نام پدر : امامعلی
تاریخ تولد :1340/03/02
تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۱۹
محل شهادت : شلمچه

وصیت نامه

*وصیتنامه شهید رمضانعلی عسگری دون*

 

 

با درود به رهبر کبیر انقلاب و سلام بر شهیدان اسلام و درود بر تمامی جهادگران در راه اسلام و قرآن وصیت نامه ام را شروع می کنم.

برادران و خواهران امت حزب ا... ایران بدانید که من آگاهانه در این راه قدم نهادم چرا که خون سرخ شهیدان از هابیل تا حسین (ع) و از حسین (ع) تا شهدای کربلای جنوب و غرب ایران ما صدایم می زنند که چیست ترا برای چه نشسته ای آخر ما مسلمان هستیم و در عصری زندگی می کنیم که ظلم و ستم سراسر جهان را فرا گرفته ما باید خون بدهیم تا اسلام عزیز با ظهور و مهدی (عج) پیروز شود. عدل الهی در سایه توحید قرار گیرد ای کاش میلیونها جان داشتیم و همه فدایی اسلام و قرآن و رهبر می کردم از همگی شما می خواهم پیرو خط ولایت فقیه باشید و به پیام پیامبرگونه رهبر عظیم شان گوش فرا دهید و هرگز جبهه را فراموش نکنید والدین عزیزم از محبت شما سپاسگزارم از اینکه نتوانستم در پیری عصای دست تو گردم مرا ببخشید مادرجان اگر جسد من به خانه رسید مرا در جوار شهدا دفن نمائید و بالای قبرم را زیاد تزئیناتی نکنید تا آسوده تر باشم اگر جسد مرا نیاوردند گریه نکن چون مادرانی مثل شما زیادند و من در مقابل شهیدانی که پودر شدند و یا سوختند یا قادر به گرفتن جسدشان نشدند شرمنده نباشم پدرم از شما می خواهم جلوی برادرانم را نگیر بگذار به جبهه بروند و از شما می خواهم عکس امام امت را بالای قبرم بگذارید تا همه بدانند عاشق مهدی عزیز (عج) و نائب بر حقش خمینی عزیز بودم از همه برادران حزب ا... انجمن اسلامی گروه مقاومت محل می خواهم تا در مراسم دعای کمیل و دعای توسل نماز جمعه و جماعت شرکت کنید و در تشیع جناره ها شرکت فعالانه داشته باشید و مردم را به سوی انقلاب سوق دهید عزیزانم می دانم در آمدن من ثانیه شماری می کنید ولی چه کنم که خداوند مرا به مهمانی دعوت کرد و من عاشقانه به ملاقات او شتافتم والسلام.

 


زندگی نامه

شهید رمضان­علي عسگري دون

فرزند: امامعلی

ماه مبارك رمضان يكي از روزهاي قشنگ­ سال 1340 در بابل ديده به جهان گشود. به خاطر تقارن تولدش با ماه مبارك رمضان، اسمش را رمضان گذاشتند. پدرش امامعلی نام داشت. امامعلی به همراه همسرش، زیبا يداللهي با تكيه بر كشاورزي امورات زندگي را مي­گذراند. رمضان در سنّ 6 سالگي ابتدايي را در دبستان محل زندگي­ خودش گذراند و پس از پشت سر گذاشتن دوره راهنمايي موفق به اخذ مدرك ديپلم در رشته اقتصاد شد.

در دوران تحصيل، ادب و فروتني­اش باعث شد تا مورد توجه معلمان و مسئولين مدرسه قرار گيرد و هم­كلاسي­ها به او گرايش و علاقه پيدا كنند. در روزهاي تعطيل و ايّام تابستان كمك­كار خانواده در امورات كشاورزي بود و دوشادوش پدر و مادرش در مزاع و شاليزار كار مي­كرد. ادب و فروتني همراه با حضور پيوسته در مساجد و تكايا چه به بهانه شركت در نماز جماعت روزانه و چه براي فعاليت و تكاپو در سروسامان دادن دسته­هاي عزاداري و برپايي مراسم عزا و سينه­زني و جشن تولد ائمه از رمضان چهره­ي با جاذبه، مذهبي و مورد اعتماد در محله ساخته بود.

برحسب وظيفه چون كشور در جنگ به سر مي­برد، شش ماه قبل از اين­كه به خدمت سربازي فرا خوانده شود، سال 59  خودش را معرفي و لباس سربازي­ را به تن كرد. سه روز پس از ازدواج با كلثوم عسگري­دون به منطقه هفت­تپه اعزام شد.

همسرش مي­گويد:

«جدّيت در كار، صفا و صميميت، احساس مسئوليت و مهرباني­اش موجب شد به او جواب بله بدهم. من هم سن 16 سال و او 20 سال بود. 4 سال با هم زندگي مشترك داشتيم. سه سال از اين چهار سال را در منطقه بود. يك سال هم با عنوان شوراي محل در حال خدمت­گزاري به مردم سپري شد. امر به معروف و نهي از منكر مهمترين ويژگي اخلاقي­اش بود و جدّيت در كارهاي عمومي محل از مشخصه­هاي انقلابي­اش. حاصل ازدواج ما دو فرزند بود به نام­هاي رضا و جواد.»

والدينش مي­گويند:

«نمازش را اول وقت به جاي مي­آورد. در دعاي كميل و توسل شركت مي­كرد. در كارهايش اهل عدالت و مساوات بود.»

پدرش مي­گويد:

«او مدتي را در شوراي محل خدمت كرد. آن زمان به مردم سيمان و وسايل ديگر مي­دادند. خودش با اين­كه مسوول بود، چكمه مي­پوشيد و سيمان را تقسيم مي­كرد. يك روز كه در حال تقسيم سيمان بود، به او گفتم:‌ پسر! چرا اين­قدر خودت را خسته مي­كني؟ تا چشمش به من افتاد، گفت: پدر! اگر براي گرفتن سيمان آمدي، الان نداريم. بايد همه را تقسيم كنم، اگر زياد آمد، به تو مي­دهم. از فاميل­بازي خوشش نمي­آمد.»

رمضان پس از پايان خدمت سربازي چند بار ديگر به جبهه اعزام شد. آخرين اعزام­اش به شلمچه براي شركت در عمليات كربلاي 5 بود. در همين عمليات هم بر اثر اصابت تركش به قلب نداي حق را لبيك گفت و به جمع يارانش پيوست. طبق گفته­ي همسرش، پيكرش بيست­ويكم تير ماه در گلزار شهداي دون سر به خاك سپرده شد.