شهید رمضانعلي عسگري دون
فرزند: امامعلی
ماه مبارك رمضان يكي از روزهاي قشنگ سال 1340 در بابل ديده به جهان گشود. به خاطر تقارن تولدش با ماه مبارك رمضان، اسمش را رمضان گذاشتند. پدرش امامعلی نام داشت. امامعلی به همراه همسرش، زیبا يداللهي با تكيه بر كشاورزي امورات زندگي را ميگذراند. رمضان در سنّ 6 سالگي ابتدايي را در دبستان محل زندگي خودش گذراند و پس از پشت سر گذاشتن دوره راهنمايي موفق به اخذ مدرك ديپلم در رشته اقتصاد شد.
در دوران تحصيل، ادب و فروتنياش باعث شد تا مورد توجه معلمان و مسئولين مدرسه قرار گيرد و همكلاسيها به او گرايش و علاقه پيدا كنند. در روزهاي تعطيل و ايّام تابستان كمككار خانواده در امورات كشاورزي بود و دوشادوش پدر و مادرش در مزاع و شاليزار كار ميكرد. ادب و فروتني همراه با حضور پيوسته در مساجد و تكايا چه به بهانه شركت در نماز جماعت روزانه و چه براي فعاليت و تكاپو در سروسامان دادن دستههاي عزاداري و برپايي مراسم عزا و سينهزني و جشن تولد ائمه از رمضان چهرهي با جاذبه، مذهبي و مورد اعتماد در محله ساخته بود.
برحسب وظيفه چون كشور در جنگ به سر ميبرد، شش ماه قبل از اينكه به خدمت سربازي فرا خوانده شود، سال 59 خودش را معرفي و لباس سربازي را به تن كرد. سه روز پس از ازدواج با كلثوم عسگريدون به منطقه هفتتپه اعزام شد.
همسرش ميگويد:
«جدّيت در كار، صفا و صميميت، احساس مسئوليت و مهربانياش موجب شد به او جواب بله بدهم. من هم سن 16 سال و او 20 سال بود. 4 سال با هم زندگي مشترك داشتيم. سه سال از اين چهار سال را در منطقه بود. يك سال هم با عنوان شوراي محل در حال خدمتگزاري به مردم سپري شد. امر به معروف و نهي از منكر مهمترين ويژگي اخلاقياش بود و جدّيت در كارهاي عمومي محل از مشخصههاي انقلابياش. حاصل ازدواج ما دو فرزند بود به نامهاي رضا و جواد.»
والدينش ميگويند:
«نمازش را اول وقت به جاي ميآورد. در دعاي كميل و توسل شركت ميكرد. در كارهايش اهل عدالت و مساوات بود.»
پدرش ميگويد:
«او مدتي را در شوراي محل خدمت كرد. آن زمان به مردم سيمان و وسايل ديگر ميدادند. خودش با اينكه مسوول بود، چكمه ميپوشيد و سيمان را تقسيم ميكرد. يك روز كه در حال تقسيم سيمان بود، به او گفتم: پسر! چرا اينقدر خودت را خسته ميكني؟ تا چشمش به من افتاد، گفت: پدر! اگر براي گرفتن سيمان آمدي، الان نداريم. بايد همه را تقسيم كنم، اگر زياد آمد، به تو ميدهم. از فاميلبازي خوشش نميآمد.»
رمضان پس از پايان خدمت سربازي چند بار ديگر به جبهه اعزام شد. آخرين اعزاماش به شلمچه براي شركت در عمليات كربلاي 5 بود. در همين عمليات هم بر اثر اصابت تركش به قلب نداي حق را لبيك گفت و به جمع يارانش پيوست. طبق گفتهي همسرش، پيكرش بيستويكم تير ماه در گلزار شهداي دون سر به خاك سپرده شد.