نام پدر : عزیز الله
تاریخ تولد :1349/06/03
تاریخ شهادت : 1366/03/20
محل شهادت : مهران

وصیت نامه

1 – وصیت من به مردم یک کلمه است ، شما از انقلاب ، اسلام و امام دست نکشید و اگر خدای نا خواسته از اینها دست بکشید به سر نوشت  قوم لوط و دیگر قوم ها دچار خواهید شد و قهر خدا بر شما چیره می شود .
2 – هر کاری را که می کنید اسلام را در نظر بگیرید . برای خود کار نکنید  ، برای اسلام کار کنید ؛ چون کار کردن برای اسلام ، خود یک نعمت است .
3 – از برادرانم می خواهم که اسلحه مرا به زمین نگذاشته و اسلام و قر آن را یاری کنند .
4 – از خواهرانم می خواهم  با حفظ  حجاب خود مشتی بردهان ابر قدرت های شرق و غرب  بکوبند .
5 – هدفم از رفتن به جبهه برای حفظ اسلام واطاعت از فرامیت ولایت فقیه  ودیدن این همه جنایت در کشور های جهان می باشد .  در این راه می روم تا انتقام خون به نا حق ریخته شده مسلمانان جهان و ایران را بگیرم . می روم تا اسلام را زنده کنم . می روم که قلب امام را شاد کنم ... و ان شا الله  خون های ما  خود  مسیر حرکت را خواهند گرفت تا اسلام را به جهان معرفی کنند و تا مردم را از دست پلیدان تاریخ آزاد نمایند

وصیت نامه

اسکن وصيتنامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

غلامرضا علی تبار

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1349 ـ روستای لدار بابل

3- نام و شغل پدر :

عزیزالله ـ کشاورز

4- نام و شغل مادر:

گلابی محمدی  ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

7 فرزند ـ شهید فرزند اول بودند .

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

شهید در خانواده مذهبی متولد شدند.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

ــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان : ــــــــــ

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ــــــــــ

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

دبیرستان آیت الله طالقانی ـ بابل ـ روستای لدار ـ رشته فرهنگ و ادب

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

شهید در مقطع دوم دبیرستان به جبهه رفتند .

 

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام نداد.

2- یگان اعزام کننده : ــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :  

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

رفتار شهید با پدر و مادر فوق العاده عالی بود .

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

محصل

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ـــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

تحول فکری شهید از امام (ره) بود .

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ـــــــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

عضو بسیج بودند.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :  

 در جبهه حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

9/3/66 الی 20/3/66 ـ بابل ـ سپاه ـ مهران

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ـــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه : ــــــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

مهران ـ 23/3/66 ـ اصابت ترکش

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

30/3/66 ـ گلزار شهدای روستای لدار ـ بابل

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

 مادر شهید : روزی از مکانی عبور می کردیم که مادر شهیدی را دیدیم که آن مادر گریه می کرد و من گفتم: ناراحت نباش شما آخرت را داری . در آن لحظه پسرم  رو به من کرد و گفت : مادر روزی می رسد که شما هم مادر شهید شوید و مردم همین حرفها را به شما می زنند . من گفتم این حرف ها را نزن من طاقت ندارم اما او می گفت: خلاصه شما هم روزی مادر شهید می شوی .

 

همرزم شهید : وقتی شهید زخمی شده بود ایشان را روی دوش خود گذاشتم و به بهداری بردم و با گریه برگشتم که در راه خودم احساس ضعف کردم که متوجه شدم خودم ترکش خوردم و مجروح شدم از کارکنان بهداری پرسیدم که حالش چه طور است  یکی اشاره کرد و گفت حالش خوب است او را فرستادیم به پشت خط در صورتی که او شهید شده بود .

مادر شهید : غلامرضا بچه ی آرامی بود و از همان بدو تولد بسیار ساکت و مظلوم بود . وقتی ما در حال خواندن نماز بودیم غلامرضا از ما چشم بر نمی داشت و حالات ما را ادا می کرد و در مراسم روضه خوانی و دسته روی شرکت می کرد . به خاطر اخلاق خوب پسرم همه او را دوست داشتند . اگر کاری از او می خواستند بدون دریغ برای آن ها انجام می داد و به اهل بیت ارادت خاص و ویژه ای داشت و عاشق آن ها بود . دائماً به آقا ابوالفضل و امام حسین متوسل می شد و شهادتش را از ایشان می خواست و نیمه شب ها صدایش را می شنیدم که مشغول خواندن نماز شب بود .