نام پدر : یوسف علی
تاریخ تولد :1346/03/06
تاریخ شهادت : 1365/10/04
محل شهادت : ام الرصاص

وصیت نامه

*وصیت نامه شهید سهراب طاهری*

 

بسم رب الشهدا

وصالکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النسا و الوالدان الذین یتقولن ربنا اخرجنا من هذهالقریه الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنک و لیاو جعل لئما من لدنک نصیراً

چرا در راه خد جهاد نمی کنید، در صورتی که جمع ناتوانی از مردم و زن و کودک همانکه در شهرها اسیر ظلم کفارند آنها دائم می گویند، بار خدایا، ما را از این شهری که مردمش گنهکارند بیرون آور و از جانب خود ما بیچارگان یاور و نگهداری بفرست.

با درود فراوان به محمد (ص) پیامبر خدا، و با سلام به مهدی موعود منجی عالم بهترین فریاد رس امت.

و با درود و سلام به نائب برحقش حامی مستضعفین ابر مرد تاریخ رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی، و با درود و سلام به سرور شهیدان کربلای حسین (ع) تا شهدای انقلاب اسلامی و با درود و سلام فراوان به رزمندگان اسلام که در جبهه های نبرد حق علیه باطل مشغول بکارند.

پروردگارا، اگر چه بسیار گناه کارم و سراسر وجودم نافرمانی توسط شهادت خالصانه را نصیبم کن تا اینکه من به آرزویم برسم، و به مهمانی تو بیایم، قبل از هر چیز چند مسئله برایم پیش آمد و با خود فکر کردم که، برای چه منظوری و چه مکتبی به جبهه می روم، و برای چه چیز و برای چه کسی به جبهه می روم.

آیا خود را خالص می دانم، یا ناخالص؟ آیا هدفم مقدس است؟ آیا مکتبم ولایت است، یا با خود می گویم که، آیا برای خلق می روم، یا برای خدا؟ آیا رهبرم را شناختم، وقتی که این سؤال را از خودم کردم، و تصمیم گرفتم که، برای چه می روم، و برای چه مکتبی می روم؟ و به دستور چه کسی می روم؟

آری، ای برادران و خواهران من، برای رهایی اسلام و برای رهایی کربلای حسین (ع) می روم، تا شاید با

خونم بتوانم ریشه ولایت فقیه و اسلام را آبیاری کنم. هدفم همان هدف شهیدان کربلای حسین (ع) است که برای رهایی اسلام شهید شده اند، برادران و خواهران حزب الهی باید بدانید که امام خمینی تنها رهبرم و قرآن، تنها کتابم و اسلام تنها مکتبم، و مبارزه و شهادت در حق تنها آرزویم می باشد.

من به (هل من ناصر ینصرنی) امام حسین (ع) زمانم پاسخ دادم، و لبیک گفتم و ما باید ادامه دهنده راه شهیدان باشیم، و نباید بگذاریم خون مقدسشان پایمال شود. و ما هر کس به نوبه خود مسئولیت سنگینی داریم و احساس مسئولیت کنیم. کلکم راع و کلکم مسئول و نباید جایشان را خالی بگذاریم، و همیشه مکانشان و سنگرشان را باید پر کنید، و من برای پر کردن جای شهیدان انقلاب اسلامی کردم. در این جنگ شربت شهادت نوشیده اند نروم.

پدرم تنها چیزی که لب تشنه فرزندانت را سیراب می کند، شهادت خالصانه در راه خداست و راهی که امامان و برادران ما رفتند. پدرم سلام مرا بپذیر، و افتخار کن که، پسری از شما به جبهه رفته و به ندای امام خود لبیک گفته است و از دستور رهبرش سرپیچی نکرد.

پس این باعث شما پدر مهربان می باشد پس احساس ناراحتی نکن که، دل دشمن راشاد می کند. پدرم هر گریه و ناراحتی خانواده ام ضربه ای است، بر پیکر من و مرحمی است، بر زخمهای دشمنان، و هر خنده و شادی شما، موجب شادی روحم می شود.

و پیام من به برادران خوبم خصوصاً موسی، مبادا یک لحظه خودتان را باخته، و ناراحت شوید و اجر مرا ضایع کنید، و بعد از من اعلام آمادگی کن، و از همه مهمتر پیامم به خواهرانم این است که، اگر مرا دوست دارید گریه نکنید چون موجب ناراحتی روحم می شود و آخرین آرزوی من این است که در آخر عمرم صورت امام زمان را ببینم، و بگویم امام من به عهد خود وفا کردم.

والسلام