نام پدر : عزیز
تاریخ تولد :1347/07/28
تاریخ شهادت : 1367/01/21
محل شهادت : پنجوین عراق

وصیت نامه

برادران عزیز !از شما می خواهم که در راه اسلام با عشق و علاقه کار کنید و با دشمنان اسلام با قاطیعت تمام رفتار کنید . نگذارید که هر چه دلشان خواست به اسلام و مسلمین بگویند .
 فرزندانی پاک از سلاله ی خاندان پیامبر اکرم  و ائمه هدی برای پیشبرد اهداف عالیه دین اسلام , خون پاک و بی بهای خود را نثار دین رسول الله کردند و در این راه تا پای جان پیش تاختند و برای ساختن جامعه ای الهی , در این مسیر از خود گذشتگی کردند . آری ! بچه هایی آمدند و چنین بر خون غلطیدند تا آینده را نگه دارند و روند تاریخ را به هر کس نسپرند . اما این ها برای ساختن آینده , خود را سوزاندند و زمان آماده  کمال 1 برای ما به ارمغان آوردند , سفره ای رنگین در پیش چشم گذاشتند     آری ! از خون خود , خون سرخ ساختند ... اما به بسپارند این خون سفره را و چگونه آن را رها کنند ؟ و که را امین خود قرار دهند ؟؟ آنها از خود سبک بگذاشتند و این همه امانت را به گردن ما نهادند . اما کیست که امانتداری صدیق باشد و کجاست یاری که وفادار به سفارشات آنان که با شیره ی جانشان برایمان به یادگار گذاشتند باشند ؟ آیا علی مردی در این زمان یافت می شود تا حافظ این همه یار باشد ؟ !!

وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحيم 
وصيت نامه سرباز دلاور اسلام برادر گراميم پرويز علويان 
من المومنين رجال صدقوا ما عاهد و الله عليه و فمنهم من قفي يخبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا"   « قران كريم »
ازمومنين مرداني هستند كه باخداي خود پيمان بسته بودند و براين ميثاقشان وفا نمودند و به فيض شهادت نائل گشتند و يا درانتظار آن لحظه شماري ميكنند و در( قلم خدا ) اين تغييري و زوالي راه نيست .
فرزنداني پاك از سلاله خاندان پيامبر اكرم و ائمه هدي براي پيشبرد اهداف عاليه دين اسلام خون پاك و بي بهاي خود را نثار دين رسول الله كردند ودر اين راه تا پاي جان پيش تاختند و براي ساختن جامعه اي الهي دراين مسير خود گذشتنيها  كردند ، آري بچه ها يي آمدند و چنين برخون غنودند تا آيند ه را نگهدارند و روند تاريخ را به هركس نسپرند . اما اينها براي ساختن آينده خود را سوزاندند و زمان آماده كمال داراي مايه ارمغان آوردند و سفره اي رنگين درپيش چشم گذاشتند ؟ آري ازخون خود خوان سرخ ساختند اماكه بايد بيايد و برسر اين رديم بنشيند ؟ به كه بسپارند اين خون سفره را و چگونه آنرا رها كنند و كه را امين بعد خود قرار دهند . ازخود سبك بگذشتند و اين همه امانت را به گردن ماندگان نهادند ، اما كيست كه امانتداري صديق باشد و كجاست يادي كه وفا داربه سفارشات آنان كه با شيره جانشان برايمان به يادگار گذاشتند باشد؟ آيا علي مردي دراين زمان يافت ميشود تا حافظ اينهمه بار باشد . نمي دانم خودهم دراين راه ماندم كه چه كنم ؟ آيا بروم تا آينده بماند و آيا بروم تا بعد من سرخ فام باشد به سرخي شفق ؟! يا رهسپار شوم براي ساختن خودو ديگران ، بازهم نمي دانم و يا بمانم تا اين كوله بار درامانت رابردوش كشم و تن را هماره به مصايب دهم . خواب را برخود بخاطر او و ديگران حرام نمايم و راه آرامش را برخود ببندم و بمانم تا راه هموار ازخون رادر نوردم و تك سوارراه عشق باشوق جان گردم و يا سوار برتو من صبرگردم و سرزنشها رابه جان پذيرا باشم فقط براي اداء فرض عزيزانم و بازهم نمي دانم . خدايا تو خود راهنمايم باش در اين راه پرفراز و نشيب كه يقين مي دانم هيچم و تويي كه همواره مي نمايي و تو خوددليلم باش دراين مسير پراز دام چرا كه تو چشم عنايت خودرا اگر ارمن برداري بي كاره ام و بي مصرف و پوچ و آنچه تو صلاح مي داني دراين حال بر من ارزاني داركه تويي دانند غيبها و حكيم درمشكلها ومن هم راضي به رضايت هستم هر چه را برايم محيا نمودي با جان و دل پذيرايم و چشم اميد براي مغفرت معصيتهايم از تودارم .
با سلام و درود بريگانه منجي عالم بشريت آفتاب برج ولايت و سلاله عصمت بت شكن و با سلام و درود بر كليه خانواده هاي معظم شهداء اسرا ء مفقودين و جانبازان ، و با سلام و درود فراوان بريكه تازان عرصه نبود ، عاشقان ابا عبدالله بسيجيان و حماسه سازان عاشوراي ايران .
اول ازهمه خدارا شكر مي گذارم كه به من عنايت كرد تا بتوانم خواسته هاي قلبي خودم رابراي امت شهيد پرور ايران بنويسم بارخدايا ازتو بخاطر اينهمه نعمات بيكرانت تشكر مي تمايم كه به اين بنده حقير نظر لطف و مرحمت عطا كردي و به نيرو دادي كه بتوانم وصيت نامه خود رادرلحظه ها ي آخر عمري با اتفاق دوستم بنگارم .
حضورما درگواهي و بهتر از جانم سلام عرض مي كنم . مادر جان اميدوارم كه فرزند بيچاره ات را حلال نمايي و ازاينكه شايد درراه رضاي خدا كشته شوم از تو ميخواهم كه بعد ازمرگم هيچوقت در جلوي چشم ديگران برايم گريه و زاري نكني و مانند حضرت زينب درصحراي كربلا برد بار و صبوربود. باشي چراكه گريه تو باعث خشنودي منافقان و درراس آنها امريكاي مكار ميگردد . مادرجان شايد درطول زندگي ام آنطوري كه بايد و شايد ازشما پذيرايي نكردم و شايد باعث رنجش شما شده ام مي د انم كه داغ ازدست دادن فرزند چقدر سخت و ناگوار است و ميدانم كه چه شبها و چه روزها براي اينكه مرابزرگ كني بيخوابي كشيدي تا مرا به اين حد رساندي و مي دانم كه اگر چيزي هم درخانه نبود تو لقمه دهان خودرا به من ميدادي تا من گرسنه نباشم با اين همه حال زندگي را چه ديدي شايدعمر به همين اندازه كفاف كند و همديگر را نبينيم . مادرجان ازتو ميخواهم كه مادري همچون زينب براي فرزندانت بوده باشي و با بي خبران از اسلام چنان رفتار كني كه هيچوقت قدرت جنبيدن نداشته باشند. مادرجان دربرابر مشكلات صبور باش و ازاينكه فرزندت رادرراه رضاي خدا قرباني حق تعالي كردي افتخاركن و به همه بگو كه چنين فرزندي داشتم كه خود درميدان جنگ به نداي امام حسين لبيك گفت و عاشقانه به سوي معبود خويش وفت اميدوارم كه تومادر عزيز ومهربانم را درآن سراي باقي شفاعت كتم و دست تو رادردست حضرت زينب دهم و بگويم كه اين مادربه نداي برادر تو امام حسين لبيك گفته است .   
   پدرجانم سلام اميدوارم كه حلالم نمايي و همان خدايي كه مرا ازنيست به هست آورد ازروي چون مرواريدت شرمنده هستم پدرجان ميدانم كه نمي خواهي پسرت راقبل ازخودت كفن كني اما چه كنيم كه شايد سرنوشت اينطوربخواهد. پدرجان وصيت به شما خيلي دارم اميدوارم كه اين دوو سه وصيت را ازجانب پسرت قبول كني اولين وصيت من اينست كه بعدازمردنم پدرم مرا با دستهاي خود با دستهاي پينه بسته خود با دستهاي نحيف و با وقارخود بشويد . دومين وصيت من به شما اينست كه حتما" مرا درامامزاده ابراهيم آمل دفن كنيد . تا اينكه مرا ازياد نبريد و سومين وصيت من اينست كه پدرجان اگر چه ارزوي هرپدرومادري اينست كه فرزند وجگرگوشه خود را داما د كند اما تو پدرعزيزم بهتراست كه بهترين لباس دامادي من كه همان كفن است را برتن من و با دستهاي خودت برتن من بكني تا همه مردم جهان بفهمند كه دراين سرزمين مقدس پدران پيري هستند كه با دست خودشان پسرشان را داماد مي كنند وبه مسلخ عشق مي برند پدرجان اميدوارم كه بعد ازمرگم گريه وزاري نكني و اگرميخواهي كه فرزندت را خوشحال كني اسلحه فرزندت را نگذار كه برزمين بيفتد وراه فرزندت را تا ظهورامام عصر ادامه ده اميدوارم كه درآن دنيا ضامن شفاعت تو باشد. 
حضور برادرانم سلام عرض مي  كنم وازتك تك برادران گرامي و نو ر چشمانم طلب حلاليت مي طلبم اميدوارم كه درهمه ء مراحل زندگيشان برادران نمونه ايي براي هم باشند. وراه اين برادر گناهكاررا ادامه دهند ونگذارندكه اسلحه برادرشان به زمين بيفتد برادران عزيزم ازشما مي خواهم كه درراه اسلام با عشق وعلاقه كار كنيد و با دشمنان اسلام با قاطعيت تمام رفتاركنيد ونگذاريد كه هرچه دلشان خواست به اسلام و مسلمين بگويند اميدوارم كه اگر بعدي ازمن ديديد حلالم كنيد تا درپيش خداي متعال روسياه نباشم .
خواهرم گرامي سلام  ازتك تك شما هم طلب حلاليت مي خواهم اميدوارم كه زينب گونه باشيد و حجاب خودتان را كه ازخون برادرتان هم رنگين تر است حفظ نماييد و باخواهران بي حجاب دردرجه اول و دوم امربه معروف ونهي ازمنكر درجه سوم باقاطعيت تمام رفتاركنيد خواهران عزيزم اگر در طول اين چند سال زندگي از برادرخود خطائي ديدي به بزرگواريتان مرا ببخشيد و از تك تك تان خواهشمندم كه لااقل هفته ها پنج شنبه برمزار من بياييد تا برادرتان را فراموش نكنيد . حضورتما م دوستان و آشنايان سلام و ازتك تك عزيزان خواهشمندم كه اگر ازمن بدي ديدند به بزرگواريشان اينجانب را ببخشند تا پيش خدا روسياه نباشند .
اين وصيتنامه توسط برادرعزيزم ناصر رنجبر واقع دركردستان نوشته شده است اميدوارم كه پدرعزيزم ازاين دوست و برادرعزيزم كه بيشتر وقتها با ايشان بودم وازدرد دلهاي من آگاه بود بيشتر ابراز همدردي كنم و اين برادررا مثل سايه به بچه هايش دوست داشته باشد مورخه 19/1/67 واقع دراستان كردستان – شهرستان مريوان راس ساعت 3 بعدازظهر 
اردتمند تان = پرويز علويان.