نام پدر : حبیب الله
تاریخ تولد :1346/06/04
تاریخ شهادت : 1365/10/04
محل شهادت : ام الرصاص

وصیت نامه

*توصیه نامه شهید صمد طالبی*

 

به شما عزیزان توصیه می کنم که مطیع امر رهبر باشید و از روحانیون متعهد پیروی کنید. در دفاع از میهن از هیچ چیز دریغ نکنید. نماز اول وقت را فراموش نکرده ودر انجام فرائض دینی کوشا باشید. از خواهرانم می خواهم که در حفظ حجاب خود نهایت کوشش را داشته باشند که حجاب آنان کوبنده تر از خون شهیدان است.


زندگی نامه

شهید صمد طالبی آزادبنی

فرزند: حبیب الله

اولین فرزند زندگی مشترک «حبیب الله طالبی آزادبنی» و «فرخنده طاهری» در چهاردهم شهریور سال  1342 در روستای «آزادبن پهناب» شهرستان «جویبار» چشم به هستی گشود.عمویش نام «صمد» را برای او انتخاب کرد. او چون اولین فرزند بود بسیار مورد توجه خانواده و بستگان بود.

 او در کودکی مریض شد و مادرش با توسل به ائمه و نذر و نیاز یک شب در خواب دید که فرزندش توسط یک سید شفا گرفت و این سید به مادرش گفت: «او بزرگ می­شود و دشمن پدرش را می­کشد و او خون می­دهد» و او نیز بر اساس خواب مادر شفا گرفت و در آغوش گرم خانواده رشدونمو کرد.

وی قبل از رفتن به مدرسه به مکتب خانه رفت و کلام وحی را آموخت و با رسیدن به سن هفت سالگی به مدرسه رفت و در سنگر علم و دانش مشغول تحصیل شد و تا راهنمایی در زادگاهش درس خواند.

او برای ادامه تحصیلات به مدرسه­ای در جویبار رفت و آمد می­کرد و موفق به اخذ مدرک دیپلم در رشته ی «اقتصاد» شد.

شهید صمد به صورت خودجوش و بدون بیان خانواده، به پدر و مادر در امر کشاورزی کمک می­کرد. او از دوران نوجوانی با حضرت امام آشنا شد و همراه و همگام با دوستانش در تظاهرات و راهپیمایی های علیه شاه شرکت می­کرد و در نمازهای جماعت و مراسم­های مذهبی مسجد و حسینیه حضور مستمر داشت.

وی به انجام واجبات و ترک محرمات بویژه نماز اول وقت و رعایت حق الناس اهمیت ویژه­ای قائل بود و به دیگران توصیه می­کرد که نماز اول وقت را هرگز فراموش نکنند.

 پس از پیروزی انقلاب و تشکیل بسیج، صمد نیز همانند دیگر جوانان و نوجوانان آن دوره، عضو پایگاه بسیج محل شد و در فعالیت­های پایگاه شرکت می­کرد. خواندن کتاب­های مذهبی و کتاب­های استاد شهید مطهری و کتاب 4 جلدی اصول کافی از مطالعات هر روزه­ی شهید صمد طالبی بود و به دیگران نیز تاکید می­کرد تا می­توانند مطالعه کنند.

شهید طالبی هر روز قرآن را تلاوت می­کرد و در مسجد محل به بچه­های روستا قرآن و نماز را آموزش می­داد و علاوه بر آن کلاس­های تقویتی درسی را در مسجد برای دانش آموزان برگزار می­کرد.

او پس از شروع جنگ از بهمن 60 در مناطق عملیاتی «کردستان» و «جنوب» حضور یافت و از دی 62 لباس سبز سپاه را زیور تن کرد و در بخش اطلاعات و عملیات مشغول به خدمت شد.

وی در سال 63 با دختری مذهبی و مومنه ازدواج کرد که مراسم ازدواجش بسیار ساده در حسینیه روستا برگزار شد.

 شهید طالبی عاشق و شیفته­ی حضرت امام(ره) بود. مادرش می­گوید: «صمد آنقدر امام را دوست داشت و مجذوب امام بود که اگر کسی حتی به شوخی حرف نامربوطی در مورد امام می­گفت او سریع عکس­العمل نشان می­داد و با فرد مقابل برخورد می­کرد.»

 برادر شهید می­گوید: «برادرم بسیار مهربان، خوش برخورد و بخشنده بود و به درس خواندن اهمیت می­داد و چون به درس عربی و انگلیسی مسلط بود در اوقات فراغت در جبهه و در مرخصی­هایش در پشت جبهه کلاس­های تقویتی برای دانش آموزان بدون گرفتن هزینه­ای برگزار می­کرد.»

این سردار جویباری در عملیات­های مختلفی شرکت کرد که در عملیات والفجر 8 در 21 بهمن سال 64 بر اثر اصابت ترکش به دست و پای چپ مجروح شد.

 شهید طالبی همیشه آرزویش این بود که یا انقلاب به پیروزی برسد یا خودش به شهادت نائل آید  ولی گمنام نباشد و جسدش به دست خانواده اش برسد. وی هر بار در مرخصی­هایش به منزل شهدا می­رفت و با آن­ها دیدار می­کرد. او سرانجام در عملیات کربلای 4 در «ام الرصاص» شرکت کرد و به عنوان «مسئول محور» در حال انجام وظیفه بود که بر اثر اصابت ترکش دشمن به ناحیه­ی شکم به شدت مجروح شد و سرانجام لقای حق را لبیک گفت و به سوی معبود شتافت. و پیکر مطهرش همانگونه که خود خواست به زادگاهش انتقال داده شد و پس از تشییع در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.