نام پدر : مهدی
تاریخ تولد :1342/10/20
تاریخ شهادت : 1365/04/11
محل شهادت : مهران

وصیت نامه

                                        *توصیه نامه شهید محمد کاظم طلابیان*

 

به شما عزیزان توصیه می کنم که مطیع امر رهبر باشید و از روحانیون متعهد پیروی کنید. در دفاع از میهن از هیچ چیز دریغ نکنید. نماز را اول وقت بجا آورید ودر انجام فرائض دینی بکوشید. با قرآن مانوس باشید. به بزرگترها به خصوص به والدین خود احترام بگذارید. از خواهرانم می خواهم که در حفظ حجاب خود نهایت کوشش را داشته باشند که حجاب آنان کوبنده تر از خون شهیدان است.


زندگی نامه

                                  *زندگی نامه شهيد محمدكاظم طلّابيان*

 

نام پدر: مهدي

در دي ماه 1342، با قدومش بهاري زودهنگام را براي «مهدي و خديجه» به ارمغان آورد. نامش را «محمدكاظم» نهادند؛ چشم و چراغ پدر و مادري كه با رزق حلال و عرق جبين، در بابلسر روزگار مي‌گذراندند.

به دليل عزيمت به جبهه، تحصيلاتش به ديپلم اقتصاد در دبيرستان «شهيد مصطفي خميني» در زادگاهش ختم مي­شود.

در 21 خرداد 1360، در كِسوت آرپي‌جي­زن، راهي مناطق نبرد شد.

از 1/5/1361 الي 13/7/1362 نيز، به عنوان بسيج ويژه به انجام تكليف پرداخت.

هم‌زمان با پوشيدن جامه پاسداري در 14 مهر 1362، در يگان حفاظت سپاه بابلسر مشغول به خدمت شد.

مادر از خاطرات آن سال­های با فرزندش این‌گونه ياد مي­كند: «محمدكاظم خيلي به من احترام مي‌گذاشت. هر وقت از جبهه برمي­گشت، ابتدا به من سر مي­زد. اگر خواب بودم، مي­آمد صورتم را نوازش مي­كرد تا بيدار شوم. بعد پيشم مي­نشست و صبحانه مي­خورد.»

و امّا «سيّدداوود سادات‌كريمي» از هم‌رزم آن روزهايش روایت می‌کند: «رفتار متواضعانه­اي داشت. ما در چادرمان شهردار داشتيم. هميشه قبل از اين­كه بگویند: آقا! نوبت شماست، او مي­آمد و داخل چادر را جارو، و زباله­هاي اطراف را جمع مي­كرد.»

آقای سادات‌کریمی در ادامه، بُعد ديگري از شخصيت محمدكاظم را به تصوير مي­كشد: «اگر كسي به هوا تيراندازي مي­كرد، به او تذكّر مي­داد. در منطقه فاو به بچه­ها تأكيد مي­كرد كه مهمات را هدر ندهيد. ابتدا دشمن را ببينيد، بعد شليك كنيد. در نگهداري سلاح سفارش مي­كرد و مي­گفت: اين مهمات از بيت­المال است. درست از آن استفاده كنيد.» 

«فاطمه فضل­الله­پور» از همسرش می‌گوید: «بزرگ ترین آرزویش شهادت بود. همیشه وقت نماز یا زمان افطار روزه‌اش، دعا می‌کرد تا شهادت نصیبش شود. من ناراحت می‌شدم که این، چه دعایی هست که می‌کنی؟ می‌گفت: به تو قول می‌دهم پس از شهادت، سر پل صراط منتظرت باشم. این را بدان بچه‌ها که از آب وگل در آمدند، تو هم به من ملحق می‌شوی.»

و عاقبت، محمدکاظم با حضور در عمليات كربلاي 1 در مهران، در 11/4/1365 با سِمَت فرماندهي گروهان در گردان امام محمدباقر (ع) به مقام شامخ شهادت نائل آمد. اینک «امام­زاده ابراهيم» بابلسر، تنها ميعادگاه همسرش و دو يادگارانش «محمد و زهرا» است.