1- نه مرگ آنچنان ترسناک است و نه زندگی آنچنان شیرین که انسان در مقابل این متجاوزین گرگ صفت مهر خاموشی بر لب زند و سکوت کند و از خود هیچ عکس العملی نشان ندهد. اگر در راه خدا 70 بار شهید بشوم برایم بهتر از آن است که حتی یک بار در مقابل دشمن از خدا بی‌خبر سر تسلیم فرود آورم را که حسین (ع) به ما نوجوانان درس شهادت و جوان مردی و آزادگی آموخت، آموخت که چگونه باید در مقابل دشمنان دین ایستاد و با آنان به نبرد پرداخت.
2- من شهادت را جز سعادت نمی دانم، حالا که رفتنی هستیم بگذار راهی را انتخاب کنیم که سعادت آمیز باشد نه شقاوت آلود.
3- خدایا! تو خودت می دانی که تنها هدفم تو بودی و در این راه پرافتخار، فقط رضایت تو را می خواهم. از طرف من به ضعفا بگویید که مهدی حامی ضعفا و دشمن مستکبرین بوده است.
4- مردم عزیز! همیشه گوش به فرمان امام بوده و پشتیبان ولایت فقیه باشید. باید در عمل پیرو او بود.
5- بر مزارم ننویسید ناکام، بلکه بنویسید تشنه ای که ناگاه به آب رسید و پس از جست و جوی زیاد، گمشده اش را یافت و مرگ سرخ را در آغوش کشید.
6- خانواده ام! شما مرا در راه خدا دادید و مبادا برایم گریه کنید. برای چیزی که در راه خدا دادید گریه نکنید.

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1- نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

محمدحسین طهماسب پور فوکلایی- مهدی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

7/1/1345- روستای فوکلا، بابلسر

3- نام و شغل پدر :

سلیمان- کشاورز

4- نام و شغل مادر:

حلیمه فرج زاده- خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود: ــــــــــــ

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

وضعیت اقتصادی خانواده مساعد نبود و از طریق کار کشاورزی و حرفه ی جاروبندی امرار معاش می کردند.

از لحاظ اعتقادی هم بسیار مذهبی و اهل نماز و روزه بودند، به طوری که همواره در نماز جماعت و نماز جمعه حضور فعال داشتند.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه – نام فرد آموزش دهنده ): ــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دبستان روستای فوکلاء بابلسر

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

مدرسه ی امیر پازواری روستای دیوکلا بابل

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

دبیرستان آیت الله روحانی بابل- علوم تجربی

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :

بله، در کارهای مزرعه و کشاورزی و جاروبندی کمک می کرد.

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ـــــــــــــ

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی : ــــــــــــــ

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :  

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ـــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

رفتارش با والدین بسیار خوب بود و علاقه ی فراوانی به آنها داشت.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

جاروبندی

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ــــــــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

شرکت در تظاهرات و راهپیمایی های دوران انقلاب

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه : ــــــــــــ

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :  

در جبهه حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

چندبار اعزام به غرب و جنوب

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه :

تک تیرانداز

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن :

یک بار در گیلان غرب مجروح شد.

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد :

در گیلان غرب مجروح و در بیمارستان آبادان بستری شد.

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

2/2/61، جاده ی اهواز، خرمشهر به علت آب گرفتگی به درجه ی شهادت رسید.

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

19/2/61، در گلزار شهدای روستای فوکلاء بابلسر به خاک سپرده شد.

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

علی طهماسب پور – برادر شهید- می گوید: یک بار من و برادرانم به ایشان گفتیم: شما دوبار به جبهه رفتید، فعلا نروید. ایشان در جواب گفتند: شما فکر می کنید فقط ما پنج نفر با هم برادر هستیم، آن هایی که در جبهه ها در حال جنگ هستند هم برادران ما هستند. یکی از برادران به ایشان گفت: پس بگذارید این بار من بروم. ایشان در جواب گفتند: فعلا جبهه به نیرو احتیاج مبرم دارد، شما تا بخواهید آموزش ببینید و بعد بروید، دیر می شود. شما بزرگ تر از من هستید بنابراین سرپرست خانواده باشید.

 

اسکن وصيت نامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد