نام پدر : حسین علی
تاریخ تولد :1340/03/02
تاریخ شهادت : 1364/12/22
محل شهادت : فاو

وصیت نامه

1- وصیت می کنم بعد از شهادتم برایم گریه نکنید. مبادا از گریه شما دشمنان سوء استفاده کنند. برای غریبی امام حسین (ع) گریه کنید و با حضرت زینب (س) در روز عاشوران هم ناله شوید.
2- همسرم! وقتی فرزندم بزرگ شد به او بگو که پدرت، داوطلبانه به جبهه رفت. کسی مرا با زور و سرنیزه به جبهه نفرستاده است. می دانم که این یک تکلیف دینی است و دوست دارم از دین و کشورم دفاع نمایم.
3- به آمریکا و ابرقدرت های کوردل بگویید، هیچ قدرتی به جزء ابرقدرت اسلام وجود ندار. تا خون در رگ هامان وجود دارد، نمی گذاریم رهبرمان تنها بماند. اگر دستم را قطع کنند و چشمهایم را کور کنند تا دست از اسلام و رهبرم برداریم، هرگز این کار را نخواهم کرد. با یک دست سلاح و با دست دیگر قرآن می گیرم و با صدام و صدامیان می جنگم. می دانم اگر شهید شوم، فرزندم اسلحه ام را بر دوش می گیرد و به سوی دشمن حمله می برد.

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1- نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

اسماعیل صنایع

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

3/3/1340- بابلسر

3- نام و شغل پدر :

حسینعلی- آزاد

4- نام و شغل مادر:

ام لیلا صنایع- خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود: ـــــــــــــ

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

از لحاظ اقتصادی وضعیت تقریباً مساعدی داشتند و در این زمینه مشکلات چندانی نداشتند.

اعمال دینی از جمله واجبات را به جا می آورد و دیگران را هم به انجام به موقع آن تشویق می کرد.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ): ــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دبستان عیسی خرازی بابلسر

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ــــــــــــــ

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ـــــــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ــــــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : 

بعد از مقطع ابتدایی به دلیل موقعیت کاری نتوانست ادامه تحصیل بدهد.

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام داد.

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :  

متأهل

2- نام همسر و تاریخ ازدواج :

مریم مرزبان- 1361

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ):

یک فرزند- حسن علی

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

با همه ی افراد خانواده رفتار خوبی داشت و هر کاری از دست اش بر می آمد، برای شان انجام می داد. به پدر و مادرش هم خیلی محبت می کرد.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

حراست دریای بابلسر- نجاری

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

خدمت سربازی در تحول روحی شهید خیلی موثر بود.

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

شرکت در راهپیمایی ها و سخنرانی ها، پخش اعلامیه و نوار امام خمینی (ره)، فعالیت در سپاه و بسیج و نگهبانی از محلات.

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

در نهاد بسیج و سپاه خدمت می کرد.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

در جبهه حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

چند بار

3- مجموع مدت حضور در جبهه :

دو سال سابقه ی سربازی و5 ماه هم سابقه ی بسیجی

4- مسئولیت در جبهه :

فرمانده دسته، تک تیرانداز

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن :

یک بار از ناحیه ی سر مجروح شد.

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد :

در عملیات مهران از ناحیه ی سر مجروح شد.

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

22/12/64، در منطقه ی فاو، عملیات والفجر8 بر اثر جراحات وارده بر بدن به درجه ی شهادت رسید.

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

ده سال بعد از شهادت در مزار امام زاده ابراهیم بابلسر به خاک سپرده شد.

 

 

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

هاجر خاتون صنایع- خواهر شهید- می گوید: از وقتی که جنگ شروع شد، برادرم مرتباً به جبهه می رفت و به حرف کسی هم گوش نمی داد. همیشه هم می گفت: به دنیا نیامدم که این جا زندگی کنم.حتی به مادرجان می گفت: مادر! من باید برای دفاع از اسلام، قرآن و ناموس بروم، اگر نروم، پس چه کسی باید برود.

مریم مرزبان- همسر شهید – می گوید: یک ماه مانده بود که شهید به جبهه برود، نصف شب از خواب بیدار شد، لباسش خیس عرق شده بود، گفتم: چه خبر شد؟ گفت: مریم! من شهید می شوم. گفتم: چرا؟ گفت: الان مهمان کسانی بودم که از من استقبال می کردند. بعد به شوخی گفت: من مهمانت هستم، به من خیلی احترام بگذار. از آن روز به بعد هر دو آمادگی برای شهادت اش پیدا کردیم.

 


وصیت نامه

اسکن وصيت نامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد