نام پدر : ابو القاسم
تاریخ تولد :1327/01/17
تاریخ شهادت : 1361/02/16
محل شهادت : شوش

زندگی نامه

*زندگی نامه شهيد حيدرعلي عظيمي*

 

 

نام پدر: قاسم

همگام با هفدهمين طلوع فروردين1327، چونان آفتاب در تقدير «ابوالقاسم و راضيه» درخشيد.

خردسالي «حيدرعلي» در طبيعت زيباي «دوجمان» از توابع چالوس و دامان پرعاطفه خانواده، خاطره شد.

تحصيلاتش به مدرك ديپلم در همين شهر ختم مي­شود.

به استناد گفته برادرش «عليرضا»، «چون پدرمان مُسن بود، او به عنوان فرزند بزرگ­تر، تمام كارهاي كشاورزي و باغ­داري را انجام مي­داد. به ما كه محصّل بوديم، مي­گفت: شما درس­تان را بخوانيد، من اين كارها را به تنهايي انجام مي­دهم.»

علیرضا در ادامه، به تقيّدات ديني برادرش، گذری می­زند؛ «نسبت به رعايت حق­النّاس خيلي پاي­بند بود؛ به­گونه­اي كه زمين­هاي امانتي را كه در دست داشت، كِشت مي­كرد و محصول آن را تمام و كمال براي صاحبان مزارع مي­فرستاد.»

حیدرعلی در سال 1351 با «منصوره آبياري لنگرودي» پيوند ازدواج بست و يك­سال بعد، به عنوان مهندس راه­سازي، به تهران مهاجرت كرد و در شركت آب­نگار مشغول به كار شد. او همان­جا به­وسیله برادرش «مهرعلي»، كه مشغول تحصيل بود، با اطلاعيه­هاي امام خميني آشنا شد و خيلي زود به جرگه انقلابيون پيوست. او اعلاميه­هاي امام را از طريق برادرش تهيه مي­كرد و در اختيار جوانان قرار مي­داد.

اين انقلابي مبارز در تهييج و ترغيب مردم، جهت شركت در تظاهرات نيز، فعاليت فراواني داشت.

برادرش در ادامه، از فصل انقلاب این مبارز آگاه می­گوید: «سال 1353 اخوی کوچک­تر از او در تهران دانشجو بود. من هم در دبیرستان مروی در ناصر خسرو مشغول تحصیل بودم. حیدرعلی نیز به این شهر آمد و در  واحد نقشه­برداری شرکت آب­نگار تهران مشغول به کار شد. چون برادر دانشجوی­مان در دانشگاه علیه نظام شاهنشاهی فعالیت سیاسی داشت، نیروهای مردمی و دانشجویانی را که در درگیری­های با گارد حکومتی زخمی می شدند، به خانه می‌ آورد و ما هم آن­ها را پانسمان می­کردیم. از همان موقع، این موضوع در حیدر تاثیر گذاشت. او کتاب­هایی را که از قم برای برادرم می­آمد، مطالعه می­کرد. علاوه بر آن ،مشوق ما هم بود. بعد از انقلاب هم که خیلی­ها علیه نظام جمهوری اسلامی صحبت می­کردند، او با قوه قهریه با آن­ها برخورد نمی­کرد؛ بلکه قوه جاذبه را به کار می­برد تا مردم بیشتر در این مسیر قرار بگیرند. هر مسئله­ای که درباره امام خمینی بود، مطالعه، و در موردشان بحث می­کرد. نظرش این بود که هر کس بخواهد با منافقین بحث کند، باید نظرات آن­ها را هم بداند و برای­شان جواب پیدا کند. از این­رو، کتاب و مقاله­های زیادی مطالعه می­کرد.»

ناگفته نماند كه او برپاكننده نماز جماعت در روستا نيز بود.

حیدرعلی با تشکیل بسیج و کمیته، فعالیت­هایش را در این راستا تحقق بخشید. سپس، بعد از عضويت در سپاه چالوس، به سِمَت مربي آموزش نظامي در پادگان المهدي اين شهر، و مربي تخريب منصوب شد.

مهرعلی نیز، از خاطرات آن روزهای برادرش یاد می­کند: «یک روز به من گفت که بیا با هم به کلاردشت برویم. آن روز در مورد انجام یک­سری مطالب بعد از شهادتش حرف زد. می­گفت: اگر کسی دنبال اسلام واقعی باشد، هیچ­وقت نمی­تواند راحت زندگی کند. اصل صحبتش این بود که ما باید چه رفتاری داشته باشیم؛ با مردم چطور رفتار کنیم و چه مسئولیت­هایی را انجام دهیم؟»

سرانجام، حیدرعلی در ارديبهشت 1362، راهی جبهه شوش شد و در حين خنثي كردن مين به فيض والاي شهادت نائل گشت. سپس با وداع فرزندانش «فرهاد، فرشته و زينب»، در گلستان شهداي «يوسف­رضا»ی چالوس آرام گرفت.

اما روایت بانو لنگرودی درباره همسر شهیدش؛ «شب قبل از آخرین اعزام، بستگان دور و نزدیک را به خانه دعوت کرد. خیلی خوشحال بود و با همان روحیه خوبی که داشت، با آن­ها وداع کرد. به همه سفارش می­کرد که از انقلاب پاسداری کنید. بعد تا وقت سحر بیدار ماند و وصیت­نامه نوشت.»


وصیت نامه

*وصيتنامه شهيد حيدرعلي عظيمي*

 

 

بسم الله الرحمن الرحيم

الله اكبر، اشهد ان لا اله الا الله، اشهدا ان محمد رسول الله، اشهدان علي ولي الله.

با اقرار و يقين به بزرگي و يگانگي خدا و شهادت اينكه محمد (ص) پيغمبر خاتم و فرستاده خداست و شهادت به اينكه اميرالمومنين علي عليه السلام دوستدار خدا و امام و جانشين به حق پيغمبر اكرم (ص) مي باشد و با اعتقاد به يازده تن از فرزندان علي عليه السلام كه آخرين آنها حضرت مهدي امام ماست كه در حال غيبت مي باشد و در حاضر نايب امام مهدي (عج) ولايت فقيه مي باشد كه امام خميني رهبر مسلمانان و مستضعفين جهان ولي فقيه و نايب بر حق امام زمان مي باشد. و ما به عنوان مسلمان پيرو مكتب الله بايد از امام كه ادامه دهنده راه خدا و انبياء و امامان معصوم مي باشد پيروي نمائيم، اگر فردي در دنيا بگويد من مسلمانم ولي از ولايت فقيه پيروي نمي كنم بايد در مسلماني او شك كرد. چون همانطوري كه مي دانيم در سرتاسر جهان حدود يك ميليارد مسلمان زندگي مي كنند ولي چون از لحاظ ولايت فقيه و رهبران راستين اسلام ضعيف هستند مانند گله اي هستند بدون چوپان و قدرتي هم ندارند و حق خود را نمي توانند به ثبوت برسانند و به همين علت تو سري خور ابرجنايتكاران شرق و غرب مي باشند و يك پول سياه ارزش ندارند.

علت سربلندي و افتخار مردم مسلمان ايران انيست كه ولايت دارند و گوش به فرمان رهبر عاليقدر خود و اميد امت و امام آيت ا... منتظري و روحانيت در خط امام هستند.

بدبخت و بيچاره كساني كه از اسلام كناره گيري كرده و خود را به انجا نماز و روزه و بعضي از مسائل احكام قانع مي كنند و از ديگر ارزشهاي اسلامي خبر ندارند و نمي دانند كه مسلمان متعهد در عين حالي كه با كمترين امكانات مادي امرار معاش مي كند هدفي كه دارند بسيار بزرگ و بي نهايت و خارج از معيارهاي مادي مي باشد و خود را يك انسان متعهد كه همه زندگي اش مبارزه است بار مي آورد، سعادت خود را در سعادت ديگران و خشنودي و رضاي خداوند بزرگ مي داند و يكي از آرزوهاي هر مسلماني اينست كه دنيا را زير پرچم اسلام بياورد.

بزرگترين توصيه من به همه دوستان و آشنايان و برادران و خواهران و برادرزاده ها و خواهرزاده ها اين است كه تنها راه سعادت چنگ زدن به ريسمان خداوند بزرگ است و مكتب اسلام را در خود و خانواده متجلي ساختن و دنباله رو و پيرو ولايت فقيه بودن و خود را غنا في الله كردن مي باشد در غير اينصورت خود را گول مي زنيم و هم در اين دنيا و هم در آن دنيا دچار خسراني بزرگ شده در پيشگاه خداوند بزرگ شرمنده و سرافكنده خواهيم شد.

به پدر و مادر عزيزم بگوئيد گر چه خود مي دانند كه تنها هدف ما ياري كردن الله و رسول ا... و امام حسين (ع) و حسين زمان ما امام امت مي باشد و چون اين درس را از آنها ياد گرفته ايم و آنها بودند كه ما را به اين سعادت، بزرگ رسانيده اند از خداوند بزرگ بر ايشان در دنيا و آخرت سعادت و اجر جزيل و آمرزش طلب مي كنم و اميدوارم كه مرا ببخشيد و مورد عفو و بزرگواري ايشان قرار گيرم.

همسرم و فرزندانم را به خداوند بزرگ مي سپارم اگر خداوند آنها را دوست داشته باشد كه دارد و به آنها كمك مي كند و اين در صورتي است كه آنها خدا را بخواهند و خود را از او بي نياز ندانند ولي اگر خود را از خداوند بي نياز بدانند و خداوند به آنها كمك نكند از دست من و امثال من هم كاري ساخته نيست ولي با شتاختي كه از فرشته عزيزم و فرهاد عزيزم دارم از نمازي كه مي خوانند و شعارهايي كه مي دانند اطمينان دارم كه از پيروان راه الله خواهند بود و مادرشان را دوست دارند و در سايه خداوند بزرگ و سرپرستي عموهاي خود الهام مي گيريد، از همسرم بخاطر نارسائيهايي كه وجود داشته و احيانا ناراحتي از طرف من به ايشان رسيده عذر مي خواهم و اميدوارم كه با روح بزرگي كه در ايشان سراغ دارم ما را ببخشند.

از همه فاميل و دوستان كه موفق نشدم با آنها خداحافظي كنم عذر مي خواهم و از خداوند متعال خواهانم كه به آنها اجر و تقوي بيشتر از اين كه هست عنايت فرمايد تا بتوانند در سراشيبي زندگي و براي تكامل خود و پيشبرد اسلام موفق شوند.

و آن عده اي كه از دست من ناراضي هستند كمي دقت كنند در احوال و خواسته هاي خود، سالهاست كه ما از اسلام طرفداري مي كرديم و شما سعي مي كرديد با تهمت و دروغ شخصيتها را ترور كنيد و سعي كرديد كه مسلمانان را از ما جدا كنيد تا اينكه از مسجد و مراسم مذهبي و نماز جمعه فاصله بگيرند و مقداري هم در اين كار موفق بوديد، با پيروي از ارواح خبيثه و تعصبات خانوادگي با پيروان باطل متحد شديد،‌در صورتي كه شما كافي بود كه تقوا داشته باشيد و اول حق را بشناسيد و بعد طرفدار حق بخودي خود نمايان مي شود. انشاءا... بياري خداوند از نادرستها و نادرستيها فاصله بگيريد و راه فلاح و رستگاري را ادامه دهيد كه ما جز سعادت شما آرزويي نداشته ايم و همه شما را به خدا مي سپارم.

ما زخم خورده گان تيره ترين و بلندترين شبهاي جور بوديم. ما شلاق خوردگان يلداي ستم بوديم

اولين شعاع فجر را كه ديديم خيز گرفتيم و عاشقانه بسوي شفق دويديم تا در چشمه خونين خورشيد زخمهاي استخوان گداز خويش را بشوئيم.

آري سرخي بالاترين رنگ است نه سياهي كه سياهي مي پوشد و سرخي مي شويد و جلادان تاريخ را رسوا مي كند.

درود بر ادامه دهندگان واقعي راه شهدا.

پاينده باد جمهوري اسلامي ايران تا انقلاب مهدي موعود به رهبري امام خميني. كوته با دست اجانب و ايادي داخليش از انقلاب اسلامي ايران.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

حيدرعلي عظيمي

از شهيد مظلوم بهشتي در مهديه تهران به تاريخ 12/5/58

شهادت در راه آرمان الهي معشوق ما است. عشق به شهادت ناشي از مكتب است.

چرا عشق به شهادت در بسياري از مردم ما فروزان است.

زيرا مكتب اين را مي گويد در شبهاي ماه رمضان، هر شب همه سال اين دعا را تكرار مي كنيم:

« و قتلا في سبيلك فوفق لنا» خدايا با ما توفيق بده كه در راه تو كشته شويم.

خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار.