پدر شهید : اهل نماز و روزه، پایبند به انجام واجبات و ترک محرمات، بسیار فروتن، امین ، راز دار، وقت شناس، خنده رو، صبور ، بسیار مقید به رعایت حق الناس و تا جایی که می توانست از حق الناس دفاع می کرد و حق کسی را ضایع نمی کرد .

دوست و همرزم شهید ـ روزبه امیرخانلو ـ می گوید : گردان امام حسین(ع) یکی از گردان های همیشه پیروز  لشکر 25 کربلا بود شمارش معکوس عملیات والفجر 8 شروع شده بود تمام نیروهای عمل کننده آموزش های لازم را دیده بودند  یکی از آن ها علی رضا بود جوانی کم سن و سال و خستگی ناپذیر که به عنوان امدادگر معرفی شده بود . شب ها و روزها در عملیات بچه ها را با دستان با احساس خود امداد می کرد  و من آن جا با او آشنا شدم  همیشه چهره خندانی داشت  علیرضا همچون دیگر رزمندگان برای حرکت به سمت عملیات بی تابی می کرد  با این که قد و قامتی کوچک داشت اما دلی پر از دریا و قامتی چون علمدار کربلا داشت . خودش را برای مداوای مجروحین آماده می کرد  شب عملیات سوار قایق شدیم  عملیات با رمز یا فاطمه زهرا(س) شروع شد  همین که قایق ما به اروند رسید ناگهان خمپاره ای به نزدیکی ما خورد و یکی از بچه ها مجروح شد  علی رضا با این که خودش از ما بدتر مجروح شده بود از خودگذشتگی کرد و کوله اش را باز کرد و باند را گرفت و جای زخم را بست .