نام پدر : طاهر
تاریخ تولد :1345/12/02
تاریخ شهادت : 1365/11/03
محل شهادت : شلمچه

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

داریوش طاهری غلامی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

2/12/1345 تهران

3- نام و شغل پدر :

طاهر، آزاد

4- نام و شغل مادر:

منصوره نیا، خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

هفت فرزند، فرزند سوم

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

ایشان در یک خانواده مومن و متدین و متوسطی در سال 45 در تهران متولد شدند. پدر ایشان از کار افتاده بودند و ایشان در دامان پدر و مادری با ایمان تربیت شدند و در دوران نوجوانی برای کمک به خانواده در کنار درس خواندن سر کار نیز می رفتند.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

ــــــــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود):

از بدو تولد تا 11 سالگی تهران

از 11 سالگی تا شهادت آمل

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

مدرسه ابتدایی تهران

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

مدرسه راهنمایی فرهنگ و ادب آمل

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

دبیرستان امام خمینی(ره) آمل. رشته تجربی

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه :

مدرسه علمیه مسجد جامع آمل، 2 سال

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :

کارگری می کردند

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

بعد از دوران دبیرستان وارد حوزه علمیه شدند و به جبهه اعزام شدند

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی : ــــــــــــــ

2- یگان اعزام کننده : ــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

ایشان فردی مهربان و با ایمان بودند و به همه اعضای خانواده احترام و محبت می کردند و همیشه به فکر افراد کم بضاعت و بی بضاعت بودند و به آن ها کمک می کردند.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

طلبه بودند

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ــــــــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ــــــــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

عضو پایگاه بسیج بودند و فعالیت های فرهنگی مثل نقاشی و خوش نویسی داشتند.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

از14/6/65 تا زمان شهادت چند مرحله به جبهه اعزام شد.

3- مجموع مدت حضور در جبهه :

7 ماه و 6 روز

4- مسئولیت در جبهه :

بی سیم چی

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن :

یک بار، دهلران

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

3/11/65، شلمچه، عملیات کربلای5

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

11/11/65، امام زاده ابراهیم(ع) آمل

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

مادر شهید: زمانی که او داشت می رفت پدرش تازه 4 ماه وفات کرده بود به او گفت صبر کن ما همه لباس مشکی بر تنمان است الان نرو ولی قبول نکرد و گفت:« خواهرها و برادرها هستند تو چرا ناراحت هستی؟» از      قبل به فرمانده اش نامه داد که هر وقت عملیات در پیش داریم به من نامه بده تا من بیایم که آن زمان هم       می خواست برود نامه آمده بود برایش. به خواهرش گفته بود :« این بار رفتم دیگر برنمی گردم هر صحبتی داری یا کاری داری الان بگو، به مامان چیزی نگو ولی من این بار رفتم دیگر برنمی گردم.» صبح رفت حمام و آمد صبحانه را خورد و ساکش را بست و رفیقش آمد دنبالش با هم رفتند، رفیقش می گفت آن شب محمود آنقدر نورانی و خوشگل شده بود من تا صبح گریه کردم می دانستم که شهید می شود. آن روز من کلی پسته خریدم که ببرد ولی نبرد می گفت آنجا پسته فراوان است بده بچه ها بخورند گرفت و بین همه تقسیم کرد و چند تا هم در جیب خودش گذاشت و می خواستم او را از زیر قرآن رد کنم قدش ماشاءالله آنقدر بلند بود که دستم نمی رسید به او گفتم چند پله برو پایین تا دستم برسد و تو را از زیر قرآن رد کنم و با هم خداحافظی کردیم و نگذاشت من او را بدرقه کنم از همان جا خداحافظی کرد و رفت.

خواهر شهید- فهیمه طاهری: زمانی که شهید احمدزاده به شهادت رسیدند ایشان به خانه آمده بود و بعد از مدتی دوباره اعزام شدند زمانی که داشتند ساک خودش را می بست من به او گفتم چرا می روی ببین احمدزاده شهید شد تو هم بروی شهید می شوی نرو، در جواب به من گفت:« تو اگر می دانستی او کجا رفت و الان کجاست و در چه حالی هست این حرف را نمی زدی و مانع من نمی شدی.»

فرشته طاهری- خواهر شهید: ایشان هر وقت که می خواستند بروند جبهه من خیلی ناراحت می شدم و گریه   می کردم و ایشان هم وقتی از جبهه برایم نامه می داد به شوخی می نوشتند که در جواب نامه برایم بنویس چند شیشه آب غوره گرفتی.


وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحيم                                 «طلبه شهيد: محمود طاهري غلامي»

«الحمدالله رب‌العالمين‌ وصلي‌ الله علي‌ سيدالانبياء والمرسلين‌ و آله‌ ائمة‌الطاهرين‌ و لعن‌الله‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌»

و اما بعد:« قال‌ الله تعالي‌ في‌ كتابه‌: فليقاتل‌ في‌ سبيل‌ الله الذين يشرون‌ الحيوه‌ الدنيا بالاخره‌ و من‌ يقاتل‌ في‌ سبيل‌ الله فيقتل اَو يغلب‌ فسوف‌ نؤتيه‌ اجراً عظيما» (نساء/ ‌74 - ‌75)

درود و سلامي‌ از جان‌ گرفته‌ ز اسلام‌ و زندة‌ به‌ زندگي‌ ايمان‌، به‌ رهبر بزرگ‌ و عزيزمان‌ و واسطة‌ حيات‌ دوبارة‌ اسلام‌ و جلودار نهضت‌ اخير اسلامي‌.

قال‌ علي‌(عليه‌السلام‌):«اوصيكم‌ بتقوي‌ الله» حضرت‌ امير قلب‌ عالم‌ امكان‌ و جلوة‌ حقيقي‌ عمل‌ و كامل‌ في‌ الايمان،‌ فرزند گراميش‌ را چنين‌ وصيت‌ كرد، تا به گوش‌ آدم‌ تا منتهي‌ روزعالم‌ برسد كه‌:

وصيت‌ مي‌كنم‌ شما را بتقواي‌ الهي چرا كه‌ تقوا‌ پايه‌اي‌ است‌ محكم‌ و راست‌ كه‌ بناء بر او استوار است‌، و خطر ويراني‌ و حيراني‌ در كار نيست‌، متقي‌ پيروز است‌ و با توشه‌اي‌ ارزنده‌ از دنيا مي‌رود. متقي‌ به‌ دنيا چو خوارستان‌ نظر مي‌كند، و هنگام‌ عبور، جامه‌ را بالا گرفته‌ حفظ‌ دارد، پس‌ اي‌ عزيز در پي‌ تقوا‌ باش‌ وكسب‌ درجه‌ متقين‌ نما، خواسته‌ام‌ از خدا، هدايت‌ بود، و خدا چون‌ ديد در تقوا‌ موفق‌ نبودم‌ عاصي‌ را از طريق‌ شهادت‌ هدايت‌ نمود، و اين‌ لطفي‌ بود كه‌ خدا نسبت‌ به‌ من‌ نمود، چرا كه‌ مي‌ديد و مي‌دانست‌ كه‌ بيچاره‌ از هيچ‌ راهي‌ آدم‌ نمي‌شود، شايد در هنگام‌ نبرد و همنشيني‌ با مرگ‌ هم سفرة‌ لحظات‌ زندگي‌ انسان‌گردد، و بوي‌ آدميت‌ را از آدم‌ ابوالبشر بشنود و فرياد توبه‌ و بازگشت‌ سر دهد. ماه‌ رجب‌ گذشت‌ ولي‌ من‌ نتوانستم‌ از خود درگذرم‌ چرا كه‌ مبتدي‌ در ميان‌ اهل‌گذشت‌ نمود تا دستش‌ گيرند. اواخر شعبان‌ است‌ به‌ ميان‌ اهل‌ ايمان‌ مي‌روم‌ كه‌ اهل‌ (خودي‌)اند تا شايداز خود وارسته‌ و بيخود گردم‌، (اما سفارش‌ مي‌كنم‌ شما را به‌ كار خود بپردازيد وفرصت‌ را از دست‌ ندهيد، كه‌ وقت‌ تنگ‌ است‌. و در راه‌ انقلاب‌ دوشادوش‌ امام‌ عزيز فرمانبر فرمايشات‌ اين‌ بزرگوار باشيد، نكند فردا خود را مستقل‌ و خودي‌ببينيد، نه‌ شما زنده‌ايد به‌ زندگي‌ انقلاب‌ اسلامي‌ پس‌ در پي‌ حفظ‌ و نگهداري‌ و نشر اين‌ مهم‌ برآييد، با دشمنان‌ خارجي‌ همچون‌ شير ژيان‌ مبارزه‌ كنيد، و درميدان‌هاي‌ نبرد سياسي‌ و نظامي‌ و فرهنگي‌ و اقتصادي‌ مقاوم‌ و استوار باشيد، و امان‌ را از دشمن‌ بگيريد و بر شما باد به‌ اهميت‌ بر مسايل‌ اسلامي‌و واجبات‌ ديني‌، و حفظ‌ شعائر الهي‌ و با هر كسي‌ كه‌ خون‌ شهدا را مي‌خواهد هدر دهد مبارزه‌ كنيد كه‌ شهدا به‌ كاروان‌ شهادت‌ مي‌پيوندند.) اما بدانيد اي‌ملت‌ عزيز و غيور كه‌ به‌ والله‌ غم‌ فردا را در دل‌ دارند كساني كه امام‌ را تنها گذارند كه‌ امام‌ نعمت‌ عظيمي‌ است‌ براي‌ ما، پس‌ اگر تا امروز يار و ياور امام‌ نبودند، اگر تا امروزسخنان‌ امام‌ در شما تأثيري‌ نداشت‌ از همين‌ حالا ياور امام‌ و گوش‌ بفرمان‌ امام‌ باشند كه‌ اطاعت‌ از امام‌، اطاعت‌ از امام‌ زمان‌-عجل‌الله‌تعالي‌فرجه- است‌.

مادر و خواهر و برادرانم‌! در مقابل‌ دشمن‌‌ (شفقت‌) نشان‌ ندهيد، متين‌ و محكم‌ و استوار باشيد و براي‌ من‌ و امثال من‌ در خفا‌ اشك‌ بريزيد. مادر عزيزم‌! اگر چه‌ نتوانستم‌ اطاعت‌ تو را به جا آورم‌، اگر چه‌ نتوانستم‌ خدمتگزاري‌ شما را بكنم‌ و اگر چه‌... اما انتظار بخشش‌ و حلاليت‌ از شما دارم‌. چرا كه‌ من‌ ضعيف‌ و حقير هستم‌ و طاقت‌ عذابهاي‌ اخروي‌كه‌ از عقوق والدين‌ است‌ را ندارم‌ (برادران‌ مسؤول‌! جدّيت‌ بيشتر به خرج‌ دهيد و مواظب‌ باشيد كه‌ وظيفة‌ خود را انجام‌ دهيد هر چند كه‌ در اين‌ امر كوشا هستيد ومواظب‌ باشيد كه‌ خداي‌ نكرده‌ خلاف‌ نرويد كه‌ خود اين‌ نهضت‌ خلافكاران‌ را رسوا مي‌كند) مادرم‌! امروز مادران‌ بسياري‌ هستند كه‌ عزيزانشان‌ را از دست‌ داده‌اندو حتي‌ عده‌اي‌ جنازه‌هاشان‌ نيز به دست‌ خانواده‌هايشان‌ نرسيده‌ است‌ از تو مي‌خواهم‌ كه‌ در شهادتم‌ همچون‌ كوه‌، استوار باشي‌.

مادر عزيزم‌! شما برايم زحمات‌ زيادي‌ كشيدي‌ و من‌ نتوانستم‌ حق‌ّ شما را ادا كنم‌، شايد با شهادتم‌ در نزد پروردگار سربلند باشي‌ و مرا مورد عفو قرار دهي‌، و از خدا مي‌خواهم‌ كه‌ در شهادتم‌ صبري‌ عظيم‌ نصيب‌ تو گرداند و بدان‌ كه‌ اگر مورد عفو پروردگار قرار گرفتم‌ از حضرت‌ فاطمه‌ (سلام‌الله‌عليها‌) مي‌خواهم‌ كه‌ شفاعت‌ تو را نزد خدا نمايد و باز اين‌ مژده‌ را به تو مي‌دهم‌ كه‌ اگر مورد عفو پروردگارم‌ قرار گرفتم‌ اولين‌ كاري‌ كه‌ مي‌كنم‌ اين‌ است‌ كه‌ بدون‌ تو وارد بهشت‌ نخواهم‌ شد. خواهران‌ و برادرانم! ‌شهادت‌ عروسم‌ بود و عروسم‌ اسلحه‌ام‌ و معبودم‌ الله گر چه‌ من‌ از ميان‌ شما مي‌روم‌ ولي‌ از شما تقاضا دارم‌ كه‌ فرزنداني‌ تربيت‌ كنيد كه‌ ادامه‌ دهندة‌ راه‌ دايي‌ وعمويشان‌ باشند، آنها را در زير ساية‌ اسلام‌ پرورش‌ دهيد.

خواهران‌ و برادرانم‌! اگر چه‌ امروز در بين‌ شما نيستم‌ امّا هيچ‌ ضعف‌ از خود نشان‌ ندهيد و سر بلند بايستيد كه‌ خداي‌ نكرده‌ دشمن‌ سوء استفاده‌ نكند.خواهرانم!‌ همچون‌ زينب‌ -سلام‌الله‌عليها- استوار و باوقار باشيد و حجاب‌ خود را حفظ‌ كنيد و درس‌ چگونه‌ بودن‌ را از آن‌ حضرت‌ بياموزيد. برادرانم‌! درس‌ استواري‌ واستقامت‌ را از سيد الساجدين‌-عليه‌السلام- آموزيد و به‌ فرمايشات‌ امام‌-عليه‌السلام- عمل‌ كنيد.

خطابم‌ به‌ همه‌ افراد جامعه‌ آن است‌كه: علم‌ را اهميت‌ دهيد و با چراغ‌ علم‌ به‌ پيش‌رويد، خدايا! جاني‌ به من‌ ده‌ تا بتوانم‌ در راه‌ تو صد بار كشته‌ و دوباره‌ زنده‌ شوم‌ و در كنار آن‌ به‌ تحصيل‌ علم‌ بپرازم‌ كه‌ فرداي‌ انقلاب‌ اسلامي‌ نياز به‌ اسلامشناسان‌عالم‌ دارد. از همه‌ عزيزاني‌ كه‌ با هم‌ بوديم‌ اگر خلافي‌ و ناراحتي‌ از اين‌ حقير ديديد، به‌ آبروي‌ شهدا ببخشيد، كه‌ اين‌ بنده‌ از خود هيچ‌ ندارم. خدايا! شهادت‌ را لايق‌نبودم‌ اما لطف‌ و رحمت‌ توست‌ كه‌ به‌ هر كس‌ خواهي‌ مي‌دهي‌، پس‌ مرا در رديف‌ اصحاب‌ امام‌ حسين‌- ‌عليه السلام- قرار ده‌ و با آنها محشور گردان‌، آمين‌ يا رب‌العالمين‌. در مورد من‌ و امور مربوط‌ به‌ من‌ مبالغه‌ و زياده‌ روي‌ نكنيد و از وصي‌ خود مي‌خواهم‌ كه‌ بر وصيت‌ من‌ عمل‌ كند.

از همه‌ اقوام‌ و آشنايان‌ و دوستان‌ و وابستگان‌ تا حدالامكان‌ حلاليت‌ بطلبيد، و از آشنايان‌ بخواهيد كه‌ مرا از اينكه‌ به‌ دلايلي‌ كمتر به‌ خدمتشان‌ مي‌رفتم‌ عفوكنند، و خلاصه‌ هر كس‌ هر حقي‌ بر گردن‌ اين‌ حقير دارد براي‌ رضاي‌ خدا ببخشيد.

اين‌ حقير در دنيا نتوانستم‌ روزه‌ و نمازم‌ را به طور كامل‌ ادا كنم‌ و در اتمام‌ واجب‌ نيز موفق‌ نشدم‌، لذا دربارة‌ نماز چون‌ در مقدار و مدّت‌ آن مشكوكم‌ به مدت‌ يكسال ‌را قضا نموده، و روزه‌ يك ماه‌ رمضان‌ را نيز قضا كنيد.‌ امّا محلّ‌ دفنم‌ در اختيار وصّي‌ من‌ است‌ هر كجا كه‌ تشخيص‌ داد دفن‌ كنيد و نماز وحشت‌ را فراموش‌ نكنيد.

و اما دربارة‌ كتابها؛ بر روي‌ همه‌ بنويسيد كه‌ علم‌ موجب‌ بيداري‌ من‌ شد و نظر لطف‌ و رحمت‌ و توفيق‌ الهي‌ موجب‌ شهادتم‌. در مورد آنها هر چه‌ مي‌خواهيد تصميم‌ بگيريد به‌ شرط‌ اين كه‌ مورد استفاده‌ قرار گيرد. قرآن (كلام‌ الله مجيد) را مورد استفاده‌ قرار دهيد، و از آن‌ چراغ‌ هدايت‌ و رمز پيروزي‌ را پيدا كنيد. دفاتر و اوراِ مكتوبه‌ موضوعات‌ مختلفه‌است‌ مورد استفاده‌ قرار گيرد، به‌ اخلاِ و عرفان‌ اهميت‌ بيشتري‌ دهيد. اوراِ و دفاتر سفيد را مورد استفاده‌ قرار دهيد. مسايل‌ كفن‌ و دفن‌ را به‌ انساني‌ شايسته‌ ودانا به‌ مسايل‌ واگذاريد و از پدر و مادرم‌ عاجزانه‌ مي‌خواهم‌ هنگام‌ دفن‌ من‌ از خدا بخواهيد كه«‌الهي!‌ ما از او راضي‌ هستيم‌ و او را پرورانيده‌ به‌ تو تحويل‌ داديم‌ تونيز از او راضي‌ باش». سعي‌ كنيد اسمم‌ را تغيير داده‌ و محمود گذاريد.

«والسلام‌ عليكم‌ و رحمة الله و بركاته»

استان: مازندران          شهرستان: آمل        تولد: 12/1345(تهران)     شهادت: 3/11/65- شلمچه


زندگی نامه

روحانی شهید: داریوش طاهری غلامی فرزند: طاهر

استان: مازندران شهرستان: آمل

تولد: 12/ 1345- تهران شهادت: 3/ 11/ 1365- شلمچه

راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست آن جا جز آن که جان بسپارند چاره نیست.

فصل سرد زمستان در پایان راه بود و تنی بی جان طبیعت به دست ناظم حکیمش تا جان گرفتن دوباره فاصله چندانی نداشت که جان خانواده «طاهری» با تشعشع نور مولودی معصوم، گرمی خاصی یافت و به اهتزاز در آمد.

کودکی شیرین از خانواده ای صبور و متدین بود. در زمستان 1345 روانه  مدرسه شد و دوران ابتدایی را تا سال چهارم گذراند. از تهران به آمل موطن اصلی خانواده، مهاجرت کرد و در دبستان فرهنگ ثبت نام کرد. برای دوران راهنمایی به مدرسه «طالب آملی» رفت. از بچه های فعال انجمن اسلامی در  دعاهای کمیل، توسل و نیز در نماز جمعه بود. نغمه ای شیرین از معنویت او را به سوی عبودیت می کشاند.

در مهر ماه 1360 وارد دبیرستان امام خمینی -رحمه الله علیه-  شد. در سال دوم مقطع متوسطه در رشته تحصیلی علوم تجربی بود که در شاخه دانش آموزی حزب جمهوری اسلامی به کسب علوم قرآنی و احکام و مطالعه عمیق کتب استاد مرتضی مطهری -رحمه الله علیه- پرداخت.

در سال 1363 در سرمای زمستان راهی جبهه جنگ گردید. دست راستی که نماد خوبی هاست با زخم برداشتن، خوبی دوباره ای را تجربه کرد.

در مهر ماه 1364 وارد مدرسه علمیه مسجد جامع آمل گردید و تن به زلال معارف دین شست.

در عملیات و الفجر هشت به همراه شهید «امیر حامد احمدزاده» و شهید «فلاح» شرکت کرد. سید امیر پرید؛ اما مرغ جان این دو کبوتر عاشق در دام حیات ماند؛ ولی آنان سرسخت تر از آن بودند که بمانند.

خرم آن روز کزین وادی ویران بروم راحت جان طلبم و ز پی جانان بروم

محمود در 14 دی ماه 1365 برای سومین بار با مادر، برادران و خواهرانش وداع کرد. از عظمت کلام الله متبرک شد. چشمان منتظر مادر، قلب رنجورش شد. دالان عروجش در طپش قلب مادرش این را زمزمه که:

ای غایب از نظر به خدا می سپارمت جانم بسوختی و به جان دوست دارمت

«وصیت می کنم شما را به تقوی...  . متقی، پیروز است. متقی به دنیا چو خارستان نظر می کند؛ پس ای عزیز !در پی تقوی باش و کسب درجه متقین نما.

برادران مسئول! جدیت بیشتر به خرج دهید و مواظب باشید... که خود این نهضت حسینی خلافکاران را رسوا می کند.

«روحش شاد و راهش پررهرو باد»