نام پدر : شعبان علی
تاریخ تولد :1341/05/07
تاریخ شهادت : 1365/04/12
محل شهادت : مهران

زندگی نامه

                                    *زندگی نامه*شهيد اسماعيل صفري*

 

نام پدر: شعبان­علي

روستاي «گاوزن‌محله» از توابع «رودبست» بابلسر، در هفتمين روز مرداد 1341 چشم به راه آمدن نوزادي بود که نامش را «اسماعيل» نهادند؛ نورسيده­اي برخاسته از دامان «شعبان‌علی و سيّده‌زينب» كه با رزق حلال و عرق جبين، گرم گذراندن عمر بودند.

اسماعيل با اتمام دوره ابتدائي، همراه خانواده به رودبست مهاجرت كرد. از اين‌رو، تحصيلات خود را در همين محل به پايان رساند.

زمزمه­هاي انقلاب كه در شهر پيچيد، او نيز به صفوف تظاهرات كنندگان پيوست و نداي آزادي سر داد.

با ظهور انقلاب و شكل­گيري بسيج، به اين نهاد انقلابي ملحق شد و فعاليت­هايش را به عنوان فرمانده پايگاه مقاومت محل از سر گرفت. سپس، با تشكيل كلاس­هاي آموزش نظامي و اجراي برنامه­هاي فرهنگي در قالب برپايي مراسم ديني و تبليغ فرهنگ شهادت، به اداي تكليف پرداخت. مدّتي هم در جهاد، مشغول خدمت بود.

اسماعیل در بدو تأسيس سپاه بابلسر، به اين نهاد ملحق شد و در جامه پاسداري، خدمات بي­شائبه­اي از خود به يادگار گذاشت؛ از جمله، فرماندهي دسته در گردان امام محمدباقر (ع).

با استناد به گفته­ خانواده، از خصوصيات اخلاقي اسماعيل ياد مي­كنيم: «همواره كمك‌حال نيازمندان و سالمندان بود و همدم و سنگ صبور آن­ها در اوقات تنهايي. ادب و احترامش نيز در رفتار با ديگران، به‌خصوص نسبت به پدر و مادر، زبانزد بود.»

اوقات فراغت اسماعیل، اغلب به مطالعه و انجام رشته فوتبال مي­گذشت.

«شعبان علي­پور» ـ هم‌رزم آن روزهاي اسماعيل ـ اين­طور سخن مي­راند: «همه همت اسماعیل، جذب جوانان به انجام ورزش بود. حتّي در آخرين ديدار به من گفت: هيچ‌وقت جوانان را رها نكنيد و آن­ها را هميشه با برنامه­هاي ورزشي و فرهنگي مشغول كنيد.»

و سرانجام، اسماعیل در 12/4/1365  با حضور در عمليات كربلاي 1 در مهران، به جمع هم‌سنگران شهيدش پيوست. «امام­زاده سيداحمد» رودبست، اينك سال­هاست كه تنها ميعادگاه همسرش «سيده‌راضيه حسيني» و دو يادگارانش «اسرافيل و ميكائيل» است.

و امّا روايتي از «نرگس» درباره آخرين ديدار برادر شهيدش؛ «در آخرين خداحافظي كه نزد من آمد، سفارش كرد كه مواظب فرزندانم باشيد و همسرم را رها نكنيد. گويي مي­دانست كه به جبهه مي­رود و ديگر برنمي­گردد.» 


وصیت نامه

                                           *وصيتنامه شهيد اسماعيل صفري*

 

                                                                   بسم رب الشهداء

اشهد ان لا اله الا الله و اشهدان محمد رسول الله و اشهد و ان اميرالمومنين عليا ولي الله.

با درود و سلام بر يگانه پرچمدار توحيد مهدي موعود حضرت بقيه الله العظم امام عصر امام زمان و با درود و سلام بر رهبر كبير انقلاب اسلامي ايران و جهان آن پيرجماران اميد مستضعفان ياري دهنده بيچارگان و با درود و سلام بر خانواده معظم شهدا مفقودين، اسراء، معلولين و مجروحين و تمامي رزمندگان اسلام و بشرالصابرين الذين اذا اضابتهم مصيبه قالوا انا الله و انا اليه راجعون . و مژده به صبر كنندگان آنان كه چون حادثه سخت و ناگواري دچار شوند صبوري پيشه كنند و گويند ما به فرمان خدا آمده و به سوي او رجوع خواهيم كرد و حال آنكه بدنهاي ما براي مردن آفريده شده است پس چه بهتر اين مرگ در راه خدا باشد راهي است كه بايد پيمود و سفري است كه بايد رفت چه بهتر كه در حال خدمت به اسلام و ملت شريف اسلامي شربت شهادت نوشيدن و با سرافرازي كه لقاء الله رسيدن همه بايد بدانند من آگاهانه و با انتخاب خود در اين راه قدم گذاشتم و از آن زمان من اين راه را در زندگي انتخاب كرده ام. روز به روز كه از عمرم مي گذشت موفق تر و پربارتر در زندگي گام بر مي داشتم لذا اگر توفيق بيشتري پيدا كردم و شهادت نصيبم شد و در اين راه شهيد شوم هيچكس مسئول مرگ و شهادتم نيست. بنابراين اميدوارم بجاي آنكه بر من بگريند و عزاداري كنند از خداوند غفور و رحيم برايم طلب آمرزش و عفو براي خطاها و غفلتهاي گذشته ام كنند. پدر و مادر عزيزم بخدا سوگند اگر شرك نبود به پاي شما سجده مي كردم. شمايي كه بعد از الله تمام وجودم و هستي ام از شماست و من نتوانستم قدر يك لحظه از زحمات طاقت فرسا و كمرشكن شما را بدانم. از اينكه گاهي بچگي و جواني كردم و نتوانستم احترام لازم را مبذول بدارم از شما طلب عفو كرده و پوزش مي خواهم. اميدوارم كه شما از مرگ من غمگين و افسرده نشويد و همچنان در مسيرالله و اسلام و خط امام پيشرو باشيد و اين را بدانيد كه من در اين راه كامروا و سعادتمند هستم زيرا اين وعده بحق و حتمي خداوند حكيم در قرآن است كه مي گويد بدرستي كه خداوند جان و مال مؤمنين را به بهاي بهشت مي خرد. در راه خدا جهاد كنيد بكشيد و كشته شويد. اي ابرقدرتهاي شرق و غرب كفار و منافقان مپنداريد كه ما مرده ايم بلكه ما زنده ايم و ناظر چرا كه در راه خدا قتال مي كنيم و كشته مي شويم چه بهتر از اينكه با خدا به معامله بنشينيم و جان خود را در راه او تقديم داريم. پدر و مادر و برادران و خواهران ما سربازان اسلام مصمم با اراده اي استوار و ايماني راسخ چنان حمله اي به كافران بعثي اين دست پروردگار ابرقدرتها نمائيم برآئيم كه درس عظيم به آنها دهيم كه ديگر هوس تجاوز به سرزمين اسلام راستين را نكنند.

و اما تو اي همسرم اميدوارم كه در طول اين چند سال زندگي اگر در مواردي تندي كردم مرا ببخشي همسرم خداوند از تو راضي باشد چون من از تو راضي هستم همسرم زندگي يك كلاس درس پيش نيست كه انسان بايد دير يا زود امتحان پس بدهد و اگر من داوطلب به جبهه براي حق و اسلام عازم شدم شايد موقع امتحانم فرا رسيده باشد. بهر حال از اينكه تو را تنها گذاشتم اميدوارم مرا ببخشي چون ما ايمان داريم كه نگهدار خداوند است و چون خدا را قادر مطلق مي دانيم پس نگران نباش و از تو خواهش مي كنم برايم گريه نكني بلكه خوشحال باشي زيرا تو همسر يك شهيد و هم خواهر شهيدي كه وظيفه تو بس سنگين و رسالت تو هم همان رسالت زينب است و بايد پيام خون آنها را به گوش جهانيان برساني اما وصيت مي كنم كه همسرم فرزندان مرا آن طور كه من آرزو داشتم و دارم بزرگ كني و وقتي بزرگ شدند و شهيد شد باشد كه آنان نيز راه مرا چون راه حق است ادامه دهند مبادا وقتي بزرگ شدند دنباله رو كار روشنفكران و علمي گرايان و منافقان و دشمنان خلق گردند تنها يك راه دارد و اين مكتب راستين اسلام است و بس. اسرافيل و ميكائيل بخود و مؤمن بار بيار و از كودكي روح آنها را با قرآن و  ذكر الفت ده شايد بواسطه آنها به بهشت برويم، انشاالله. در آخر باز هم تكرار مي كنم من اگر به همه شما بدي كردم پدر و مادر و همسرم و برادران و خواهرانم و تمامي فاميلان و همه دوستان و هم محليها شما را بخداي رحمان قسم مي دهم كه مرا عفو كنيد و از هم شما مي خواهم كه براي من از همه مردم رضايت بگيريد با اين كار شايد روحم در آرامش باشد.

آخرين پيام من اين است: 1- از قدرت خدا غفلت نكنيد و هميشه به ياد او باشيد. 2- از اسلام راستين تحت رهبري امام و ولايت فقيه و روحانيت متعهد و مسئول كه در واقع در استمرار تداوم حركت اولياء و انبياء مي كوشند دست نكشيد و از آنها پشتيباني كنيد. 3- به شايعات گوش فرا ندهيد كه اسلام هر چه ضربه خورده است از دست همين منافقين داخلي بوده است. 4- جوانان شبهاي جمعه دعاي كميل در مزار شهيدان يادتان نرود.

                                                                                                          والسلام عليكم

                                                                                                          اسماعيل صفري

خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار