نام پدر : غلام
تاریخ تولد :1337/09/12
تاریخ شهادت : 1361/04/05
محل شهادت : مریوان

زندگی نامه

احمد شیرخانی آجند

فرزند:غلام

 احمد در سال1337 در یکی از روستاهای مازندران بنام آجند نکا چشم به جهان گشود.

به علت عدم وجود دبستان در روستایشان مجبور شد برای تحصیل وفراگیری علم ودانش به روستای همجوار سفر کرده و از کودکی هجرت را بیاموزد.

پس از اخذ گواهینامه ششم ابتدایی ترک تحصیل نموده وبه کشاورزی مشغول گردید. اما از آنجا که تشنه ی آموختن بود، همراه با کار روزانه در یکی از مدارس شبانه به تحصیل مشغول و موفق شد تا سوم راهنمایی ادامه دهد.

در همین سالها بود که می بایست به سربازی برود، ولی در نیروی دریایی بندر انزلی بصورت کادر استخدام گردید.

همیشه فکر می کرد از این راه بتواند در بوجود آوردن ارتشی مکتبی گامی بردارد. همزمان با این ایام، نهال انقلاب اسلامی نیز در حال جوانه زدن بود و امام فرمان ترک سربازخانه ها را صادر فرمود.

شهید شیرخانی که عاشق بیقرار خمینی بت شکن بود، پیام رهبرش را با گوش جان شنید وفرار از نیروی دریایی را واجب شرعی شمرد.

پس از فرار به روستای خود رفت تا بتواند مردم روستایشان را با انقلاب اسلامی وفق دهد. از آن پس همیشه پیشاپیش صفوف راهپیمایان وتظاهرکنندگان بود.

در همین ایام با بانو فرخ اسکندری، در سال 1357، پیوند ازدواج بست که مهدی و مریم، یادگاران این ازدواج خجسته هستند.

پس از پیروزی انقلاب، عضو سپاه پاسداران شد و در واحد تبلیغات خدمت می کرد. به گاه شلوغی کردستان، آنجا بود در پاکسازی آنجا از لوث وجود منافقین تلاش کرد.

پس از آن که جنگ بر ما تحمیل شد نیز بارها راهی جنوب و غرب کشور شد تا از کیان ایران عزیز دفاع کند.

از 21 بهمن سال 1360 تا پنجم تیرماه 1361، مسوول محور در اسلام دشت در مریوان بود.

و خدا خواست که این آخرین ماموریت احمد باشد. او در روز پنج تیر 1361، به دست منافقین کوردل در مریوان به شهادت رسید.

پیکر پاکش روی دستان مردم قدرشناس نکا، تا گلزار شهدای روستای آجند تشییع و به فرشته ها سپرده شد. 


وصیت نامه

*وصیت نامه شهید احمد شیرخانی*

 

بسم الله الرحمن الرحيم

این وصیت نامه شهدا را بخوانید وروی آن تفکر کنید. (امام خمینی)

   انا لله و انا الیه راجعون
بنام خداوند درهم كوبنده منافقان

خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار

درود بر امام امت و درود بر رزمندگان جبهه هاي حق عليه باطل و سلام بر امت رزمنده ايران كه با ايثار از جان و مال اين انقلاب را تداوم مي بخشند.

من از امت رزمنده ايران مي خواهم كه پشتيبان ولايت فقيه باشند و هيچ وقت امام را تنها نگذارند. انسان به هر مقامي كه برسد، اگر آن مقام براي رضاي خدا و براي خاطر راه الله نباشد هميشه پيش وجدانش و پيش همه افراد خجل و ناراحت است امروز خوشحالم كه تحت رهبري امام اين انقلاب اسلامي كه تداوم بخش راه انسانيت به پيروزي رساند، و اين انقلاب به ياري خدا تا نهضت مهدي (عج) ادامه خواهد داشت، و ملت مسلمان و مؤمن ايران هيچگاه از اين نهضت سر باز نخواهند زد، چونكه راه خود را شناخته اند. من به عنوان يك پاسدار هرچند كه لياقت و شايستگي اين را ندارم كه بتوانم جمله اي درباره نصيحت به ملت عرض كنم و اين مقام در شأن امام است كه از لبهاي گهربار امام بيرون مي آيد فقط به عنوان احساس وظيفه يك جمله كوچكي عرض دارم كه، هيچ وقت امام و اين قلب تپنده امت را تنها نگذارند. از اين رزمندگان كه در جبهه ها مشغول نبرد با آمريكا و دست نشانده او صدام هستند و هميشه گوش به فرمان رهبر انقلاب و فرماندهي كل قوا امام خميني باشيد من ماه ها بود كه آرزوي رفتن به جبهه را داشتم و چند دفعه درخواست كردم كه به جبهه اعزام شوم اما سعادت ياري نكرد كه به جبهه بروم و دين خود را نسبت به اين انقلاب انجام داده باشم. فعلاً كه در حال نوشتن اين چند جمله هستم خبر داده اند كه مي خواهیم  به جبهه برويم قلب من مملو از شادي است قلب من تازه آرام گرفته است و اگر سعادت ياري كند به جبهه برويم.

اين چند كلمه به عنوان وصيتنامه من است كه بعد از شهادت آن را باز كنيد.

1-    خانواده ام را به خداي بزرگ مي سپارم.

2-    از خانواده ام تقاضا دارم همچنين كه بارها گفته ام، دخترم را در خط امام و پيرو اسلام حقيقي پرورش دهند.

3-    مادر عزيزم اميدوارم كه مرا ببخشي كه نتوانستم آن طور كه خداوند عزيز نسبت به پدر و مادر محول كرده ادا كنم.

4-    از برادرم نور علي و خواهرانم تقاضا دارم كه ناراحتي نكنند، مردن حق است خوشا به حال كسي كه در راه اسلام به رهبري امام زمان و نايب بر حقش خميني عزيز شهيد شود

5-    من را پس از كشته شدن در راه اسلام در داخل تكيه آجند پيش قبر سرباز عزيز علي موسوي ن‍ژاد دفن كنيد.

ديگر عرضي ندارم و همه شما را به خداي بزرگ مي سپارم.