نام پدر : ابوالقاسم
تاریخ تولد :1345/04/10
تاریخ شهادت : 1363/02/27
محل شهادت : دیواندره

زندگی نامه

                          *زندگی نامه شهيد غلام‌حسن عابدي*

 

نام پدر: ابوالقاسم

«ابوالقاسم و صنمبر» در روستاي «جواركلا» از توابع محمودآباد، در دهمين روز از تیر ماه تابستان 1335، چشم به راه آمدن نوزادي بود که او را «غلام‌حسين» نامیدند.

 پدر، كارگر بود و با رزق حلال، مشغول به كسب روزي.

غلام‌حسن، دانش‌آموز پايه چهارم ابتدائي از دبستان «شهيد جلالي» فعلی آمل بود كه ترك تحصيل كرد.

او كه تحول فكري‌اش نشأت گرفته از انديشه‌هاي امام خميني و شهيدان بهشتي و مطهري بود، در روزهاي انقلاب به صفوف تظاهرات‌كنندگان ضد طاغوت ملحق شد و فرياد تظلم سر داد.

«علی‌حسن» در مورد خصوصیات اخلاقی برادرش می‌گوید: «به پدر و مادر بسیار احترام می‌گذاشت. تواضع و فروتنی خاصی داشت. منظم بود وگشاده‌رو. ما را به رعایت حقوق دیگران سفارش می‌کرد.»

«مُعظّم اسماعيل‌تبار»، بانوي مؤمنه‌اي بود كه غلام‌حسين در سال 1358 با وي ازدواج كرد؛ و ماحصل اين پيوند پاك، «بهرام و سميه» هستند.

غلام‌حسن در 1/12/1360، با پوشيدن جامه پاسداري، در واحد عمليات پايگاه آمل مشغول به خدمت شد. علاوه بر آن، به پيشه جوشكاري نيز اهتمام داشت.

در 21/12/1360 به سِمَت مسئوليت دسته از گردان جندالله، در سَقّز منصوب شد.

او مدتي هم مسئول گروه ضربت ديوان‌درّه بود.

و امّا روايت «شهربانو» از برادر شهيدش؛ «از غیبت کردن بیزار بود و می‌گفت: بدترین گناهان است. در مورد حجاب بسیار سفارش می‌کرد. بزرگ‌ترين آرزويش شهادت بود. هميشه مي‌گفت: حيف آدم نيست كه در رختخواب بميرد! انسان بايد برود و با كفّار بجنگد.» 

و سرانجام، غلام‌حسن در 27 اردیبهشت 1363 درمنطقه دیواندره کردستان به فيض والاي شهادت نائل آمد؛ و با تشييع اهالي آمل، در «امام‌زاده ابراهيم» اين شهر آرام گرفت. 


وصیت نامه

                                   *وصيت­نامه شهيد غلام­حسن عابدي*

 

 فرزند ابوالقاسم

                                                        بسم الله الرحمن الرحيم

اول كلام خود را با نام مبارك خداوند تبارك و تعالي شروع كردم اي خدايي كه همه چيز و هستي­ام به دست توست. بارالها! به درگاهت پناه آوردم. خداوندا اين حقير و بيچاره كه به درگاهت آمدم توبه مرا قبول كن و در رحمت تو به سوي همه باز است من هم به در خانه­ات آمدم، جاي بده­ اي رحمان، ای رحيم، اي پناه بيچارگان! خدايا بر محمد و آل او رحمت فرست و ما را جز سربازان صدر اسلام قبول بفرما. در بعد، سلام و درود خودم را نثار بهترين رهروان راه خدا مي­كنم از آدم تا خاتم­النببين (ص). پروردگارا! اگرچه در صحراي عاشورا در ركاب خليفه شما حضرت حسين­بن­­علي (ع) نبوديم حالا صداي لبيك گفتيم و همواره در ركاب ولي­عصر (ع) با دشمنان­ات مي­جنگيم و پيروزي اسلام را به ارمغان مي­آوريم. خداوندا اگرچه در امواج خروشان درياي بي­كران­ات قطره­اي بيش نيستم ولي جانم را فداي راهت مي­كنم تا در روز قيامت در پيش رويت سربلند باشم.

خداوندا! اسلام هميشه درگير با كفار بوده از هابيل با قابيل، محمد (ص) با ابوجهل، ابوسفيان، ابولهب و علي (ع) با معاويه لعنتي و حسين (ع) با يزيد ملعون زنازاده هميشه درگير با اسلام عزيز بود. مي­خواستند نور خدا را در زمين خاموش كنند ولي آن­جا كه قدرت خداوندي دركار است، اين­ها هيچ كاري نمي­توانند بكنند مثل زمان ولي­عصر (عج) صدام مزدور خائن خودفروخته بي­همه­چيز دارد با اسلام عزيز مبارزه مي­كند. خداوندا ريشه او و دودمانش را بسوزان و عمر رهبر انقلاب ما را به بلندي آفتاب طولاني بگردان. اين­جا بعد سلام مي­كنم به پدر و مادرم كه برايم رنج­ها و زحمت­ها كشيدند. خداوندا خودت اجرشان بده. پدرم و مادرم! مرا ببخشيد نتوانستم پسري خوب براي شما باشم. از اين­كه شما را ترك مي­كنم و به سوي خدا مي­روم، اميدوارم كه حلالم كنيد و اگر از دستور شما سرپيچي كردم به بزرگي خودتان مرا ببخشيد. پدر و مادر! چون من عازم جبهه هستم، مي­روم با كافران بجنگم اگر لياقت آن را داشتم و شهيد شدم، براي من ناراحتي نكنيد. گريه شما براي اباعبدالله الحسين باشد كه روز در صحراي كربلا بدون كفن توي خاك افتاده بود. گريه بر آن كسي بايد كرد كه خداوند به انسان اجر بدهد گريه بر علي­اكبر جوان حسين گريه بر عباس دلاور كن. مزدوران پست دست آقا عباس دلاور را قطع كردند. پدرم و مادرم يادتان نرود نماز جمعه و جماعات را فراموش نكنيد. گوش به حرف­هاي امام جمعه بدهيد كساني كه شايع مي­كنند برعليه اسلام با آن­ها بجنگند كه پيروزي از آن خداست. در اين­جا به همسرم سلام عرض مي­كنم اميدوارم كه مادر خوبي براي فرزندان من باشي. همسرم! گرچه نتوانستم تمامي خواسته­هايت را برآورده كنم.

فرزندم بهرام را مثل وجودت و خودت دوست داشته باشد حرف­هاي پدر و مادر را گوش كن. نگذار بعد از من نبودن من پدر و مادرم را از تو ناراحتي بكشند. همسرم! شما و دو فرزندم را به دست پدر و مادر مي­سپارم و پدر و مادرم را به خدا مي­سپارم. در بعد از سلام مي­كنم به برادران خوب و مهربان برادرانم كه يك وقتي حرف­هاي تندي به شما زدم، از من دلگير نباشيد و از شما طلب عفو مي­نمايم. برادرم علي­حسن! به پدر و مادر حرف­هاي ناهنجار نزنيد. برادرم! سفارش نمي­كنم فرزندان را من پيش شما گرو گذاشتم از فرزندانم و همسرم مواظبت كنيد.

برادرم علي­حسين! ديگر عرضي با شما ندارم. حالا به برادرم رستم سلام عرض مي­كنم. رستم جان! مي­دانم كوچك بوديد به شما حرف­هاي تندي مي­زدم. اميدوارم به بزرگي خودتان مرا عفو كنيد. برادرم رستم! من شما را به تقوا دعوت مي­كنم به نماز و روزه اگر انسان تمام اعمال او خوب باشد، نمازخوان نباشد، هيچي او درست نيست پس تقوا پيشه كن. ديگر عرضي با شما ندارم. برادرم محمد! سلام عرض مي­كنم. اميدوارم كه به درس­هايت خوب برسي و دنبال آدم­هاي ناهنجار نروي. يك روز بزرگ مي­شوي و همه چيز را مي­فهمي. در اين­جا به خواهرانم سلام عرض مي­كنم. خواهرانم سلام عرض مي­كنم. خواهرانم! شما را به تقوا دعوت مي­كنم و حجاب اسلامي شما مشت محكمي است بر دهان ياوه­سرايان. خواهرانم من عازم جبهه حق عليه باطل هستم. اگرچه من شهيد شدم، برايم گريه و ناراحتي نكنيد. براي اسلام گريه كنيد كه در خطر كفر الحادي است. بايد آن روزي گريه كنيد كه اسلام نداريم. پس صبر پيشه كنيد كه خداوند به شما اجر مي­دهد. در آخر به برادرزن­ها سلام عرض مي­كنم و اميدوارم كه احترام پدر و مادرم را داشته باشيد و شما را به تقوا دعوت مي­كنم و حجاب اسلامي­تان را كاملاً حفظ كنيد. برادرم علي­حسن اگر چنانچه من شهيد شدم، مرا در امام­زاده ابراهيم ميان شهدا دفن كنيد و هر شب جمعه مرا فراموش نكنيد. براي من طلب مغفرت كنيد از خدا بخواهيد كه گناهانم را بريزد. برادرم علي­حسن! اگر من شهيد شدم، مرا بايد برادران پاسدار بشويند. به دست پاسدار شسته شوم و مرا آن­ها كفن كنند و دفن مرا آن­ها كنند.

خداوندا! خودت شاهد باش كه من اين راه خوب و پرمعنا را خودم انتخاب كردم و به سوي شما پرواز مي­كنم. پروردگارا! قلب امام زمان (عج) را از همه ما راضي و خشنود بگردان. خداوندا! عمر رهبر ما را طولاني بگردان.

برادرم علي­حسن! در آخر سفارش دارم آن اين است كه سهراب هم در تشييع جنازه من شركت داشته باشد و سوره­اي از قرآن براي من بخواند و در شستن­ام كمك كند. از خداوند توفيق طول عمر امام را خواستارم. برادرم علي­حسن! حقوق مرا در سپاه مي­گيري. چون من چيزي نداشتم، براي فرزندان خود و همسرم و پدر و مادرم ارث بگذارم، فقط همين­قدر حقوق مرا به ايشان مرحمت كنيد. براي فرزندانم سفارشي نمي­كنم. خداوندا فرزندان مرا به راه راست هدايت بفرما. اگر من شهيد شدم، اين وصيت­نامه مرا داشته باشيد به دست فرزندم بهرام كه وقتي بزرگ شده بدهيد تا بخواند كه پدرش چه راهي را انتخاب كرد تا او هم راه مرا ادامه دهد.                                                               

                                                                        والسلام

امام حسن (ع) مي­فرمايد: براي سفر آخرت آماده شو و توشه­ات را پيش از فرا رسيدن اجل تهيه نما.