نام پدر : علی اكبر
تاریخ تولد :1347/04/29
تاریخ شهادت : 1365/10/04
محل شهادت : ام الرصاص

خاطرات

دوست و همرزم شهید ـ محمد مهدی کاظمی ـ می گوید : زمانی که به نیروهای مستقر در خط قرار گاه هفت تپه برای شروع عملیات مرخصی داده بودند تا به دیدار اقوام و خانواده های شان بروند ایشان هم از نیروهای خط مقدم در جبهه بود ایشان را در نزدیکی مسجد جامع ملاقات کردم

به من گفت: اسم من برای سربازی ابلاغ شد مردد هستم به سربازی بروم یا به جبهه  که عملیات در پیش است!!؟

گفت: به نظر شما کجا بروم؟

من گفتم: تصمیم با خودت است .

ایشان گفت: چون تعهد دارم که پس از مرخصی به جبهه برگردم بر خود تکلیف شرعی می دانم  که به جبهه بروم و در عملیات شرکت کنم چرا که من نیروی آموزش دیده ای هستم برای شرکت در عملیات باید حضور داشته باشم .

روز موعود فرا رسید  به جبهه اعزام شدیم و ایشان در همان عملیات شهید شد .

 

دوست و همرزم شهید ـ علی حبیبی ـ می گوید : چند روز قبل از عملیات کربلای وقتی از خواب بیدار شد حالت عجیبی داشت  همه از روی حالت و رفتار وی متوجه شده بودند  مشخصات دقیق خود را روی پیراهنش نوشت.

  گفتیم: چرا این کار را می کنی ؟

گفت: خواب مادر مرحومم را دیدم با این که بارها خوابش را دیدم اما این بار فرق داشت خیلی نوازشم می کرد و می گفت: از خدا برایت طلب خیر کردم خیلی خوشحال بود . از خوابم متوجه شدم امروز آخرین روز من است و در همان عملیات شهید شد .

خواهر شهید ـ فاطمه صغری ـ می گوید : خیلی مصر بود که هیکلش بزرگتر شود بعد ها فهمیدیم او برای ثبت نام به جبهه به پایگاه رفت  و به خاطر سن و سال کم او او را ثبت نام نکردند و برای این که به جبهه برود از وسایل ورزشی استفاده می کرد تا زودتر قدش بلند شود و در جبهه شرکت کند که در عرض چند ماه تغییر کرد و او را برای جبهه ثبت نام کردند .