خواهر شهید ـ لیلا ـ می گوید: به پدر و مادر خیلی احترام می گذاشت و تا آن جا که در توان داشت خواسته های شان را برآورده می کرد حتی روزی که امتحان داشت اگر پدرم کاری از او می خواست بدون هیچ اعتراضی قبول می کرد و می گفت اگر حرف پدر و مادرم را گوش کنم خدا کمکم می کند و امتحانم را خوب می دهم . با کوچکترها بی اندازه صمیمی و مهربان بود.
محمدصادق سروی ـ دوست و همرزم شهید : یک شب قبل از عملیات کربلای 5 به چادر شان که در گردان محمدباقر هفت تپه بود شرف یاب شدم که همه عزیزان آن چادر از جمله شهید شیخ شعبان سروی ، حامد سروی به معرفی خود اقدام نمودند ، وقتی نوبت به ایشان رسید با توجه به آن که ایشان دانشجوی مکانیک در تهران بودند در معرفی خود گفتند این جانب کاظم اصغری محصل از جویبار، به خاطر تواضع خود، حاضر نبودند خود را کامل معرفی کنند که شیخ شعبان سریع گفتند ایشان شکسته نفسی می کند ایشان دانشجوی رشته مکانیک هستند.