم
 «من المومنين رجال صدقوا ما عاهدوالله عليه فمنهم من قضي نحبه ومنهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا»(احزاب/23)
با سلام و درود بر امام زمان و نايب بر حقش، امام خميني و با سلام و درود به خانواده هاي معظم شهدا و اسرا و مفقودين و با سلام به رزمندگان اسلام.
با عرض سلام به خدمت شما امت غيور مسلمان که در تشييع جناز من شرکت فرموديد و احساس همدردي نموديد. نمي دانم با چه زباني وصيت نامه را شروع کنم؛ اول از اين که اين بنده حقير خيلي کوچکتر از همه هستم که وصيتي کنم. از آن جايي که اسلام تکليف مي کند هر انساني بايد وصيتي کرده باشد، من يوسف اصفهاني، فرزند رحمت الله، در سال 1349 چشم به دنيا گشودم و اکنون درسن 17 سالگي هستم. وصيت من به شما امت مسلمان اين است که اول رهبر عزيزمان را هيچ وقت تنها نگذاريد و يک وصيت من به شما خواهران مسلمان اين است که حجاب خود را حفظ کنيد تا اين بي حجاب ها خجالت بکشند. 
چند وصيتي به مادرم دارم. مادرم! من خيلي شرمنده هستم. مي دانم از هر جهت سختي ديده ايد، ان شاءالله جزاي اين سختي ها را در آن دنيا بگيريد، حتما هم مي گيريد. مادرم! اگر اجازه مي دهيد مرا در آرامگاه معتمدي دفن کنيد. مادر مهربان و رنجديده ام! مرا ببريد کنار حرم حضرت معصومه -سلام الله عليها- تا لااقل يک بار آن ضريح را مشاهده کنم مادرم! مرا با لباس مقدس که همان لباس پدرم مي باشد دفن کنيد.
 وصيتي به دوستانم دارم. دوستانم! مي دانم که براي شما دوست خوبي نبودم و به شما بدي کرده ام. از طرف خودم دست و پاي شما را مي بوسم؛ اميدوارم گناهان مرا ببخشيد. والسلام عليکم و رحمت الله و برکاته
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار
استان: مازندران              شهرستان: بابل             تولد:6/4/1349         شهادت: 09/11/1365

زندگی نامه

 
 
 
روحانی شهید: یوسف اصفهانی
سیاره زمین همچنان درحدقه کهکشانی خویش بر مدار عشق طواف می کند و این نیم کره ارضی ساعت هاست از دریای سرخ غروب پای درساحل شب گذاشته است و اکنون ستارگان کهکشان ابوالفضل العباس می روند تا حجاب ظلمت شب را همچون نجم ثاقب بدرند و در پهنه پر جلال کهکشان راه شیری جلوه نمایی کنند وافلاکی کوی عشق گردند. یکی از این افلاکیان، شهید «یوسف اصفهانی» بود که سال 1349 در شهرستان بابل دیده به عرصه دنیا گشود. او پس از اتمام تحصیلات ابتدایی با حضور در پایگاه های مقاومت فعالیت های مذهبی خود را شروع کرد و سپس برای ادامه تحصیل وارد حوزه علمیه بابل شد و پس ازمدتی به قم رفت ومدت چهار سال با تلاش وافر به کسب علوم حوزوی پرداخت و عاشقانه این دروس را می آموخت. با اوج گیری جنگ تحمیلی قدم های با صلابتش با خاک مطهر جبهه آشنا شد و آن چنان با سنگر، انس گرفت که بریدن از آن برایش غیر ممکن شده بود. جغرافیای ذهنش با تاریخ کربلا گره خورده بود. زمزمه هایش بوی عاشورا می داد. او می خواست که کبوتران حرم، دانه های عشق را به کامش بریزند تا شیوه پریدن را سبکبارانه بیاموزد و چه زیبا آموخت. جبهه مقرش شده بود و در سه مرحله اعزامی که به جبهه شده بود، مردانه ایستادگی می کرد و می رزمید. آخرین بار در کربلای پنج در شلمچه آن جا که گرم است به گرمای کربلا؛ آن جا که مقتل جوان عاشق حسين - علیه السلام- است و معبر رسیدن به دلدار است؛ همان جایی که فخر می کند به هر زلیخایی که جوانان یوسفی من را با هیچ فریبی نتوانستید پایبند نمایید و از درگه دوست جدا نمایید. او نیز عاشقانه جان به جانان تسلیم نمود و صفحه تقویم روز9/ 12/ 1365 در منطقه عملیاتی شلمچه خونرنگ شد. 
«روحش شاد و راهش پررهرو باد»
استان: مازندران            شهرستان: بابل            تولد: 1349          شهادت: 9/12/65- شلمچه