*زندگی نامه شهید بابالله عباسی اندرگلی*
نام پدر: حاجیآقا
بهار سال 1339 به نیمه خرداد ماه رسیده بود که صدای گریهاش در کاشانه «حاجیآقا و بیبی» طنینانداز شد؛ نوزادی با نام «بابالله»، برخاسته از طبیعت زیبای «اَندرگلی» از توابع«شیرگاه» سوادکوه.
دوره ابتدائی او در دبستان «ابومسلم خراسانی» زادگاهش گذشت. سپس با اتمام مقطع راهنمایی، موفق به اخذ مدرک دیپلم اقتصاد اجتماعی از دبیرستان «دکتر شریعتی» در قائمشهر شد.
این فرزند نیکسیرت که هماره خود را به زیور فضایل اخلاقی میآراست، در حُسنخلق و تواضع نسبت به دیگران زبانزد بود. علاوه بر آن، در رفتار و گفتار با والدین نیز، نهایت ادب و احترام را به خرج میداد و در تمامی امور، رضایتشان را مد نظر داشت.
او که پرورشیافته یک تربیت دینی بود، در ادای واجبات و مستحبات کوتاهی نمیکرد و از انجام محرمات، اجتناب میورزید. با قرآن، این مصحف روحبخش نیز، مانوس بود و در عمل به فرامین آن، کوشا. علاوه بر آن، از سر ارادت به اهل بیت(ع)، بهویژه حضرت زهرا(س)، پیوسته در کسب کمال معنوی و انسانی میکوشید.
اوقات فراغت بابالله، علاوه بر گذراندن به ماهیگیری و انجام ورزش، به مطالعه نیز سپری میشد.
او تحت تاثیر اندیشه بزرگانی چون امام خمینی، در آغازین روزهای انقلاب با حضور در جلسات دینی و سیاسی، در راستای بیداری فکری مردم همت گماشت. علاوه بر آن، با پیوستن به صفوف تظاهرات، همنوا با دیگر انقلابیون، خواستار براندازی حکومت جور شد.
با عضویت در انجمن اسلامی و بسیج، فعالیتهایش را با هدف حراست از دستاوردهای انقلاب تحقق بخشید.
با وقوع جنگ تحمیلی، او در 04/08/1359 و در کسوت تکتیرانداز، راهی جبهه جنوب شد.
در 12/01/1360 به عضویت سپاه در آمد و هفت روز بعد، جهت طی دوره آموزش پاسداری، راهی پادگان المهدی چالوس شد.
فرماندهی گروهان در بانه، جانشینی گردان در سقز و بانه، و جانشینی واحد عملیات، از اَهم خدمات بابالله در سال 1360 به شمار میرود. علاوه بر آن، در پشت جبهه نیز در سِمَت مربی آموزش سلاح به جوانان و ترغیب آنان به حضور در میادین نبرد، نقش بهسزایی داشت.
و سرانجام، بابالله در 28/06/1360 در قائمشهر به دست عناصر ضد انقلاب به درجه عظیم شهادت نائل آمد.
«علیجان دهقان» در باب همرزم دیرینش روایت میکند: «در بحران و مشکلات، فردی صبور و شجاع بود. در ماموریتها نیز با شهامتش، به نیروها قوت قلب میداد. دنیا را مزرعه آخرت میدانست و در راه اعتقاد، آرام و قرار نداشت. آرزویش پیاده شدن قرآن و احکام الهی به نحو احسن در ایران و جهان بود. میگفت: باید از امام حسین(ع) بیاموزیم؛ و الحق خوب بدان عمل کرد.»