نام پدر : رمضانعلی
تاریخ تولد :1348/06/08
تاریخ شهادت : 1366/02/06
محل شهادت : ماووت

زندگی نامه

*زندگی نامه شهيد رضا عسگرپور*

 

نام پدر: رمضان­علي

همگام با هشتمين طلوع شهريور 1338، چونان آفتاب در تقدير «رمضان­علي و سيما» درخشيد. كودكانه­هاي «رضا» در دامان پدر و مادري كشاورز و زحمتكش و طبيعت زيباي «آلكُله» از توابع «نشتارود» تنكابن سپری شد.

با پايان دوره ابتدائي، وارد مدرسه راهنمايي «ملّي» در روستاي «كِترا» شد. سپس تحصيلاتش را تا مقطع ديپلم اقتصاد در تنكابن ادامه داد.

با گفته­هاي برادرش «ابراهيم»، گذري به تقيّدات ديني رضا می‌زنیم: «نسبت به انجام واجبات، پايبند بود و در برپايي نماز جماعت، نقش مهمي داشت. با قرآن، اين چشمه لايزال معارف حق نيز مأنوس بود و اغلب گرم تلاوت آيات الهي. علاوه بر آن، ارادت خاصي به اهل بیت(ع)، به‌خصوص حضرت اباعبدالله(ع) داشت. از این‌رو، در ايّام عاشوراي حسيني مديحه‌سرايي مي‌كرد.»

ابراهیم در ادامه از خلق‌وخوی برادرش نيز، چنین سخن مي­راند: «فردي دلسوز بود و در اخلاق و صداقت، الگو. دغدغه­اش نسبت به فقرا و افراد كم­بضاعت به‌گونه­اي بود كه هم در دوران تحصيل و هم در زمان اشتغال به كار، در زمينه مالي كمك‌حال اين افراد بود.»

ناگفته نماند كه رضا در امور كشاورزي خانواده نيز، از آن­ها دستگيري مي­كرد.

توزيع نوارهاي امام خميني و حضور در جلسات سياسي، از جمله فعاليت­هاي اين انقلابي آگاه در آن ايّام محسوب مي­شود. مادرش در اين باب اِذعان مي­دارد: «يك بار كتابي مربوط به همين مسائل را به خانه آورد. مأموران دولتي هم تعقيبش كردند. براي همين، او مدّتي در طويله گوسفندان پنهان شد تا اوضاع بهتر شود.»

رضا كه از بنيان­گذاران پايگاه بسيج شهيد «خدادوست» در روستا بود، فعاليت­هايش را در اين زمينه تحقق بخشيد. سپس به تأسيس يك كتابخانه در مسجد قديمي روستا همّت گماشت تا در جهت بيداري افكار جوانان و ديگر اقشار مردم گام بر دارد. او مدتي در بنياد شهيد مشغول خدمت بود؛ تا اين‌كه به عضويت سپاه تنكابن در آمد و به سِمَت معاونت امور رزمندگان اين پايگاه منصوب شد. او به مدت شش ماه، جهت شركت در عمليات آفندي از واحد تعاون سپاه تنكابن به جبهه جنوب عزيمت كرد كه ره­آوردش، جراحت از ناحيه پاي راست و انتقال به بيمارستان نجميه تهران بود.

عمليات كربلاي 10، از ديگر آوردگاه حضور او به شمار مي­رود كه مجدّد منجر به مجروحيتش شد.

رضا در كِسوت فرماندهي عمليات در سپاه سلمان­شهر و با حضور طرح شهيد كلاهدوز نيز، خدمات ارزنده­اي از خود به يادگار گذاشت.

خانم «ثریا احمدي­پور» دفتر خاطرات آن روزها را این‌گونه تورق مي­زند: «مي­گفت: تنها خواهشم اين است كه «زهرا»ي مرا خوب تربيت كن و تحويل جامعه بده. آن زمان دخترمان دو ساله بود. وقتي رضا به جبهه مي­رفت، او پاي پدرش را مي­گرفت. همسرم مي­گفت: دخترم! برو كنار. زياد به من عادت نكن. بعدها كه من نيستم، تو رنج مي­بَري.»

او در ادامه، بُعد ديگري از شخصيت اين شهيد والامقام را بيان مي­كند: «چون عضو شوراي اسلامي بود، از جبهه كه برمي­گشت، در اَسرع وقت به كار مردم رسيدگي مي­كرد و جوياي احوال­شان مي­شد. در رفع مشكلات­ محرومان نيز تلاش زيادي داشت.»

و سرانجام، رضا در 6/2/1366 در جبهه ماووت به مقام شامخ شهادت نائل آمد. سپس پنج روز بعد با بدرقه خانواده‌اش تا «امام­زاده سيدعلي كيا» در روستاي «رودپشت» تنكابن آرام گرفت. 


وصیت نامه

*وصیت نامه شهید رضا عسگرپور*

 

بسمه تعالی

وصیت نامه پاسدار شهید اسلام برادر رضا عسگرپور

قُل یا اَهل الکِتاب لِمَ تَکفُرون بِایات الله وَ الله شهید علی ما تعلمون

بگو ای اهل کتاب چرا به آیات خدا (راجع به نبوت و پیامبر خاتم ) کافر شده و به اعمال زشت می گرائید بترسید که خدا گواه اعمال شماست ((قرآن کریم))

با سلام به رهبر کبیر و بیدار جهان و با سلام به روان پاک و مطهر تمامی شهدای گرانقدر اسلام بر تمامی خدمتگزاران مؤمن اسلام و انقلاب.

هم اکنون که اعزام به کربلای امام حسین هستم جهت تسویه حساب با دنیای مادی بر خود لازم دانستم چند خطی به عنوان وصیت نامه تقدیم حضور عزیزان و برادران و خواهران حزب الله بنمایم. خدای بزرگ تو می دانی که هیچ چیز مرا وادار به رفتن به جبهه نکرده است جز صدای مظلومیت حسین لبیک گویند امروز یاران و فرزندان تو مانند سیل روانه و پاسخ گونه فریاد مظلومانه سالار شهیدان می شتابند تا دین قرآن سرافراز و سربلند بماند اگر در این راستا جانها فدا شود باز هم کم است چون حفظ قران برای ملت مسلمان از هر چیز با ارزش تر است البته آنهائی که گفته اند رب

بدبخت گروهی که وارد مسجد می شوند در مراسم و محافل شرکت می کنند فقط و فقط برای خوشحال کردن افراد . اما در این وسط مطرح نیست یک شب در داخل خانه خدا می مانند اما دو رکعت نماز برای انجام فرمان خداوند به پا نمی دارند و عیب اینجاست که فرهنگ جامعه آنقدر رشد نکرده تا بدان و خوبان اجتماع مشخص شوند . اما تمامی این حرکتها در دفتر حضرت حق نوشته می شوند تا روز حساب . عده ای در روستائی که من زندگی می کنم با گروه بی دین بهائیت معامله و رفت وآمد دارند راضی نیستم اگر روزی خداوند شربت شهادت را نصیب این بنده گنهکار نمود ، این افراد در مراسم من شرکت کنند. چون این دسته کسانی هستند که به خدا و پیغمبر پشت پا می زنند (یعنی دوستان کافران می باشند).

 اما سخنی با پدر و مادرم عزیزان من می دانم برایم زحمت کشیدید تا روزی از من استفاده ببرید چه استفاده از این بزرگتر که پدر و مادرم در نزد رسول الله و فاطمه زهرا خوشحال و سربلند هستید و در خان سفره پروردگار شرکت می کنید ، سرانجام تمام انسانها باید از این دنیای فانی بار بندند چه توفیقی بالاتر از این که انسان قربانی دین شود پدر و مادر! شما مانند ابراهیم و هاجر هم باید سر به قربانگاه ببرید و هم باید بتها را بشکنید چرا که از نسل ابراهیم و رسول خدا هستید آنهائی که زیر بار ذلت و ظلم می رفتند تا شما و بنده امت رسول الله برویم . آنقدر نگوئید که انقلاب برای مان چه کار کرده است انقلاب به ما عزت و شرف کرامت و انسانیت آورده آیت پدر و مادر مسلمان روزی کشورهای غارتگر و استعمارگر از ما ملت دلیر و سلحشور حق توحش می گرفتند یعنی ما را ملت وحشی می دانستند چطور شد که امروز در مقابل ما زانوی ادب در بغل دارند این هم از دعای امام بزرگوار و ایثار شهدا و جانبازان ماست . به خدا اگر قدر این نعمت الهی را ندانید عذاب بر شما نازل خواهد شد .

چند جمله با برادران و خواهران سخن دارم عزیزان من اگر دیروز در این مسیر حرکت نمی کردید باید بدانید و صیت نامه برادر جوانتان هشدار است برای خوابیده ها بیدار شوید ، چشم را باز کنید حقایق را ببینید نماز به پا دارید ، روزه بگیرید ، خمس بدهید ، حجاب اسلامی را رعایت کنید تا به موازین شرعی و قانونی باشید حرام خدا را حلال نکنید و حلال خدا را حرام نکنید که شما هر چه باشید از فرعون بالاتر نیستید تا خداوند از دادن اجر و پاداش نیست به شما آزاد باشید . این دنیا برای کسانی نماند و نخواهد ماند به فکر عطرت باشید دنیا مانند زمین کشاورزی می ماند هر چه بیشتر تلاش کنید محصول بیشتر بدست می آید اما همیشه باید به یاد و نام حضرت یزدان باشید.

 چند جمله ای با همسر مهربان و خوب و صبر کننده و با ایمان از شما بیشتر از همه راضی هستم چون در طول این چند سال زندگی کوتاه اما پرخاطره و پر حوادث واقعاً مورد امتحان قرار گرفتید ، خداوند و با شما اجر اخروی عنایت فرماید . انشاءالله

فقط تنها خواهشم از شما این است که یادگار بنده را خوب با تربیت و مؤمن تحویل جامعه بدهید هر وقت خواستی ناراحتی کنی ، به خاطر من به یاد حنظله آن یار باوفای پیامبر باش آن وقت ناراحتی تو در دفتر اعمالت ثبت می شود . در تمام کارهایت با پدر و مادرم و برادرانم مشورت کن.

 چند سخن با برادران نظامی و انتظامی و مردم حزب الله عزیزان در مقابل مشکلات مانند کوه استوار باشید و حدت خود را بیشتر حفظ کنید با مردم اخلاق حسنه و خوب داشته باشید که امام زمان از شما راضی خواهد بود .

در پایان در مراسم من سعی شود وقت امت حزب الله کمتر گرفته شود .

؟؟ در سخنرانی دعوت می شوند پیرو بی چون و چرای امام باشند در این صورت از شما راضی نیستم .

در گلزار شهدای رود پشت به خاک بسپارید .

 

زیارت یا شهادت

اجرکم عند الله