نام پدر : عباس
تاریخ تولد :1345/10/10
تاریخ شهادت : 1365/11/07
محل شهادت : فکه

زندگی نامه

     اسوه ­ي فتح و ظفر، شهید محمود ظفری در دهم دی ماه سال۱۳۴۵ ه. ش. در روستای سرسبز و خرّم کلین­ خونی از دهستان ناتل کنار علیای شهرستان نور، در دامان مبارك خانواده ­اي متديّن دیده به جهان گشود. پدر بزرگوار ايشان را نام عباس بود و مادر مکرّمه­ اش، بانو حوا حبیبی.

     این دلاورمردِ عرصه­ ي رزم و شهامت، دوران خردسالی را در دامن پرمهر مادر مهربان و تحت تربیت پدر شريف خود سپری کرد و در حال و هوای پاک و بی ­آلایش روستای کلین­ خونی به نشو نما پرداخت. خانواده ­ي معظّم و محترم آن عزیز، اصالتاً ساکن روستای میان ­بند نور بوده، سالیانی دور، از میان­ بند به روستای کلین خونی مهاجرت کردند. خانواده­ ي شهید ظفری، پس از مدتی از روستای کلین­ خونی به خیابان طالقانی شهر نور نقل مكان کردند.

     شهيد ظفري جهت كسب معارف و تحصیلات علم و دانش تا مقطع دوّم ابتدایی در مدرسه شهید کلانتری (کوروش کبیر سابق) به تحصیل پرداخت. سپس جهت کمک به هزینه­ ي زندگی خانواده به حرفه­ ي جوشکاری در کارگاه­های مختلف روی آورد. ایشان به علت سختی کار و مشقّت ناشی از حرفه­ ي جوشکاری از ترک تحصیلات علم نگران بود. تا اين­كه پس از مدتي به خود آمد و در کنار حرفه ­ي جوشکاری که نیاز به هزینه ­ي زندگی آن را می­طلبید، از طریق نهضت سوادآموزی تا مقطع پنجم ابتدایی به تحصیلات خویش ادامه داد.

     در سال ۱۳۵۸ ه. ش. پدر بزرگوارش به بیماری سرطان دچار شد و با توجّه به این که برادر بزرگترش در جبهه ­های جنگ به خدمت مقدّس سربازی مشغول بود و برادر کوچک­ترش هم دانش­ آموزي خردسال بود، مسئولیت ایشان در تأمین زندگی دوچندان گشت و تلاش و کوشش او جهت تأمين امرار معاش خانواده مضاعف گردید.

     در سال۱۳۶۰و در حالي كه برادر بزرگترش، خدمت مقدّس سربازی را به اتمام رسانیده بود و در عين حال، برادر دیگرش جهت خدمت سربازی به جبهه ­ي جنگ فراخوانده شده بود، تنها حامی و پشتیبان خانواده، یعنی پدر شهيد محمود، دار فانی را وداع گفت و جمله ­ي خانواده­­ اش، (به خصوص شهيد ظفري)  در سوگ فقدان او سياه­پوش و عزادار شدند؛ به اين ترتيب، مسئولیت او از هميشه سنگین­تر ­شد و در اين راستا، جهت تأمین مایحتاج زندگی خانواده كه تلاشي مضاعف را می­طلبید، مجبور به كار و زحمت يدي دوچندان شد.

     در سال۱۳۶۳ كه برادرش خدمت سربازی را به اتمام رسانیده بود، شهيد ظفري به فراخور نوبت خود به خدمت مقدس سربازي رفت و آموزش­های مقدماتی نظامی را به مدت سه ماه در پادگان آموزشی بیرجند سپری کرد؛ سپس وارد لشکر ۷۷ خراسان شد و از آن طریق، به جبهه­ ي جنگ اعزام گردید. این سینه ­سرخ مهاجر که دل به زلالی آب و آیینه سپرده بود، در نخستین مرخصی خویش، از جبهه­ های جنگ، با ذوق و شوقي وصف­ ناپذیر، براي پابوسی ثامن­ الحجج علی بن موسی­ الرضا (ع) عازم مشهد مقدّس شد و جهت  تحلي خاطر و صفای درون خویش از حال و هوای ملکوتی بارگاه آن امام همام بهره­ ها گرفت و از پس آن صيقل روح، ديگربار راهي عرصه­ هاي شهامت و شجاعت شد و گویا آگاه بود که دیگر به وطن باز نمی­گردد. لذا در همین مرخصی که قبل از بهمن سال۱۳۶۰ بود به مادرش گفت: من دیگر به مرخصی نمی­ آیم.

     ایشان در عملیات­های والفجر ۸ منطقه ­ي فاو و عملیات­های مختلف در منطقه ­ي جفیر و بستان، فداکاری­ها و رشادت­هاي بسياري را از خود به یادگار گذاشتند تا آن­كه پس از ۱۸ ماه خدمت مقدّس سربازی و آفریدن حماسه­ های بي­بديل در خطوط جبهه ­ي حق علیه باطل، در تاریخ ۱۳۶۵/۱۱/۲ در منطقه­ي عملیاتی فکّه، در صبح­گاهان و پس از اتمام پست نگهبانی­اش، و از پسِ وضو گرفتن از تانکر آبی كه در آن حوالی بود، ترکش خمپاره به پیشانی مبارک ونورانی او اصابت کرد و به مقام والاي شهادت نائل آمد.

با آب وضو جبین من آذین شد                 

           از ترکش خصم به خون من رنگین شد

ناگه به ضیافت خدا رفتم من                 

               مهمانی حق برای من شیرین شد