نام پدر : مرحوم داوود
تاریخ تولد :1348/03/10
تاریخ شهادت : 1376/05/28
محل شهادت : بیمارستان ساسان تهران

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

داود صادقی نفت چالی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

10/3/1348 ـ روستای نفت چال ـ بخش شیرگاه ـ سوادکوه

3- نام و شغل پدر :

مرحوم داوودـ روحانی

4- نام و شغل مادر:

زهرا اکبری ـ  خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

8فرزند ـ فرزند سوم بودند .

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

شهید در خانواده مذهبی متولد شدند.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

درس حوزوی داشتند .

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود):

شهید به دلیل معالجه و درمان شیمیایی برای چندین ماه به لندن مراجعت کردند

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :ــــــــــــــــ

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ـــــــــــــ

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ـــــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه :

شهید پس از پایان دوره ی ابتدایی به تدبیر عمویش به حوزه علمیه سعادتیه ساری رفتند و چندین سال در ان جا تحصیل کردند و سپس عازم جبهه شدند در سال 64 و همان موقع شیمیایی شدند و بعد از بازگشت از جبهه به حوزه علمیه گرگان رفتند به مدت 4 سال و در اواخر سال 69 به حوزه علمیه قم عزیمت کردند به مدت 5 سال و به دلیل وخامت حالش در اثر شیمیایی به قائمشهر بازگشتند .

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ـــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ـــــــــــــ

 

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام نداد

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

متاهل

2- نام همسر و تاریخ ازدواج :

جمیله متو ـ 1369

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ):

2فرزند ـ مصطفی و محمد مهدی

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

شهید در یکسالگی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی عمو مادرش قرار گرفت و به آن ها بسیار احترام می گذاشت .

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

محصل ـ طلبه

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ـــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

تحول فکری شهید از امام (ره ) و شهید مطهری و آیت اببه کوهستانیبود.

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ـــــــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

عضو بسیج بودند.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد : ـــــــــــــ

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ـــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه : ـــــــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن :

1بار از ناحیه  ریه ـ شیمیایی ـ فاو ـ 75 درصد جانبازی

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد :

والفجر 8

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

28/5/76 بیمارستان ساسان ـ شیمیایی

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

30/5/76 ـ گلزار شهدای روستای کفشگر کلا ـ قائمشهر

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

خواهر شهید : ازمحرمات دوری می کردند . به اهل بیت بسیارارادت داشتند و خود ذاکر اهل بیت بود .پیروخط امام وولایت بودند.

همسر شهید : من و شهید سعی می کردیم در زندگی مشکلات مان را با هم حل کنیم چه در بیرون از منزل و چه در منزل بودیم الحمدلله در مدت 6 سال زندگی مشترک  بسیار با هم تفاهم داشتیم و هیچ گونه مشکل یا ناراحتی یا دعوایی بین مان نبود و من سن کمی داشتم و سختی ها را تحمل می کردم برای شهید رنج آور بود و این موضوع را بارها  با من مطرح کرد ولی من طوری رفتار می کردم که انگار هیچ احساس ناراحتی و سختی نمی کنم .

مادر شهید : فرزندم از دوران کودکی بسیار دلسوز و مهربان و متواضع بود و همه او را دوست داشتند و بسیار اهل ورزش بود و از نیروی بدنی خوبی برخوردار بود و به همین دلیل تا الان توانست در مقابل بیماری  مقاومت کند وقتی فرزندم در بیمارستان بستری بود چندین بار برای عیادتش به تهران رفتیم . ایشان همیشه برای فرزندانش بسیار ناراحت بود و به من می گفت مادر، جان تو و فرزندانم  من هم به اومی گفتم فرزندم تو خودت می دانی  از یکسالگی  یتیم شدی و من با حمایت عمو و برادران و خواهرانت بزرگ شدی الان هم اگر خدای ناکرده  اتفاقی بیفتد  مواظب فرزندانت خواهم بود  پس مصطفی را به تهران بردیم  و ایشان از چابکی و نشاط روحی فرزندش بسیار خوشحال شد و گفت حالا خیالم راحت شد  و دست به سر و صورت فرزندش کشید و اشک در چشمانش حلقه زده بود .

 

خواهر شهید : در یکی از شب ها شهید هنگامی که با ناراحتی و بیماری  روی تخت دراز کشیده بود  به خواب رفت در حالی که یکدست او از تخت آویزان بود اول صبح وقتی برای اذان بیدار شد  متوجه شد که دستش کمی بالا امد و بالشتی در زیر آن قرار داده شد  از من تشکر کرد و من با تعجب گفتم من از چیزی خبر ندارم  و من این کار را نکردم از طرفی درب اتاق هم قفل بود و پنجره ها هم بسته شده بودند  و این باعث تعجب شهید شده بود و در آن زمان برای مان حکم معما را داشت و حالا فهمیدیم که دست یاری و نظر امام زمان مان همیشه وقتی در خواب همراه شهید بوده است .

 


وصیت نامه

اسکن وصيتنامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد