نام پدر : عبدالله
تاریخ تولد :1348/06/05
تاریخ شهادت : 1367/01/01
محل شهادت : جاده سید صادق

وصیت نامه

1 – باید بدانیم انسان برای چه آفریده شد ه است ، خداوند به انسان همه نعمت ها را عطا کرده است و همه ی اینها ابزاری است که انسان توسط آن به هدف اصلی که همان کالات انسانی است برساند و در این راه مشکلات زید است . بزرگترین مشکلات نفس انسان است . پیامبر اکرم  (ص) می فر ماید ک که بزرگ ترین جهاد جهاد با نفس است .
2 – انسان باید همیشه در زندگی راه تقوا را در پیش بگیرد ، انسان با داشتن تقوا دلش به آرامش کامل می رسد ولی انسان غافل چون پارچه پوسیده است که با کمترین وسوسه شیطان از هم می پاشد . دلتان را به یاد خدا وند زنده نگه دارید و با غفلی وسیله پیروزی شیطان را آماده نکنید ، کسی که خود را به گناه . معصیت آلوده سازسد ، یعنی ارزش خود را نمی داند .
 3 – ای جوانان ! نکند در خواب غفلت به سر برید در حالی که علی اکبر حسین (ع) آگاهانه و با هدف شهید شده است .
4 – مسلمان باید نماز بخواند ، روزه هم بگیرد و جهاد هم بکند و در راه خدا شمشیر بزند . نگوید تا کی باید جنگ کرد . ما آنقدر به جبهه می آییم و با دشمنان دین خدا می جنگیم تا فریاد مظلومانه تورت حسین جان با خون نا چیزمان به گوش  تمام مظلومان و مستضعفان جهان برسانیم .
5 – بار االها  ! ما را از بندگان صالح و مخلص و مؤمنت قرار ده . خدایا ! آتش عشقت را به من عطا کن تا از آتش عشق تو بسوزم و در آتش (جهنم) نسوزم .

وصیت نامه

اسکن وصيتنامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

محسن عبدی امیری

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

5/6/1348 ـ بابل

3- نام و شغل پدر :

عبدالله  ـ کشاورز

4- نام و شغل مادر:

حاجیه شمس آل رضا ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

6 فرزند  ـ شهید فرزند پنجم بود.

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

شهید در خانواده مذهبی و زحمت کش و کشاورز به دنیا آمد .

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

ـــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دبستان شفاعت ـ بابل ـ روستای امیرکلا

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

راهنمایی  ابن سینا ـ بابل

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

دبیرستان عمو اکبر دخت ـ رشته علوم تجربی

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

شهید در مقطع (دوم یا سوم) دبیرستان به جبهه عازم شدند و ترک تحصیل کردند . 

 

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام نداد

2- یگان اعزام کننده : ــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :  

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

نسبت به پدر و مادر مهربان بود.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

محصل ـ

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

تحول فکری شهید از امام (ره ) ، شهیدان مطهری چمران ، بهشتی و دکتر شریعتی  بود.

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

در راهپیمایی شرکت می کرد.

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

عضو فعال بسیج بودند.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :  

 در جبهه حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

14/12/65 ـ بابل ـ سپاه

30/12/66 ـ بابل ـ سپاه

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ـــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه : ــــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

1/1/67 ـ جاده سید صادق ـ اصابت خمپاره

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

11/1/67 ـ گلزار شهدای آرامگاه  شایستگان ـ بابل

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

همرزم شهید : یک شب ایشان نگهبان بودند در کردستان قله ماووت و یک فرمانده عراقی برای شناسایی  منطقه آمده بودند و شهید 2 نفر از عراقی ها را به هلاکت رساند و عراقی دیگر زخمی  و به عقب برگشت و صبح زود همان زخمی گرای سنگر را داد و بعد با توپ آن جا را زدند و ما زخمی و شهید هم به شهادت رسید .

خواهر شهید : شهید در زندگی بسیار عادی بود و فقط در زندگی برنامه ریزی دقیقی داشتند و موقع کار ، کار انجام می داد و موقع درس خواندن هم درس می خواند و موقع فعالیت در بسیج و غیره هم مشغول  فعالیت بود و همه چیز در زندگی شهید حساب شده بود .

پدر شهید : شهید بسیار خوش اخلاق ، متواضع ، فروتن و در عین حال شجاع و نترس و صبور بود. به نماز اول وقت بسیار اهمیت می داد و از دروغ گفتن بیزار بود . حق و حقوق کسی را ضایع نمی کرد . نماز شب به جا می آورد و در نماز جماعت شرکت می کرد و به ائمه ارادت داشتند.

برادر شهید : یک مرتبه شهید صبح زود مشغول آب دادن به گلها بود که من به ایشان گفتم چرا صبح گل ها را آب می دهی و مقداری سرشان را زدم اما ایشان هیچ حرفی نزد و چیزی نگفتند بعد خودم متوجه اشتباهم شدم . 


زندگی نامه

شهید محسن عبدی امیری
فرزند عبدا...
شهرستان بابل
مردان تاریخ، هر کدام نشانه‌هایی دارند. آن‌ها دارای روح بزرگی بودند. دست یافتن به روح انسانی آن‌ها ماننده ره پیمودن در مسیر مقدس است، چرا که باید بیاموزیم. حقیقت زندگی قبل از هر چیز در شیرینی و سادگی آن است که نکات اصلی زندگی را به ما می‌آموزد که چگونه منتظر بودن را بیاموزیم و همیشه به یاد داشته باشیم به گونه‌ای رفتار کنیم، گویی دائماً ما را نظاره می‌کنند.
نامش را پدرش انتخاب کرد. آخرین پسر خانواده که در پنجم شهریور سال 1348 قدم به دنیای «عبدا...» و «شمسیه» گذاشت. پدر محسن اگرچه کشاورز بود و از این راه امرار معاش می‌کرد، اما با وجود تمامی مشکلات، هیچ گاه ایمان و اعتقاد راستینش به خداوند رنگ نباخت. 
محسن که پرورش یافته دامان پدر و مادری متدیّن و سخت کوش بود، قبل از ورود به مدرسه، علوم قرآن را نیزد مادرش آموخت و زیر سایه محبت او بالید و بزرگ شد.
وی دوران ابتدایی را در دبستان «شفاعت» امیرکلای بابل آغاز کرد. سپس بعد از اتمام مقطع راهنمایی در مدرسه «ابن سینا»، جهت ادامه تحصیل به دبیرستان «عمو اکبر دخت» شهرستان بابل راه یافت. 
اون که سن شناسنامه‌ای‌اش برای فعالیت‌های انقلابی سال 57، اقتضا نمی‌کرد، بعد از ظفرمندی این قیام مردمی به رهبری حضرت روح ا... (ره)، عضو فعال بسیج شد. برادرش، محمدعلی، این طور از فعالیت‌های وی یاد می‌کند:
«او در مسجد محل مربی نوجوانان بود و ضمن برگزاری کلاس احکام، رساله‌ی امام خمینی را هم برای‌شان می‌خواند. از طرفی آن‌ها را به انجام کارهای شایسته نیز ترغیب می‌کرد.»
محسن علاوه بر این در ورزش هم دستی داشت. رشته مورد علاقه‌اش ورزش رزمی تکواندو بود که آن را با همت و جدیت دنبال می‌کرد. حتی در خلال برنامه‌های فرهنگی مسجد، یک دوره کلاس آموزشی تکواندو را برای بچه‌ها دایر کرده بود.
در ساده زیستی و دستگیری از فُقرا تنها به ذکر خاطره‌ای از پدرش بسنده می‌کنیم که می‌گوید:
«هر وقت برای لباس نو می‌خریدیم، خیلی خوشحال می‌شد و از من و مادرش تشکر می‌کرد. ما هم از این همه شادی او خوشحال بودیم، ولی مدتی نمی‌گذشت که لباس‌های خود را به فُقرا می‌داد و خودش همان لباس‌های قبلی را می‌پوشید.»
این دلاور مازندرانی که پیوسته خود را موظف به دفاع از ناموس و کشور می‌دانست، همزمان با آغازین روزهای جنگ تحمیلی، آماده‌ی نبرد با دشمن بعثی شد. علی، برادر این شهید گرانقدر چنین حکایت می‌کند: «سال چهارم متوسطه بود که عزم رفتن به جبهه کرد. به او گفتیم: دیپلمت را بگیر، بعد برو. این جنگ، حالا حالاها ادامه دارد. قبول نکرد. می‌گفت: این انقلاب الآن به خون ما نیاز دارد. شاید فردا خیلی دیر باشد.»
او که جانش را کالایی اندک در راه اسلام و دفاع از سرزمینش می‌دانست، علی‌رغم مخالفت خانواده، رهسپار جبهه شد.
عاقبت در سال 1367 در جاده‌ی «سید صادق» مورد اصابت خمپاره دشمن قرار گرفت و به لقای دوست شتافت.
وصیت نامه:
«به راستی این دنیا صاحبی دارد که آن را خلق کرده و به آن هستی بخشیده و انسان را با تمام خصلت‌های خوب و بدش در آن قرار داده و رسولی فرستاد که رشد دهنده انسان‌های نادان و نشان دهنده کمال انسانیت است. آری! باید بدانیم که انسان برای چه آفریده شده. خداوند به انسان همه‌ی نعمت‌ها را عطا کرده و همه‌ی این‌ها ابزاری است که انسان توسط آن به هدف اصلی که همان کمالات انسانی است، برسد و در این راه مشکلات زیادی است از جمله بزرگ‌ترین مشکل، نفس انسان است. رسول اکمر (ص) می‌فرماید: «بزرگ‌‌ترین جهاد، جهاد با نفس است. انسان همیشه باید در زندگی راه تقوا را در پیش بگیرد. انسان با داشتن تقوا دلش به آرامش کامل می‌رسد، ولی انسان غافل چون پارچه پوسیده است که با کم‌ترین وسوسه شیطان از هم می‌پاشد. دل‌تان را به یاد خداوند زنده نگه دارید و با غفلت وسیله پیروزی شیطان را آماده نکنید. کسی که خود را گناه و معصیت آلوده سازد، یعنی ارزش خود را نمی‌داند.»