اسکن وصیت نامه در قسمت تصاویر موجود می باشد.
«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»
الف)تولد و کودکی :
1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :
احمد صالحی
2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:
15/6/1343 جعفرآباد آمل
3- نام و شغل پدر :
مطلب، کشاورز
4- نام و شغل مادر:
صدیقه چهاربند، خانه دار
5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:
شش فرزند، فرزند سوم
6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :
ایشان در سال 43 در روستای جعفرآباد از توابع شهر آمل متولد شدند. خانواده ایشان کشاورز و بسیار متدین بودند و ایشان نیز در کنار خانواده در دوران کودکی به مساجد و مراسمات مذهبی می رفتند و با مسائل دینی و اعتقادی آشنا شدند.
7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه – نام فرد آموزش دهنده ):
ــــــــــــــــــ
8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــ
ب)تحصیلات:
1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :
مدرسه ابتدایی هاتف اوجی آباد
2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ــــــــــــ
3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ــــــــــــ
4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ــــــــــــ
5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :
در کارهای کشاورزی به خانواده خود کمک می کرد.
6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :
بعد از دوران ابتدایی دیگر ادامه تحصیل نداد و به مکانیکی رفتند.
پ)سربازی :
1- خدمت سربازی : ــــــــــــ
2- یگان اعزام کننده : ــــــــــــ
3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــ
ت ) ازدواج :
1-وضعیت تاهل :
مجرد
2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــــــ
3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــــ
4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):
ایشان فردی مهربان در خانواده بودند و به اعضای خانواده بخصوص پدر و مادر خود احترام می گذاشتند و در کارهای منزل و کشاورزی به آنها کمک می کردند.
ث)شغل شهید :
1- شغل رسمی و شغل فرعی :
باطری ساز، از سال 54 الی 61
2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــــــ
3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــــ
ج) فعالیت های انقلابی :
1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ــــــــــــ
2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــ
3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :
سن کم داشتند
4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :
در حوزه بسیج خندق فعالیت داشتند
5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــــــ
ح) سوابق جبهه :
1- حضور در جبهه :
حضور داشت
2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :
8/6/61 سپاه آمل لشکر 25 کربلا، موسیان- عین خوش
3- مجموع مدت حضور در جبهه : ــــــــــــ
4- مسئولیت در جبهه :
کمک آر.پی جی زن- تک تیرانداز
5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ــــــــــــ
6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــــ
7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :
16/8/61، موسیان، اصابت تیر مستقیم، عملیات محرم.
8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :
19/8/61، امام زاده ابراهیم(ع) آمل. (به گفته برادرش 20/8/61 تشییع شدند)
ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:
1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)
پدر شهید: آقای مسلم مسلمی یکی از دوستان و همرزمان شهید تعریف می کرد در عملیات آخر وقتی به رودخانه رسیدیم احمد لباس خود را گرفت و رفت توی آب گفتم چرا توی آب رفتی؟ گفت:« می خواهم غسل شهادت بکنم چون من دیگر برنمی گردم» آن شب عملیات با جنگ تن به تن شروع شد و در لحظات آخر تیری به سرش اصابت کرد و شهید شد.
برادر شهید- هاشم صالحی: ایشان با پسر عموی من زین العابدین با هم سر کار (باطری سازی) می رفتند. آن زمان یک موتور سیکلت داشتیم و خراب بود باید هل می دادیم تا روشن شود من روی موتور می نشستم و به آنها می گفتم شما هل بدهید تا موتور روشن شود، آنها هم هل دادند و موتور روشن شد و من هم موتور سواری بلد نبودم و موتور توی محل بالا و پایین می رفت و نمی توانستم بایستم و موتور خاموش شد و توی زمین کشاورزی افتادم و احمد و پسر عموی من به حال من می خندیدند.
دوست همرزم شهید- زین العابدین صالحی (پسر عموی شهید): ما در سال 61 در عملیات محرم با هم بودیم، ما نیروی خط شکن بودیم. ساعت 11 و نیم شب عملیات شروع شد در حین عملیات من فشنگ کم آوردم و در جستجوی مهمات بودم که شهید احمد صالحی از پشت سر به من رسید من به او گفتم فشنگ داری او گفت بله و کوله آر پی جی زن را از دوش خود روی زمین گذاشت و گفت توی کوله چند تا فشنگ هست بردار و من هم داخل کوله فشنگ برداشتم و در حال فشنگ گذاری توی خشاب بودم دیدم احمد مرا بغل کرد و گفت :«خداحافظ!» چند ثانیه نگذشته بود که دیدم گلوله ای به سرش اصابت کرد و به شهادت رسیدند.
بسمه تعالي
ولئن متم او قتلتم لا لس الله تحشرون
اگر در راه خدا بميريد يا كشته شويد (غم مداريد) كه برحمت ايزيدي در پيوسته و بسوي خدا محشور خواهيد شد
بنام و خالق يكتا كه ستم گران جهان را بخاري كشانده است و مستضعفين جهان را وترث زمين
قرار داده است اينجانب احمد صالحي وصيتم بر شما ملت شهيد پرور ايران و هميشه در صحنه ايران
اين ميباشد كه از روحانيت جدا نشويد كه بقول امام عزيز مخالفت با روحانيت مخالفت با اسلام ميباشد
و من با كمال ميل به اين حق عليه باطل ميروم تا روزگار اين سيه دلان و آمريكاي جنايتكار را با نيروي ايمان
و سلاح ايمان خودم در مقابل اين ابر جنايتكاران ايستادگي كنم تا بلكه با خون خودم بتوانم كمكي به اين انقلاب
و اسلام كرده باشم و در آخر متذكر ميشوم كه هرگز از امام عزيز جدا نشويد و به خانواده ام توصيه ميكنم كه از شهادت
من هيچگونه نارحت نباشند و انشاء الله خداوند اين انقلاب را زمينه ساز انقلاب حضرت مهدي «عج» قرار دهد .
خدايا ، خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار
من الله التوفيق
والسلام
برادر شما احمد صالحي