نام پدر : عباس
تاریخ تولد :1342/09/27
تاریخ شهادت : 1366/12/28
محل شهادت : خرمال

وصیت نامه

                          *وصیتنامه شهید جلال الدین علاء الدینی*

                                                بسم رب الشهداء و الصدیقین

ولنبلونکم حتی تعلم المجاهدین منکم و الصابرین و نبلوا انبارکم (سوره محمد (ص) آیه 31)

البته ما به حکم جهاد شما را در مقام امتحان می آوریم تا آنکه در راه خدا جهاد و مجاهده وکوشش دارد و بر رنج آن صبر می کند مقامش علوی سازیم و انبار و اظهارات ما (منافقان) نیز به مقام عمل بیازماییم. با درود بیکران به امام زمان یگانه ذخیره امامت و درود بر نائب بر حق آقا امام زمان وارث پرچم خونین شهدای سال 63 هجری و با سلام بر شهیدان آنان که با ریختن خون خود نظامهای کفر را به زیر کشیدند.

عبدالله عاصی جلال الدینی شورمستی فرزند عباس متولد1342 عضو سپاه قائمشهر من امروز جبهه های نبرد نور علیه ظلمت آمده ام تا به ندای پیر میکده عشق لبیک بگویم آمده ام تا اسلام را امام زمان را به روح خدا را یاری کنم، آمده ام تا در راه خدا ابتدا هجرت سپس جهاد با مال نمایم و اگر اینها کارساز نبود سرانجام تنها سلاح ما مظلومان یعنی خون خود را در راه خدا بریزم تا خاک را برای روئیدن لاله های سرخ آزادی آماده سازم، خدایا دردمندم روحم از دت درد می سوزد قلبم می خروشد احساسم شعله ور می شود پناهی جز تو ندارم تنها تو را عبادت می کنم و در مقابل تو سر تعظیم فرود می آورم، و اما اینک که دشمن بر میهن اسلامی ما چشم طمع دوخته و خود را سر تعظیم فرود می آورد، و خود را سردار قادسیه معرفی می کند دیگر هنگام ماندن نیست، زمانی که عزیزترین عزیزانمان و ارزنده ترین یاران امام زمان به خون خویش غوطه می خورند و در خون خود غسل شهادت می نمایند ماندن جز شرمندگی در نزد خدا و خانواده معظم شهدا چیزی نمی باشد باید لباس رزم را که لباس افتخاری باشد به تن پوشید و مردانه به صحنه های نبرد می آورد و بر خصم دون تازید تا دست یافتن به پیروزی کامل و رفع فتنه در عالم و با رسیدن به کوی دوست.

اما سخنی با دشمنان اسلام:

ای کسانی که زمین را عرصه تاخت و تاز خود کرده اید ما پیرو مکتبی هستیم که معلم حسین ثارالله درسش صحنه های نبرد با عدوا... و عناوین کتابش مقاومت ایثار شهادت می باشد و کلمه کلمه کتابها را انصار حسین (ع) با خون عطرآگین خویش نگاشته اند. ملت ما چگونه زندگی کردن را از رمضان و چگونه جهاد کردن را از محرم آموخته اند.

پدر و مادر و برادران عزیزم:

می دانم که نه برای پدر و مادرم فرزندی شایسته و نه برای شما برادرانم برادری شایسته بودم و همه اوقات موجبات زحمت شما را فراهم می آورم امیدوارم که مرا حلال کنید و اما در شهادتم شیون و زاری نکنید که چون که دشمن سوءاستفاده می کند و اگر دلتان شکست به یاد من باشید برای ابوالفضل و امام حسین (ع) گریه کنید، و اما برادران عزیز انتظار من از شما بیش از هر کسی است در راه خدا استوار و مطمئن گام بردارید که خدا یاور شماست.

و اما همسر گرامی و دختر عزیزم در مورد شما هم نتوانستم همسری و  پدری کنم و الحق که شما حق بزرگ بر گردن من دارید ولی چه کنم که دین رسول خدا و ائمه معصومین حق بزرگتر بر گردن من دارند و امروز ادای حق آنها از اهم واجبات است امیدوارم که مرا حلال کنید همسرم در زندگی یاور من بودید انشاءالله که خدا یاورتان باشد بعد از من صبر و استقامت پیشه کن شیون مکن دخترم عطیه را بخوبی پرورش بده و کینه دشمنان اسلام را در دل او بپروران و بگو که پدرش برای چه او را ترک کرده و بسوی کربلای حسین (ع) رفته است.

و اما سخن چند با امت حزب الله:

قبل از هر چیز سخن لاله های سرخ انقلاب را که برایتان با خون نگاشته اند تکرار می کنم، امام را، امام را، این اسطوره ایمان و تقوی را تنها نگذارید که تنها گذاشتن امام یعنی به بند کشیدن ستم دیدگان عالم. امت حزب الله وحدت را سرلوحه امورتان قرار دهید که پیروزیتان در گرو وحدتان می باشد و اما سخنی چند با مسئولین و دست اندرکاران عزیزان سعی کنید مردم را بغیر از زبان تان به اسلام دعوت کنید سعی نشود که نیروهای جوان و فعال جامعه را با تنگ نظری از صحنه خارج کنید سعی نشود که با زدن تهمت و وصل کردن نیروهای جوان و مومن به خطهای موجود در جامعه آنها را منزوی سازید با شخصیت افراد بازی نکنید چرا که همین افراد فردای قیامت از حق خود نسبت به شما نخواهند گذشت. خدایا تو خود شاهد بودی که من همیشه آرزو داشتم گمنام زندگی کنم تا در دنیای پوچ کشمکشها دفن نشوم.

 در خاتمه آرزو دارم که همچون زندگیم گمنام بمیرم و اگر جنازه ام آمد مرا در امامزاده اسمعیل دفن کنید و یک دست لباس سبز سپاه را کنار جنازه ام قرار دهید چرا که به این لباس عشق می ورزم از خانواده ام می خواهم که دو سال نماز و روزه برای من بدهید و همچنان که تا بحال از همسر و فرزندم نگهداری می کردید حالا هم آنها را تنها مگذارید و نگذارید با آنها صخت بگذرد از همه دوستان و اقوام برایم حلالیت طلب کنید تا خداوند از گناهانم بگذرد پرچم سرخی را بر فراز خانه مان برافراشته کنید بگذارید تا فتح کربلای امام حسین (ع) و قدس عزیز برافراشته باشد درد دل دیگری ندارم فقط سلامتی امام عزیزمان را از خداوند بزرگ خواهانم.

در خاتمه تمام وسایل و اموالم را به همسرم بخشیدم تا در نگهداری یگانه فرزندم از آنها استفاده کند.