نام پدر : قدرت اله
تاریخ تولد :1344/04/01
تاریخ شهادت : 1367/02/22
محل شهادت : شلمچه

وصیت نامه

*توصیه نامه شهید عباس شیرزادنیا*

 

به شما عزیزان توصیه می کنم که مطیع امر رهبر باشید و از روحانیون متعهد پیروی کنید. در دفاع از میهن از هیچ چیز دریغ نکنید. نماز را اول وقت بجا آورید ودر انجام فرائض دینی بکوشید. توصیه دیگرم به شما در مورد تحصیل است که بدان توجه ویژه ای داشته تا بتوانید برای خود و جامعه فرد مفیدی باشید. از خواهرانم می خواهم که در حفظ حجاب خود نهایت کوشش را داشته باشند که حجاب آنان کوبنده تر از خون شهیدان است.


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

عباس شیرزاد نیا

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1/4/1344 - آمل

3- نام و شغل پدر :

قدرت الله، راننده

4- نام و شغل مادر:

مرضیه بخارزاده نیاکی، خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

پنج فرزند، فرزند سوم

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

ایشان در یک خانواده مذهبی و متدین در سال 1344 متولد شدند و در دامان پدر و مادری با ایمان پرورش یافتند.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

ــــــــــــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دبستان دکترمیر ابراهیمی آمل

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

مدرسه راهنمایی حکیمی آمل

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ــــــــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ــــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :

کشاورزی

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ــــــــــــــــ

 

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام داد

2- یگان اعزام کننده : ــــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی :

20/4/64 الی 20/4/66

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

ایشان فردی شوخ طبع و مهربانی بودند و به افراد خانواده و پدر و مادر خود علاقمند بودند و به آنها احترام    می گذاشتند و به افراد فقیر و بی بضاعت کمک می کردند.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی : ــــــــــــــــ

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ــــــــــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ــــــــــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

در پایگاه بسیج فعالیت می کردند.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

1/2/61 الی 14/3/61 سپاه آمل- لشکر 25 کربلا. منجیل آموزشی

15/3/61 الی 28/5/61 سپاه آمل- لشکر 25 کربلا.

25/7/61 الی 25/10/61 سپاه آمل- لشکر 25 کربلا. مریوان

10/12/61 الی 5/3/62 سپاه آمل- لشکر 25 کربلا.

20/4/62 الی 12/7/62 سپاه آمل- لشکر 25 کربلا.

10/9/62 الی 15/12/62  سپاه آمل- لشکر 25 کربلا.

28/1/63 الی 25/4/63  سپاه آمل- لشکر 25 کربلا.

22/6/63 الی 18/9/63  سپاه آمل- لشکر 25 کربلا.

30/11/63 الی 28/2/64  سپاه آمل- لشکر 25 کربلا.

29/4/66 الی 25/7/66  سپاه آمل- لشکر 25 کربلا.

30/1/67 الی 22/2/67  سپاه آمل- لشکر 25 کربلا. شلمچه

3- مجموع مدت حضور در جبهه :

27 ماه و 11 روز

4- مسئولیت در جبهه : ــــــــــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن :

دو بار- ترکش به دست راست، شلمچه- ترکش به دست چپ، شلمچه

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

22/2/67، شلمچه، اصابت ترکش خمپاره

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

30/2//67، امام زاده ابراهیم(ع) آمل

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

مادر شهید: ایشان آخرین باری که داشتند می رفتند اول ماه رمضان بود و آن شب سحری خوردند و صبح داشتند می رفتند گفت:« اگر شهید شدم ناراحت نباش» من گفتم اگر شهید شدی مرگ من را هم بخواه او گفت:« از شما صبر زینبی می خواهم» و من را بوسید و خداحافظی کرد و رفت.

برادر شهید- یوسف شیرزاد: یک شب نمی دانم بعد از کدام عملیات بود که نصف شب در خانه ما به صدا در آمد برادرم رفتند در را باز کنند دیدند یک نفر با سر باندپیچی شده دم در است حالا آن فرد خود عباس آقا بود ولی برادرم او را نشناخت گفت عباس آقا هستند گفت نه گفت کجاست گفت، نمی دانم و گفتند خداحافظ برادرم در را بست و داشت می آمد که دوباره در به صدا درآمد و در را باز کردند دیدند همان مرد است که می گوید من عباس هستم من را نشناختی و با هم روبوسی کردند و ایشان آمدند خانه.

خواهر شهید- مرضیه شیرزاد: بعد از شهادت برادرم از گوشه و کنار اطرافیان می شنیدم که ایشان چقدر به مشکلات مردم رسیدگی می کردند و به آن ها کمک می کردند.