نام پدر : نورعلی
تاریخ تولد :1344/10/16
تاریخ شهادت : 1365/10/04
محل شهادت : ام الرصاص

وصیت نامه

1 – ای مردم ! قدر رهبر را بدانبد .
2 – سعی کنید پول سوم مرا [مجلس سوم ] اختصاص به جبهه دهید هر قدر که خودتان خواستید .
3 – هر جا هستید خداوند ناظر شماست و فقط و فقط مواظب خودتان باشید .
4 – روح الله (برادر) اگر علاقه به درس دارد راه مرا ادامه بدهد .
5 – به جبهه اهمیت بدهید ، غیبت نکنیم . فقط دنیا و آخرت خود را اصلاح کنیم ، وعده گاه همه ما روز قیامت است .
6 – این جمهور اسلامی ثمره خون تمامی شهداست . یک وقت در مورد تضعیف این نظام الهی بر نیاید و اگر چنین کنید بدانید که با مقدسات اسلام بازی بازی کردید و به عذاب الهب دچار خواهید شد .
7 – دشمنان این نظام مقدس الهی را اگر قابل هدایت نیستند نچنان سرکوب کنید که جبهه فرستاده شوند ؛ اگر بی تفاوت نسبت به این قضایا باشید دل خانواده های محترم و معزز شهدا را به درد آورده اید .
8 – ای مردم ! برای دنیا ارزش قائل شوید ولی دو روز دنیا را بر آخرت خوش ترجیح ندهید . قیامت حق است ، مردن حق است .

وصیت نامه

اسکن وصيتنامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

ابوالقاسم علی اصغری گنجی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

16/10/1344 ـ روستای میررود پشت ـ بابل

3- نام و شغل پدر :

نورعلی ـ کشاورز

4- نام و شغل مادر:

فاطمه صغری غلامی ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

7 فرزند ـ شهید فرزند پنجم بودند .

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

شهید در خانواده مذهبی متولد شدند.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

ــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان : ــــــــــــ

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ـــــــــــ

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

بابل ـ رشته تجربی

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه :

شهید طلبه حوزه فیضیه بابل بودند.

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ـــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ـــــــــــــ

 

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام نداد

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :  

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ـــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

به پدر و مادر بسیار احترام می گذاشت و به آن ها محبت می کرد .

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی : ــــــــــــ

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

تحول فکری شهید از امام (ره) بود .

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

شهید در راهپیمایی و تظاهرات شرکت می کرد .

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

عضو بسیج بودند.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :  

 در جبهه حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

16/6/62 تا 16/10/62 ـ بابل ـ سپاه

16/1/63 تا 7/3/63 ـ بابل ـ سپاه

6/1/65 تا 4/10/65 ـ بابل ـ سپاه

3- مجموع مدت حضور در جبهه :

 14ماه و 20 روز

4- مسئولیت در جبهه :

رزمنده

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن :

1بار کردستان ـ اصابت ترکش به پیشانی و گلو

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد :

عملیات آفندی

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

ام الرصاص ـ 4/10/65

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

77 ـ گلزار شهدای آرامگاه وادی السلام روستای میررود پشت

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

مادر شهید : موقع رفتن به جبهه هیچ گاه حاضر نمی شد که جهت بدرقه تا جلوی درب حیاط منزل برویم می گفت: مردم احساس می کنند شما ناراحت هستید .

اما ما افتخار می کردیم . روز آخر اعزام به جبهه به حاجی گفتم من حتماً برای بدرقه کاروان به شهر می روم . ابوالقاسم را دیدم و زیرگلویش را بوسه زدم  و صورتش را بوسیدم . همیشه سفارش می کرد به من و می گفت هر موقع به جبهه می روم و بدنم ترکش می خورد و یا زخمی می شوم حتماً شما راضی به شهادت من نبودید اگر شما راضی بودید من شهید می شوم .

خواهر شهید : شهید بسیار خوش رفتار ، خوش برخورد ، بسیار متواضع و فروتن و امانتدار بود . گشاده رو ، ساده زیست بودند، با صدای بلند حرف نمی زد و به واجبات و ترک محرمات اهمیت می داد . به نماز اول وقت و شرکت در نماز جماعت بسیار اهمیت می داد و به اهل بیت و ائمه ارادت خاصی داشت . دعای کمیل و توسل هرگز ترک نمی شد. 


زندگی نامه

 
 
 
روحاني شهيد: ابوالقاسم علي اصغر گنجي 
 
مرا به عاقبت اين شوخ سيم تن بکشد چو شمع سوخته روزي در انجمن بکشد
به لطف اگر بخـرامد هـزار دل  ببرد بـه  قهـر  اگـر  بستيـزد هزار تن بکش
تا عاشق نشوي از عشق چيزي نيافته اي. تا سرداري، از سردادن بي بهره اي. جان داري با جانبازي فرسنگ ها فاصله دارد. خدا، اين تمام هستي، اين تنها بهانه بودن و رفتن ها، اين خط سبز سعادت در هر باوري که سبز شد، سري سرخ خواهد ساخت.
اين را از زلال عروج حسين -عليه السلام- بايد شناخت. اگر سر داشتن عزتي داشت، سر نمي داد. اگرحاشيه امن سلامت قيمتي داشت، به متن پرآشوب شمشيرها نمي شتافت و اگر سبزي سر، به قيمت خداحافظي با خدا باشد، پس همان بهتر که اي سر! سرخ گردي.اين شناخت کاري صعب نيست که خداخواهان حسين زمان ما، قله هايش را فتح کردند. 
«ابوالقاسم علي اصغر گنجي» فرزند نورعلي، از زمره اين قافله است. نورعلي در چشمه سار نور ايمان و ارادت به اهل بيت علي -عليهم السلام- مائده اي از جنس خوبي ها را تجربه کرد. اين مائده، وجود مبارک ابوالقاسم بوده که در سال 1344 سفره ساده نورعلي را رنگين ساخت و کلبه اميدهايش را گرم و گرم تر ساخت. او آبرويي بود که از آب روي هر آبروداري در لحظه هاي خلوت با خدا سبز مي شود. 
ابوالقاسم، اين عطيه الهي در کوچه هاي کودکي آن قدر دويد تا به دروازه هاي مدرسه علم رسيد. کلاس درس، کلاس تمرين هاست؛ تمرين فردايي شدن؛ فردايي که آزمون ها را در پيش رو دارد؛ آزمون هاي غيرت، منجي، ايمان يابي و جان بازي. 
خلاصه ابوالقاسم هم مثل هم سن و سالانش اين روزها را پشت سرنهاد تا روزي که خود را در حجره هاي بي نيازي و استغناء ديد. حجره هاي نماز و دعا، حجره هاي درس و خدا. 
شايد اگر اين حجره ها را در دل مدرسه علميه، آن جا که درس دين مي دهند، نمي فهميد، فردا را هم نفهميده بود؛ فردايي که در جمع کبوتراني از جنس اخلاص و سادگي، غيرت و مردانگي را تجربه کرد. 
در پاي تو افتادن شايسته دمي باشد  ترک سرخود گفتن زيبا قدمي باشد
بسيار زبوني ها بر  خويش روا  دارد درويش که بازارش با محتشمي باشد
کربلاي پنج که بوي خون مي داد؛ بوي عروج مي داد. فرداي عملي آنان بود که درس ها در مکتب دين آموخته بودند و آزمون ها را پشت سر نهاده بودند تا به اين آزمون برسند. 
چهاردهم دي ماه سال هزار و سيصد و شصت و پنج، ابوالقاسم مطمئن شد که از آزمون نهايي سربلند بيرون آمده است. او خدا را مي خواست و براي خدا جان را در طبق اخلاص گذارده بود و خدا خيلي کريم تر از آن بود که بر اين ناقابل گران بها، نه بگويد. 
«روحش شاد و راهش پررهرو باد»
 
 
 
استان: مازندران          شهرستان: بابل          تولد: 1344- بابل    شهادت: 4/ 10/ 1365