نام پدر : جعفر
تاریخ تولد :1345/06/11
تاریخ شهادت : 1367/04/02
محل شهادت : هفت تپه

خاطرات

همسرشهید - زهرا امیرآبادی - می گوید : در آخرین مرخصی شهید؛ ما در خانه ی پدرم زندگی می کردیم یک روز صبح شهید مرا آرام از خواب بیدار کرد، دیدم حیاط خانه شسته شده و گاوها دوشیده شدند و صبحانه را نیز آماده کرده بود. موقع خوردن صبحانه از من یک تفاضا کرد و گفت: چون 3 سال است که با هم ازدواج کردیم می خواهم در آخرین روزهای زندگی ام دست پخت شما را بخورم. چون من 13 ساله بودم که ازدواج کرده بودم و پخت و پز را خوب بلد نبودم و به شهید گفتم: « این چه حرفی است که می زنی؟ ان شاء الله که بر می گردی.» آن روز ناهار ار درست کردم و با هم خوردیم. شهید شب های آخر همیشه بیدار بود و پسر و دخترش روی پا و زانو می گرفت و می گفتم: چرا مدام بیداری؟» می گفت: می خواهم برای آخرین بار فرزندانم را سیر ببینم.

برادرش - صادق - می گوید : روحیه ی آداب معاشرت او از بقیه ی افراد خانواده بیشتر بود و اگر کسی برای اول بار با او هم کلام می شد انگار چندین وقت است که با او آشناست.

اوقات فراغتش بیشتر در زمین کشاورزی مشغول کشاورزی بود. رفتارش با پدر و مادر خیلی خوب و به آن ها عشق می ورزید، با همسر و فرزندانش هم رابطه ی خوبی داشت.