*وصیتنامه شهید چنگیز عالمیان*
بسم الله الرحمن الرحیم
ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیل صفاً کانهم بنیان مرصوص
گرچه قلم این حقیر تاب وصیت کردن در مقابل ملتی که تا سرحد شهادت در راه خدا را دارد را ندارد لکن برحسب وظیفه شرعی و الهی که نسبت به این انقلاب و امت دارم چند سطری کوتاه وصیت نامه ام را آغاز می نمایم.
اینجانب چنگیز عالمیان فرزند بابا شماره شناسنامه 483 متولد 1346 شغل کشاورز. اطاعت و فرمانبرداری خود را از ولایت فقیه که همان امام امت است اعلام داشته و خود را مقلد آن مرجع عظیم القدر می دانم و پشتیبانی کامل خویش را از روحانیت مبارز و پیروز خط امام اعلام می دارم و از شما می خواهم که برایش دعا کنید تا انقلاب مهدی این انقلاب پایدار باشد انشاالله . بلی هر انسان که از اول به این دنیا می آید باید روزی برگردد اما این برگشتن ها از زمین تا آسمان با هم فرق دارد. یکی با مرگی می رود که تمام ملائکه به او احترام و جلویش تعظیم می کنند و دیگر با مرگی می رود که همه ملائکه به او لعنت می کنند. اکنون که راه حق را شناختم می خواهم بهترین و بالاترین سرمایه خود را که خدا به من داده که جان بی ارزش هست به او پس بدهم که پس دادنم در راه اوست. برای آنان که راه حق را شناخته و به یاری آنها نشتافتند عزیزان امروز ما ملت ایران امانت بزرگی را دارا می باشیم که این امانت از خالق سبحان به ما رسید.
بنده این راه را که کشته شدن در راه خدا می دانم با چشمی باز و آگاه تعیین و انتخاب نموده ام از این که دین خود را به اسلام و انقلاب اسلامی ادا کنم که هرگز این راه را انتخاب نموده ام باز نخواهم گشت و کشته شدن در راه خدا را بهترین سعادت می دانم و لازم نمی دانم برایم گریه و زاری کنید که باعث خوشحالی دشمنان شود بلک چنان چهره خوشحالی داشته باشید که کمر دشمنان و منافقین بشکند.
آری برادرم امروز که خودم را شیعه علی و پیرو حسین (ع) می دانم حاضر نشدم در خانه بمانم به این دلیل که دشمنان از هر سو به کشور ما حمله نموده و به ناموس ما تجاوز کنند و من هم بر حسب وظیفه اسلامی در مقابل آنها برخاسته ام که خداوند مرا به میهمانی بپذیرد. از خداوند خواهانم که ما را هدایت کند. امروز بار سفر بسته ام و به سوی تو آمده ام مرا ناامید مکن. خدایا حال که در این راه با دست خالی و بدون پیروزی مرا به وطنم برنگرداندی.
خدایا آن روز نبودم که جوانمردانه پشت سر حسینت (ع) بجنگم. ولی سوگند یاد می کنم که ندای اهل من ناصر ینصرنی حسین زمان خمینی ات را لبیک گفته و تا آخرین قطره خونم بجنگم و در راه تو شهید گردم.
پدر و مادر گرامی! سلام علیکم، مادر آرزویتان این بود که مرا داماد نمائی ولی مادرم! در کنار سنگر جشن عروسی را در پیش سربازان اسلام به پا کردم. مادرم شب جمعه به مزارم بیا و فاتحه ای تلاوت کن و اگر خواستی گریه کنی پیش نامحرمها گریه مکن که صدایت را بشنوند وقتی جسدم را به خانه آوردند دو رکعت نماز شکرانه بجا بیاور و دستت را به سوی آسمان دراز کن و بگو خدایا قربانیم را قبول کن و از او بخواه که مرا ببخشید . آری مادرم! من با داشتن چنین مادری افتخار می کنم.
پدرم! هر چه فکر می کنم می بینم تا به حال با این ستم هیچ کار برایتان انجام نداده ام جز رحمت و ناراحتی و امیدوارم مرا ببخشید . خواهرم! مسئولیت شما سنگین تر از مسئولیت ماست شما با حجاب اسلامی به تمام معنا خود باید خط سرخ انبیاء و اولیاء و راه شهیدان را ادامه دهید.
برادرانم! انتظار زیادی که از شما دارم این است که سلاح گرم و آتشین مرا در دشتهای سوزان جنوب بیابید و راه پرافتخار مرا که همان راه اسلام و شهیدان است ادامه دهید و نگذارید که اسلام و مسلمین در خطر متجاوزین قرار گیرند. از این که نتوانستم حق برادری را به شما ادا کنم و مرا ببخشید و مرا حلال کنید. پدر دلسوخته و مادر ناتوانم را تنها نگذارید و پیام مرا به گوش کوردلان غرب و شرق برسانید تا بدانند راهم را با چشم باز انتخاب کردم و خونم را در این راه ریخته ام که رضای حق تعالی در آن بوده است سخنم را به پایان می رسانم.
سخنی با برادران انجمن اسلامی و بسیج گروه مقاومت شما برادران! در این دوران قدر یکدیگر را بدانید و وحدت و یکپارچگی و همبستگی خود را از دست ندهید و سعی و کوششتان به این باشد که نیرو جذب کرده و دفع نکنید و مواظب این منافقهای داخلی باشید و نگذارید در داخل انجمن و بسیج نفوذ کنند و از شما می خواهم که برایم مجلس را ساده بگیرید و به فکر کتابخانه باشید. زودتر آن را تمام کنید.
برادران! سعی کنید که کاری انجام دهید که رضای حق تعالی در آن باشد و مردم را از خود دور نکنید و کارها را برای رضای خدا انجام دهید گرچه موجب نابودیتان تمام گردد.
در ضمن از عموم امت حزب الله می خواهم که هر بدی در حقتان کرده ام مرا در پیشگاه خداوند عفو کنید که من شما را بخشیده ام.
از شما می خواهم که دعای کمیل و توسل را هر چه باشکوهتر بر پا کنید و با این دعاهایتان روح شهداء را شاد کنید و شب جمعه بر سر مزار شهدا بیائید و قرآن و فاتحه بخوانید.
یاران اگر رفتم مرا یادی نمائید. شب جمعه بر مزارم گرد آئید قرآن بخوانید در آخر خدایا شهدای ما را به شهدای کربلا محشور بگردان.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.