نام پدر : ابوالقاسم
تاریخ تولد :1345/11/09
تاریخ شهادت : 1361/02/10
محل شهادت : خرمشهر

وصیت نامه

1- ای امام! جان مرا بپذیر. کاش چند جان داشتم و برای تو می دادم.
2- ای برادرم! به مردم بگو مبادا دست از یاری امام امت بردارند.
3- بدنم از گلوله های دشمن سوراخ سوراخ شده است ولی همچنان می نویسم که برای خدا و اسلام و سرکوب دشمن و مبارزه با شیطان بزرگ آماده شهادتم.
4- منافقان و ضد انقلابیون! برگردید، خیانت بس است، جنایت بس است. برگردید به دامن پر مهر و محبت امت حزب اله.
5- به خدا سوگند اگر تکه تکه ام کنند هر تکه ام فریاد می زند خمینی! و اگر بسوزانندم، خاکسترم در هوا طوفانی می شود و کاخ دژخیمان را ویران می کند.
6- اکنون من به دیار عشق و شهادت برای برقراری حکومت الله هجرت کرده ام و به جبهه‌ی نبرد حق علیه باطل آمده ام و یقین دارم که پیروزی از آن مستضعفین است.
7- سلام بر خانواده ام که مرا چنین بزرگ کرده اند تا داوطلبانه به جبهه حق علیه باطل هجرت کرده و بر علیه مستکبران جهاد کنم و بجنگم.

وصیت نامه

اسکن وصيت نامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1- نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

ولی الله عابدین پور

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

9/11/1345-

3- نام و شغل پدر :

ابوالقاسم- آزاد

4- نام و شغل مادر:

ربابه خیری- خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

هفت فرزند- شهید پنجمین فرزند بود.

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

چون از لحاظ اقتصادی وضعیت مالی خانواده مناسب نبود، شهید سعی می کرد با کارگری کمک خرج خانواده باشد.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دبستان مازیار بابلسر

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

مدرسه ی راهنمایی شهید عابدین پور بابلسر (2 سال)

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ــــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه :  ـــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

بعد از مقطع دوم راهنمایی به دلیل رفت و آمد به جبهه ترک تحصیل کرد.

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی : ــــــــــــ

2- یگان اعزام کننده : ــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :  

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ـــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

رفتارش با پدر و مادر بسیار خوب بود و به آن ها احترام می گذاشت با سایر اعضای خانواده هم رابطه ی خوبی داشت.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی : ـــــــــــــ

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ـــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

تحول فکری شهید متأثر از شهید نبوی رهبر حزب فدائیان اسلام بود.

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

شرکت در تظاهرات و راهپیمایی های دوران انقلاب و بعد از آن

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

در نهاد بسیج خدمت می کرد.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :  

در جبهه حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

چندین بار

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه :

تک تیرانداز

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن :

دوبار مجروح شدند. یک بار در گیلان غرب که همان جا در بیمارستان بستری شد.

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

10/2/61 در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به بدن و سر به درجه شهادت رسید.

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

دو هفته بعد از شهادت در گلزار شهدای امام زاده ابراهیم بابلسر به خاک سپرده شد.

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

لیلا عابدین پور- خواهر شهید- می گوید: یک شب منزل یکی از دوستان رفته بودیم. دعای کمیل گذاشته بودند. من هم محو صدای آن مداح یعنی آقای آهنگران شده بودم. دیدم ایشان رفت اسلحه آورد و به برادرانم یاد می دهد و می گوید: دیگر باید اسلحه یاد بگیرید، الان موقع جنگ است، همه باید برویم از مملکت مان دفاع کنیم. من همین طور نگاهش می کردم که او از همه کوچک تر است چقدر می فهمد و دلش به کجا رفته که این قدر دوست دارد خدمت کند.

محمدرضا عابدین پور- برادر شهید- می گوید: آخرین باری که شهید می خواست به جبهه برود، ما در منزل مهمان داشتیم. عمه هایم از بابل به خانه ی ما آمده بودند. بسیج هم در خیابان پاسداران اعزام داشتند. آن روز احساس غریبی داشتیم، خیلی دل مان می خواست شهید ولی الله را ببینیم ولی او حاضر نشد از بسیج بیرون بیاید تا او را ببینیم. حتی به دوستانش پیغام دادیم که به او بگویند یک لحظه بیاید بیرون تا با او خداحافظی کنیم ولی او گوش نمی داد و می گفت: چند روز دیگر بر می گردم.